ش (مشهد): سطح
زندگي انسان بايد طبق چه معيارهايي باشد؟ آيا سطح تحصيلات و سطح درآمد
نبايد هیچ تاثيري در رفتار انسان داشته باشد؟ منظور از شأن اجتماعي
چيست؟
اگر چه مباحث مطروحه در سؤال نیاز
به پاسخهای مبسوط دارد، اما به عنوان برخی از «شاخص»ها نکات ذیل ایفاد
میگردد:
الف – برنامهها [در هر زمینهای] بر اساس اهداف تدوین میگردد، لذا
برنامهای صحیح است که آدمی را به هدف برساند. از همین قاعدهی کلی این
نتیجه به دست میآید که اصل «هدف» است. پس، برای دستیابی به یک
برنامهی صحیح در عرصههای متفاوت زندگی [ازدواج، تحصیل، کسب، اشتغال و
...]، باید هدف صحیحی که مستلزم رشد و کمال است انتخاب و منظور شود. در
جهانبینی الهی، هدف نهایی «الله جل جلاله» میباشد که اعتقاد به «انا
لله و انا الیه راجعون» بیانگر آن است و اتخاذ هر هدفی به غیر از به
مثابهی کفر و شرک میباشد. با توجه به این اصل، سطح زندگی باید به
گونهای باشد که مزاحمتی برای رسیدن به هدف ایجاد ننماید. هدف گرفتن
«الله جل جلاله»، یعنی هدف گرفتن رشد و کمال انسان، پس هر کاری که مانع
از رشد و موجب سقوط گردد، ناشایست است و علت همهی حلالها و حرامها
نیز فراهم نمودن زمینهها و عوامل رشد انسان به سوی کمال میباشد.
ب – عالم و هر چه در آن است، برای انسان آفریده شده است، پس دسترسی و
تملک هدفدار آنها و تحقق رفاه، بد و مذموم نیست. لذا اسلام نه تنها با
ثروت، غنا و توانگری مخالف نیست، بلکه با فقر مخالف است و برنامههای
فردی و اجتماعی آن برای زدودن فقر و به ارمغان آوردن رفاه در عرصههای
متفاوت است و یکی از اهداف نهایی که توسط حضرت حجت عج الله تعالی فرجه
الشریف محقق خواهد شد، عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است.
امام صادق(ع) آمده كه ميفرمايد: «ان النفس اذا أحرزت قوتها استقرت:
آدمي هرگاه وسايل زندگياش به قدر نياز فراهم باشد، روانش آسايش
مييابد.»
آن چه که مذموم میباشد محبت و تعلق داشتن به دنیاست. چنان چه پیامبر
اکرم (ص) میفرمایند: «حب الدنیا رأس کل خطیئة». یعنی «محبت به دنیا
[هدف گرفتن آن] سرآمد همهی گناهان است. در واقع هیچ کس، هیچ گناهی
انجام نمیدهد، مگر آن که به خاطر محبت به دنیا و مظاهرش باشد.
ج – مبرهن است که «عدالت» [یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای اصلی خودش]،
مهمترین عامل رشد و تکامل جسمی و روحی، مادی و معنوی و در نهایت فردی
و اجتماعی بشر است. پس، سطح زندگی نیز باید اعتدال عقلی و رفتاری
همگونی داشته باشد. به عنوان مثال: اگر کسی بر اثر کسب و کار حلال ثروت
کلانی به دست آورد، برای او خیر است، اما اگر به خاطر ثروتش ده خودروی
گران قیمت خرید، از اعتدال خارج شده است.
رعایت اعتدال در هر امری آن قدر اهمیت و ضرورت دارد که خداوند متعال
حتی در کرم و بخشش که از صفات کمال است، به آن امر و توصیه مینماید و
میفرماید که نه دستت را چنان ببند که قطرهای از آن نچکد و نه چنان
باز کن که هیچ در آن باقی نماند:
« وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها
كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (الإسراء- 29)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و
بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار
فرومانى!
باید دقت نمود که مقولهی «درآمد» متفاوت از مقولهی «مصرف» است و در
اسلام برای درآمد حلال هیچ محدودیتی وجود ندارد، اما برای مصرف الگوهای
کاملی چون: پرهیز از اسراف، پرداخت حقوقی دیگران بر عهدهی فرد دارند،
رسیدگی به فقرا، یتیمان و ... ارائه شده است.
د – شکی نیست که تحصیل علم و یا ثروت در رفتار آدمی تأثیر میگذارد و
هیچ کس نمیتواند بگوید یا مدعی شود که نباید تأثیر بگذارد. خداوند
متعال که خالق و رازق بشر است و او را به علم، ثروت و غنای واقعی مزین
و به ابزار دنیا مسلح مینماید، میفرماید:
«... قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا
يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (الزمر - 9)
ترجمه: آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند؟! تنها
خردمندان متذكّر مىشوند!»
مگر میشود که علم و جهل و هم چنین فقر و ثروت هیچ تأثیری در فرد یا
جامعه نداشته باشند. اگر تأثیری نباشد به خداوند به کسب علم و زدودن
فقر امر میکند و نه انسان به دنبال آنها میرود. اما، باید دید که
تأثیر آنها چگونه است؟ آیا کسی که علم کسب کرده، بر علم خود میبالد و
کسی که ثروتی به دست آورده، با آن بر دیگران تکبر نموده و در زمین فساد
میکند؟ یا علم و ثروت را در راه رشد و تکامل خود و جامعهی بشری به
کار میبندد و مصرف مینماید؟
ﻫ – اما در بارهی رعایت «شأنیت» در هر امری، که اسلام مؤکداً بر آن
توصیه نموده است، برخی سوء استفاده میکنند و چنین گمان و تفسیر به رأی
میکنند که «فخر، تکبر، تجملگرایی، اسراف و ...»، لازمهی رعایت شأنیت
فردی و اجتماعی آنهاست! و برخی دیگر نیز در مقابل این افراط دچار تفریط
میگردند و گمان میکنند که «فقر، زبونی، خواری، انزوا، زهد بیمنطق و
بیجا و ...»، لازمهی شأنیت عبد بودن و مسلمانی آنهاست. هر دو گمان به
خطا است و به قول حضرت امیر علیهالسلام: آدم احمق، یا افراط میکند و
یا تفریط.
اگر دقت کنید متوجه میشود که این دسته از انسانهای بدگمان، شأنیت
آدمی را فقط در ظاهر میبینند و هیچ به شأنیت انسانی خود توجه ندارند.
چه کسی گفته که شأن ثروتمند ایجاب مینماید که کاخ نشینی کند، دهها
خدمه و حشمه داشته باشد، هیچ کارش را خودش انجام ندهد، عقل را تعطیل
کرده و همهی مشکلاتش را با پول مرتفع کند، دهها ویلا، ملک، آپارتمان
و خودروی بیمصرف داشته باشد، کاسهی دستشویی و توالتش از طلا یا آب
طلا باشد، لباس فاخر بپوشد، فقط با ثروتمندان نشست و برخاست نماید، در
حالی که نزدیکان و همسایگان او مستمند، گرفتار و حتی گرسنه هستند، آنها
را انسانهای دست دوم فرض کند و هر ساله صدهاهزار دلار یا میلیونها
تومان صرف گردشهای داخلی و خارجی خود نماید ... و در نهایت هیچ به یاد
فانی بودن دنیا و آخرت خود نباشد؟!
و متقابلاً چه کسی گفته که مؤمن به دنیا کسب حلال، قوت مالی، تأمین
رفاه دنیوی خود و خانواده، فراهم نمودن امکان بهرهوری از همهی مواهب
الهی [البته به عنوان یک وسیله که او را به هدف مقربتر نماید] و ...
نرود و با فقر و ذلت و خواری زندگی کند، با لباس مندرس و موی ژولیده در
جامعه حاضر شود و احیاناً کشکول گدایی هم بر دوش بگیرد و نام خود را
«درویش» بگذارد و این هیبت زشت خود را به اسلام و حضرت امیرالمؤمنین
علیهالسلام نسبت دهد؟!
در کجای قرآن، حدیث و یا سیرهی اهل عصمت (ع) این افراط و تفریطها
توصیه یا تأیید شده است؟ و مگر در همهی معارف و احکام الهی هر دو روش
را مذموم و مستوجب عقاب و عذاب نشمرده است؟
پس، شأنیت انسانی و اسلامی در اولویت قرار دارد و راه رعایت آن همان
پیشهنمودن اعتدال عقلی است که در شرع نیز تبیین شده است.
x-shobhhe.com |