گاهی این سؤال
به ذهن میافتد که «اصلاً چرا به زیارت میرویم و این چه کاری است؟» و
البته القائات برخی از سایتها یا افراد نیز بر این شک میافزاید.
لطفاً راهنمایی کنید.
چه اصراری هست که انسان به نوشتهها،
گفتارها و القائات افراد یا مجموعههایی که میداند هدفی جز ضد تبلیغ
ندارند رجوع کند و بعد دچار شک و شبهه و تردید گردد؟! یک موقع گمان
نشود که این کار مصداق آیه شریفهی «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ
يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» میباشد. بدیهی
است که منظور آیه این نیست که آدمی تمامی حرفهای باطل را گوش کند. در
چنین حالتی که اصلاً وقت و امکانی برای شنیدن حرف حق پیدا نمیکند.
الف – هدف از زیارت در هر کسی میتواند متفاوت باشد، چنان چه شناخت و
مودّت هر کسی نیز فرق دارد. اما شکی نیست که اصل در زیارت فقط «محبّت»
است. در دنیا احدی نیست که به زیارت محبوبش نشتابد.
به قول عرفا: «محبّ، مایل به لقای محبوب است». انسان هر کسی یا هر چیزی
را که دوست داشته باشد، مایل است او را ببیند. لذا خداوند متعال در
سورهی جمعه خطاب به یهودیان که ادعا میکنند محبت خدا انحصار به آنها
دارد، میفرماید: «اگر راست میگویید، تقاضای مرگ کنید». چرا که با
مرگ، سفر و دوری به پایان رسیده و لقای محبوب حاصل میگردد.
ممکن است شیاطین جنّ و انس یا خطورات ذهنی این سؤال را ایجاد نمایند که
در زیارت محبوب را نمیبییم و فقط حرم و زائران و ... را میبینیم.
پاسخ دهید که: «حبّ ذات، حبّ آثار ذات را به همراه دارد». یعنی اگر
آدمی، کسی یا چیزی را دوست داشته باشد، حتماً هر چه مربوط به اوست را
نیز دوست دارد. مثلاً کسی که به پدر و مادر یا همسر یا هر شخص یا حتی
چیز دیگری عشق و محبت دارد، حتماً هر چه مربوط به اوست را نیز دوست
دارد. ندیدی یک عده حتی به رنگ قرمز، آبی یا سبز و یا ...، به خاطر
تعلقش به محبوب [مثل تیم فوتبال یا یک حزب و ...] عشق میورزند؟! پس
چرا من به حرم محبوب، محیط ذکر محبوب و حضور در جمع عاشقان محبوب عشق
نورزم،
اگر القا کردند که دوست داشتن مربوط به قلب است و انسان در خانهاش نیز
میتواند «امام» را دوست داشته باشد؟! بگو: مثل این است که به دیدار
والدین یا معشوق نروی و بگویی من که در قلبم تو را دوست دارم، پس چه
نیازی به دیدار است؟! و اگر باز وسوسه کرد که ولی در زیارت کسی را
نمیبینی؟! بگو: اگر معشوقی داشته باشی، حتماً اسم او، عکس او، نامهی
او، یاد او، خاطرهی او، خانهی او ... و حتی آن چه او دوست میدارد را
دوست خواهی داشت. تازه، «ارتباط» که فقط به دیدن نیست. مضافاً بر این
که باور دارم «اگر من او را نمیبینم، او مرا میبیند». لذا در اذن
دخول میخوانم: «شهادت میدهم که تو مرا میبینی، صدایم را میشنوی و
سلامم را پاسخ میگویی». و تازه؛ شکی ندارم که محبّت دو طرف است و هر
دیدی، بازدیدی دارد. پس مراودهی کامل برقرار است.
ب – تمامی کسانی که با زیارت حرمهای اهل عصمت (ع) مخالفت دارند، خود
با عوامانهترین بینشها و متعصبانهترین حالتها و به صورت مستمر برای
زیارت حرم، یا هر چه متعلق به یار و محبوب است، در تلاشند و فقط با
زیارت اهل عصمت و به ویژه امامان (ع) مخالفت میکنند! آن لائیکی که عکس
آتاتورک را در اتاق یا دفترش میگذارد، آن وهابی که عکس ملک فیصل یا
ملک عبدالله را آویزان میکند و حتی به آن عکس ادای احترام میکند و
هیچ گونه بیحرمتی نسبت به آن را نمیپذیرد، آن عوامی که عکس فلان
هنرپیشه یا فلان فوتبالیست را در اتاقش میگذارد، یا آن که به خاطر
طرفداری از یک تیم، حاضر نیست لباسی به رنگ لباس تیم مقابل بپوشد و حتی
اقدام به ضرب و شتم یا قتل طرفدار تیم رقیب میکند، آن که مدالیوم یا
لوگوی یک فرد یا جریان یا اندیشه را به گردن آویزان کرده و یا روی بدن
خالکوبی میکند، آن که ساعتها عمر شریف را پای شبکههای تلویزیونی یا
اینترنتی هدر میدهد تا محبوب را ببیند، آنان که به سنگوارهها یا
آثار اسطورههای تاریخی فرهنگ خود دلبستهاند و به دیدن قبور یا آثار
آنها میشتابند، آنان که برای سنگی به یادبود سرباز گمنام احترام
قائلند و حال آن که ممکن است این سرباز در جنگی ظالمانه کشته شده باشد،
و ...، چه میکنند؟! هیچ کدام هم خود محبوب را نمیبینند و بدون استثنا
با تقرب به آثار او [مثل عکس، رنگ، پرچم، لوگو، فیلم، تکرار شعر، سخن،
موسیقی و ...] احساس قرابت و نزدیکی هم میکنند و حتی سعی دارند که از
او رنگ، فرهنگ و شخصیت بگیرند. دیدن برج ایفل هم زیارت است و مردم
سالانه میلیاردها دلار هزینه میکنند تا خود را به پاریس رسانده و این
آهنهای بیروح را از نزدیک زیارت کنند و پس از بازگشت به نشان دادن
فیلم و عکس کلی افتخار میکنند که به این زیارت نائل شدهاند. اما نوبت
به زیارت حرمهای اهل بیت(ع) یا بزرگان و مؤمنان که میرسد، یا به
بهانهی توحید و شرک و یا به بهانههای به اصطلاح روشنفکرانه، به
مخالفت بر میخیزند. پس درد و هدف آنها چیز دیگری است.
دقت شود که انسان با محبّت زندگی میکند و محبّت موتور و انگیزه حرکت
است و هر کسی در تلاش است تا به نوعی به محبوب خود نزدیکتر شود. خواه
محبوبش خدا و محبین خدا باشد و خواه شیطان و محبّین شیطان باشد. لذا
معشوق حقیقی، خداوند متعال فرمود: برخی چیزهای دیگری را به جای خدا
میگذارند و عشق و محبّت خود را متوجه آنها میکنند و آنها را دوست
میدارند، مانند دوست داشتن خدا.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَنداداً
يُحِبُّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا
لِلَّه ...» (البقره، 165)
ترجمه: و بعضى از مردم كسانى هستند كه بجاى خدا شريكها ميگيرند و آنها
را مانند خدا دوست ميدارند و كسانى كه بخدا ايمان آوردهاند نسبت باو
محبت شديد دارند ... .
پس، همه دائم به زیارت هستند، فقط محبوبها فرق دارد.
x-shobhhe.com |