اگر غرب با
اسلام مخالف است، دلیل گرایش بسیاری از مردم به پرهیز از گناهانی چون
دروغ و غیبت چیست؟
جهت روشن شدن موضوع به چند نکتهی مهم
باید توجه داشت:
الف - وقتی بیان میشود که «غرب مخالف یا حتی دشمن اسلام است»، منظور
ملت غرب یا تک تک آحاد آن نیست، بلکه منظور اندیشهها و مکاتب ملحد از
یک سو و حکومتهای جابر و ظالم از سوی دیگر، به اضافه فرهنگ حاکم مغایر
و متضاد با اسلام در آن دیار است.
ب - دروغ نگفتن، غیبت نکردن و ...، ضد ارزشهای ذاتی هر انسانی است که
اگر عقل و فطرتش به واسطهی جهالتها و گناهان محجوب نشده باشد، آنها
را درک کرده و پایبند میگردد. لذا اختصاص به دین اسلام ندارد. چنان چه
خداوند متعال فرمود:
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ
تَقْوَئهَا» (الشمس، 7 و 8)
ترجمه: و سوگند به جان آدمى و آن كس كه آن را با چنان نظام كامل
بيافريد * [و در اثر داشتن چنان نظامى] خير و شر آن را به آن الهام
كرد.
از این رو دعوت اصلی خداوند در «دین گرایی»، گرایش به دین فطرت است.
فطرتها همه پاک و آیئنهی تمام نمای حقایق هستند و همگان نیز با همین
فطرت متولد میگردند و فطرت نیز هیچگاه تغییر نمییابد، بلکه فقط
محجوب و مستور میشود و پرتوافکنی نمیکند. مثل انداختن پرده بر روی
آئینه:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ
الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (الروم، 30)
ترجمه: پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است فطرتى كه
خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است
دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمىدانند.
ج- و اما راجع به پرهیز غربیها از گناهانی چون دروغ و غیبت و ...،
باید توجه داشت که اولاً چنین نیست و این یک جوّسازی کاذب است و ثانیاً
دروغ و غیبت و تهمت و ... فقط در گفتمان بین دو نفر یا به قول خودمان
«خالهبازی» محقق نمیگردد. ساختار زندگی غرب در تمامی شئون اعتقادی،
فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و ...، مبتنی بر دروغ و غیبت
و تهمت و سایر معاصی است.
*- آیا دروغ گفتن به خود و خود فریبی در هر موردی، از حقایق عالم هستی
گرفته تا واقعیات جهان و اهدف، تمایلات و تصمیمات در زندگی فردی، از
مصادیق دروغ و افترا نیست؟
*- آیا اگر چند دزد یا جنایتکار در جایی تجمع کردند و تصمیم گرفتند که
از خودشان چیزی ندزدند و به خودشان دروغ نگویند و در میان خودشان فتنه
نکنند، اما با اتحادی کامل و به شکلی سازمانیافته، تمامی ثروتهای
ملتها را چپاول کنند و با آن سرمایهها نیویورک و لندن و پاریس و
هامبورگ بسازند، میتوان گفت آحاد این جامعه از دروغ و غیبت و تهمت و
...، دوری میجویند؟!
*- آیا چشم بستن و بدتر از آن رضایت اکثریت مردم غرب به تمامی جنایاتی
که حکومتهای به اصطلاح منتخبشان در سرتاسر جهان انجام میدهند، و
پنهان کردن خود و جنایاتشان پشت نقابهای رنگینی چون: دموکراسی، حقوق
بشر، جنگ پیشگیرانه، حفاظت از منافع، دفاع از مردم مظلوم، لیرالیسم،
صلح جویی و ...، دروغهای بزرگ و آشکار و دزدی، غارت، چپاول و
جنایتهایی هولناک نیست؟! آیا اساس ساختار تشکیلاتهای نظامی و
اطلاعاتی (مثل پنتاگون و سیا و موساد و ...) مبتنی بر دروغ، تهمت،
القای تهدید و ترس کاذب به ملت خود و دیگران ... و سایر جنایات نیست؟
*- آیا ارائه تعاریف غلط از شادی، نشاط، لذت، تفریح، به روز شدن،
آزادیهای فردی و القا و اِعمال این اکاذیب در قالب فیلمها، سریالها،
شوها، مُدها ... و سایر روشها و اشاعهی آن در جهان توسط شبکههای
تلویزیونی، ماهوارهای، خبری، اینترنتی و ...، دروغ و عوامفریبی جهت
به بردگی کشیدن و چپاول ملتها، دروغ، غیبت، تهمت و دزدی و جنایت
نیست؟!
*- از سطح کلان که بگذریم، آیا در میان خودشان و زندگی و ارتباطات شخصی
خودشان هیچ دروغ و تهمت و فریب و جنایتی نیست. آیا این آمار روزافزون و
وحشتآور از دزدیهای خرد و کلان [از دوچرخه دزدی گرفته تا دزدیهای
اینترنتی، تا کلاهبرداریهای کلان رسمی و غیر رسمی در بانکها و
بورسها]، تجاوزات روز افزون حتی به کودکان [که سوئد، انگلیس و امریکا
در صدر جدول قرار دارند]، تا قتل عام یک دیگر به شنیعتر اشکال آن و
حتی پختن و خوردن جسد همسر یا معشوقه یا فرد ربوده شده و قتل عام
کودکان [که پس از انگلیس در آلمان نیز رواج یافته است] و سایر جنایات
که در غرب رواج دارد، مبتنی بر دروغ، حیله، خدعه، فریب و ... نیست؟ آیا
آماری که خودشان ارائه میدهند مبنی بر مورد تجاوز قرار گرفتن بیش از
نیمی از دختران و پسران (حتی قبل از سنّ بلوغ) و کثرت این تجاوزات توسط
خانواده اول و سپس بستگان، مبتنی بر دروغ و خدعه و حیله نیست؟!
پس چنین نیست که مردم در غرب، از بداخلاقیهایی چون دروغ و غیبت دوری
میکنند، بلکه به مراتب بیش از هر قوم و ملت دیگری درگیر آن هستند. هر
چند که اخلاقیات و ارزشهای انسانی، فطری است و اختصاص به اسلام ندارد
تا اگر کسی رعایت کرد، بگوییم لابد به اسلام گرایش دارد و یا در عمل
مسلمانتر از ملل مسلمان هستند. همهی ادیان و همهی عقول و شعورهای
بیدار انسانها به این اخلاقیات حکم میکنند (دروغگو نیز از دروغ
شنیدن و دزد نیز از دزدیده شدن اموال خود انزجار دارد) و اسلام نیز با
تبیین کامل به دوری از ضد ارزشهای فطری و عقلی حکم مینماید.
x-shobhhe.com |