ش (یزد):
نظر قرآن راجع به شعر و شاعری چیست؟ میگویند: آیا رفتار مهربانانهی
پیامبر با آنها به خاطر مصلحت بوده است؟
خالق عالم هستی، الله علیم و حکیم
است. لذا مخلوقات و کل جهان هستی را بر اساس حکمت و هدفدار آفریده است.
لذا ارزش هر چیزی به تناسب هدف، جهت و سپس محتوای آن تعیین میگردد و
فرقی نمیکند که «نماز» باشد و یا «شعر»، بیان حکمت فلسفی باشد یا
شاعری. لذا نمیتوان گفت: نماز کسی که برای ریا نماز میخواند ارزش
دارد و شعر شاعری که برای خدا [به هر زبانی] شعر میسراید ارزش ندارد.
خداوند متعال در کلام خود ارزش و جایگاه «شعر» و «شاعر» را به وضوح
بیان نموده است و ضمن تنقید «شعر» و «شاعر» به صورت کلی و بیان علت این
نقد، شعر ممتاز و شاعر هدفمند را مستثنی داشته و میفرماید:
«وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُنَ * أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ
فىِ كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ* وَ أَنهَُّمْ يَقُولُونَ مَا لَا
يَفْعَلُونَ» (الشعراء – 224 - 226)
ترجمه: (پيامبر اسلام شاعر نيست) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از
آنان پيروى مىكنند. * آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟ * و
سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟!
«إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ ذَكَرُواْ
اللَّهَ كَثِيرًا وَ انتَصَرُواْ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ وَ
سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»
(الشعراء - 227)
ترجمه: مگر [آن] كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و
خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به
دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمك
مىگيرند). آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست!
(همین دو آیه از زیباییها و ایجازهای قرآن کریم است. چنان چه در بیان
ارزش و جایگاه شعر و شاعری و جدا نمودن شعر خوب از شعر گمراه کننده،
نظم، کلمات و جملات را با برخورداری از همهی اصول یک شعر خوب [مفهوم،
نظم، قافیه، آهنگ، وزن و ...] به گونهای بیان داشته است که حتی اگر
کسی عربی بلد نباشد و فقط بتواند جملات را روخوانی کند، متوجه میشود
که مانند یک شعر زیبا بیان شده است).
خداوند کریم در فراز اول آیات فوق به صراحت اعلام میدارد، که تابعین و
پیروان «شعر» به طور اعم، انسانهای جاهل هستند. چنان چه امروزه نیز در
دنیا بیش از پیش شاهد آن هستیم. هر ساله صدها هزار موسیقی به همراه شعر
و خوانندگی به اذهان عمومی عرضه و القا میشود که علاقمندان و پیروان
بسیاری دارد. و به وضوح شاهدیم که این پیروی و تبعیت و علاقه، به هیچ
اصول منطقی و عاقلانهای پایبند نیست و این اشعار پوچ نه تنها سبب
پیدایش حالات کاذب میشود، بلکه سبب پیدایش و گسترش فرهنگها، گروهها
... شده و حتی نقشهای اقتصادی کلانی ایفا میکنند.
در فراز دوم، به علت جاهل قلمداد نمودن شعر و تابعیت از شعرای «جاهلی»
اشاره دارد و سندی میآورد که برای همه مشهود است و میفرماید: آیا
نمیبینی که آنها در هر وادی سرگردان هستند؟ وادی عشق، وادی هوای نفس،
وادی نغز، وادی تعریف و تمحید و تمجید، وادی توصیف و ... . به هر
وادیای که وارد میشوند، بیهدف و سرگردان به دور خود میچرخند! نه
حرف معناداری، نه بیان واقعیتی، نه سخن جهتداری، نه عملی، نه حکمتی و
... ! و فقط لفاظی!
در فراز سوم، حق تعالی به نکتهی اساسی دیگری اشاره دارد و آن این که
«شعر» باید از مبدأ شعور سرچشمه بگیرد و هدفدار بیان گردد و پشت هر
کلامی که بر اساس شعور بیان میگردد، باید «عمل» باشد. و گرنه این بیان
بیحکمت، عبث است و فقط به حیرت و سردرگمی میافزاید. چقدر خداوند
متعال در قرآن تأکید و انتقاد دارد که چرا حرفی میزنید که عمل
نمیکنید؟! خداوند کریم حتی به مؤمنین انتقاد دارد که چرا حرفی میزنید
که عمل نمیکنید؟!
«يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
* كَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ»
(الصف 2 - 3)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا سخنى مىگوييد كه عمل
نمىكنيد؟! * نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل
نمىكنيد!
در این فراز نیز خداوند متعال یکی از صفات رذیلهی «شعرا» (به طور اعم)
را حرف زدن و عمل نکردن بیان داشته و میفرماید از مشخصات و دلایل
گمراهی و حیرانیت شعرا در هر وادی که وارد میشوند این است که «سخنانی
میگویند که به آن عمل نمیکنند!»
اما، در آیهی مبارکه بعد، خداوند متعال یک استثنایی قایل میشود و
میفرماید: مگر کسانی که ایمان دارند (هدف درست را انتخاب کردهاند) –
عمل صالح انجام میدهند – و با شعر خود، تظلم میکنند و علیه ظلم قیام
میکنند.
این دسته از شعرا و این گروه از شعرها و طرفداران آنان ممدوح هستند. پس
اگر رسول خدا (ص) و یا ائمهی اطهار (ع) از دستهای از شعرها تمجید و
برخی از شعرا را مورد لطف قرار دادهاند، مصلحت گرایی به معنای باج
دادن نبودن است. بلکه شعر و شاعر هر دو بر موضع حق قرار داشتهاند. در
اینجا «شعر» نوعی کمال ادبی است و کمال نیز ممدوح است.
و البته ممکن است کسی را ببینند که انسان خوبی است. خمیرهی خوبی دارد،
ذوق شاعری هم دارد، اما در وادی علم، حکمت و عقل نیست و اگر مورد لطف،
محبت، تذکر و هدایت قرار گیرد، ممکن است که این استعداد خود را در راه
حق به کار گیرد. بدیهی است که او را نیز مورد لطف قرار میدهند. اما از
طرفی دیگر دستور گردن زدن شاعر ملحد را نیز صادر میکنند. چرا که ضررش
به جامعه بیش از ضرر سایر مفسدان سیاسی، اقتصادی و ... میباشد.
نمونه آن که حضرت رسولاکرم (ص) در فتح مکه به رغم آن که حتی خانهی
ابوسفیان را که بزرگترین دشمن سیاسی بود، برای خودش و هر که وارد آن
شود «خانهی امن» اعلام نمود و از همه درگذشت، از شاعر ملحدی که با نصب
اشعارش در خانهی کعبه سبب انحراف مردم میشد، نگذشت و دستور مجازات وی
را صادر نمود. اما در جایی دیگر شاهدیم: (مضمون)، حضرت علی علیهالسلام
از جایی گذر میفرمودند و شنیدند که مرد جوانی با صدایی خوش آواز
میخواند! نظری به او کرده و به صافی و صفای دل او پیبردند. لذا با
مهربانی نزد او نشسته و از او پرسیدند: آیا حیف نیست که این نعمت خدا
[صدای خوش] را در راه باطل استفاده کرده و آواز میخوانی؟! پرسید: پس
چه بخوانم؟! فرمودند: قرآن بخوان که کلام حق است. گفت: بلد نیستم. و
حضرت به او تعلیم نمودند و او از آن پس با صدای خوش قرائت قرآن نمود و
یکی از قاریان برجسته شد.
x-shobhhe.com |