پروتکل شماره 10
- آنچه كه من امروز می خواهم بگويم، در واقع تكرار همان مطالبی است كه قبلاً هم گفته ام و خواهشم از شما اين است كه به خاطر داشته باشيد دولتها و مردم به بازتاب و انعكاس سياستشان در خارج از مرزهايشان، اهميت خاصی می دهند. حال نمی دانيم نمايندگان دولتهای غيريهودی، در كنفرانسهای بين المللی پيرامون مسايلی چون آزادی يا تساوی حقوق به منظور برانگيختن احساس احترام ديگران صحبت می كنند، تا چه حد مفهوم اين واژه ها را درك می نمايند. در هر صورت سياست ما ايجاب می كند هنگامی كه درباره مسايلی چون تفويض اختيار، آزادی بيان، آزادی مطبوعات، آزادی مذهب، تساوی در برابر قانون، احترام به مالكيت فردی، آزادی انتخاب مسكن، عدالت و تعيين مالياتها صحبت می كنيم، بايد به معنی دقيق اين واژهها توجه داشته باشيم. به بيان ديگر، ما بايد اين مسايل را به طور خيلی صريح و بی پرده با مردم در ميان نگذاريم و هر گاه ضرورتی حاصل شد كه مطرح بشوند، به طور قاطع و صريح از آنها اسم نبريم. بالعكس به طور خيلی سربسته و بدون ذكر جزئيات درباره آنها صحبت كنيم. دليل سكوت ما در اين باره آن است كه وقتی مقولات بالا اسم گذاری نشده باشند، يعنی مردم تصور دقيقی از آنها نداشته باشند، قطعاً دستمان باز خواهد بود كه چه چيز اضافه و چه چيز كم كنيم و در نتيجه مردم متوجه چنين تغييراتی نمی شوند.
- توده های ناآگاه مردم برای نبوغ رهبران سياسی خود احترام فوق العادهای قائلند و حتی از روشهای خشونت بار آنها تمجيد می كنند. اگر چه اين روش خشونت بار رهبران، رذالت و پستی است، اما در عين حال، خود نوعی زيركی به شمار می رود و بايد دانست كه چگونه اين نيرنگ را مدبرانه بكار گرفت.
هدف ما دستيابی به يك قدرت جهانی است
- توجه جهانيان را به اين نكته جلب می كنم كه وظيفه قوم ما پياده كردن برنامه هايی است كه قبلاً آنها را طراحی كرده ايم. لذا برای ما ضروری است كه پيش از هر چيز به پرورش خويش بپردازيم و طوری بارآييم كه روحيه بی پروايی، گستاخی و زورگويی با شخصيتمان عجين شود تا بتوانيم موانع را از سرراهمان برداريم.
- هنگامی كه كودتای ما با موفقيت صورت گرفت به قشرهای مختلف مردم چنين می گوييم:
در گذشته به شما بسيار بدگذشت و هر آنچه داشتيد رو به تباهی میرفت. اختلاف لهجه و زبان، مرزها و مليت گراييها را كه همه از علل بيچارگی شما بودند، نابود خواهيم ساخت و به شما آزادی اعطا خواهيم كرد. در عوض شما بايد تسليم ما بشويد. آنچه را كه به شما عرضه و ارائه میكنيم اگر تأييد كرديد، اين خود عادلانه خواهد بود. توده مردم به زودی به تمجيد و تحسين ما خواهند پرداخت و ما را بر سر دست بلند خواهند كرد و آن روز، روزی است كه اميد و آرزوهای ما برآورده شده است. رأی، اصولاً وسيله ای است كه ما از آن استفاده میكنيم تا بر سر قدرت بمانيم. به افراد ياد میدهيم كه حتی دركوچكترين مجامع وگردهمآيیها، براساس رأیگيری به توافق برسند. اعمال چنين رويهای موجب خواهد شد كه اكثريت مردم به جای سرزنش، ما را مورد تأييد قرار دهند.
- همه مردم را بدون در نظر گرفتن اختلافات طبقاتی يا ساير تفاوتهايشان وادار به رأی دادن میكنيم زيرا رأی افراد تحصيل كرده برای دستيابی به يك اكثريت قاطع كافی نيست و نيز به مردم القاء میكنيم كه خود افراد دارای اعتبار و اهميت هستند. اهميت خانواده و نقش تربيتی آن را در ميان غيريهوديان از بين میبريم و اجازه اظهار وجود به كسی نمیدهيم زيرا توده مردم بايد صرفاً به وسيله ما اداره شود. به آنها اجازه نمیدهيم كه رودرروی ما بايستد. حتی فرصت نمیدهيم كه تقاضای دادرسی بكنند. آنها بايد به شنيدن حرفها ما واطاعت از ما عادت كنند.
توده مردم ناآگاه بنا به راهنمايی ما سران خود را انتخاب میكنند و در جهت دلخواهمان حركت مینمايد و تسليم رژيم ما خواهند شد زيرا مستمری و درآمد و نيز منافعش، همه در دست رهبران رژيم ما است.
- چهارچوب سيستم حكومتی كه ما در آينده آن را عرضه خواهيم كرد، بايد به وسيله يك نفر طرح ريزی شده باشد. زيرا اگر افراد متعددی دست اندركار ساختن و پرداختن بخشهای مختلف اين سيستم باشند، چهارچوب چنين سيستمی چندان محكم و استوار نخواهد بود. اگر ما شناختی درباره نحوه عملكرد سيستم داشته باشيم، اشكالی پيش نخواهد آمد ولی هيچگاه نبايد به بحث و تبادل نظر درباره طرح كلی سيستم بپردازيم زيرا بسياری از اسرار آن كشف خواهد شد. به علاوه بحث و تبادل نظر موجب میشود كه افراد به برداشتهای متفاوتی برسند و اين خود موجب تغيير و دستكاری سيستم میشود. در حالی كه ما نمیخواهيم سيستم حكومت تغيير كند و كاری را كه نوابغ قوممان انجام دادهاند، به دست توده ناآگاه يا عدهای افراد منتخب متلاشی شود.
- سيستمی كه دربالا از آن ياد شد، سايرموسسات موجود رابه زودی واژگون نخواهد كرد بلكه تنها روی اقتصاد آنها اثر میگذارد كه نتيجتاً منجر به تغييرات كلی و همه جانبه موسسات خواهد شد و سرانجام همه موسسات در درون سيستم تحليل میروند.
سمّ آزادی
- در تمام كشورهای جهان واژه هايی مانند وزارت، نمايندگی، سنا، شورای دولتی، شورای قانونگزاری و هيأت اجرايی، عليرغم تنوع و تعددشان همگی مفهوم دولت را میرسانند و ضرورتی ندارد كه من درباره رابطه اين موسسات با يكديگر صحبت كنم. زيرا همه شما به اين امر واقفيد. تنها توجه شما را به اهميت كاركرد اين موسسات جلب میكنم. اين موسسات وظايف دولت را (قانونگزاری، قضايی، اجرايی) بين خود تقسيم كردهاند و مانند اعضای مختلف بدن انسان با هم عمل میكنند. حال اگر قسمتی از ماشين دولت صدمه ببيند، تمام دستگاه دولت مثل بدن انسان بيمار میشود و سرانجام میميرد.
- با توجه به مقدمات بالا میخواهم نتيجه بگيرم كه اگر سم آزادی را به درون يكی از بافتهای دولت تزريق كنيم، سم به ديگر بافتها نفوذ كرده و سرانجام موجب نابودی دولت میشود. گفتار زير اين مطالب را به خوبی روشن میكند.
- از زمانی كه سياست آزادی طلبی به امر مملكتداری راه يافت، سيستم حكومت مطلقه جای خود را به حكومت مشروطه داد و بدينسان مردم غيريهودی با دست خود حكومتهای مطلقه را كه از ثباتی نسبی برخوردار بودند، متزلزل ساختند. زيرا حكومت مشروطه جز بینظمی، سوءتفاهم، كشمكش، عدم توافق و برخورد ميان احزاب چيزی ديگر ببار نمیآورد. به عبارت ديگر، مشروطه مكتبی است كه جز نابودی دولت هدفی ديگرندارد. بايد افزود كه تريبون سخنرانان از جمله عواملی بوده است كه در واژگون و متزلزل كردن حكومتهای مشروطه نقش بسيار مهمی بازی كرده است. پس از آنكه حكومتهای مشروطه يكی پس از ديگری بر اثر حمله و انتقادهای شديد واژگون شدند، مردم به فكر حكومت جمهوری افتادند. آنگاه به وساطت قوم ما رؤسای جمهوری ازميان توده مردم انتخاب شدند. يعنی غيريهوديان بیآنكه خود بدانند، دست نشاندگان ما را به رهبری خود پذيرفتند. همه تحولات بالا كه درا مر مملكتداری صورت گرفته است، به مثابه نقبی است كه به دست ما زيرپای مردم غيريهودی حفر شده است.
- در گفتار بالا نشان داديم كه به وساطت ما حكومت از مطلقه به مشروطه و از مشروطه به جمهوری تحول پيدا كرد. اينك میخواهيم اندكی درباره ويژگيهای حكومت جمهوری بحث كنيم:
- رييس جمهور حكومتهای غيريهودی تحت نفوذمان را ما از ميان موثقترين عوامل و دست نشاندگانمان نامزد میكنيم و سپس او را براساس رأی گيری انتخاب مینماييم.
- از آنجا كه قوانين را ما از قبل تدوين كردهايم، حق تغيير و تعويض قانون را از رييس جمهور سلب میكنيم. در عوض او را به رياست كل قوا منصوب مینماييم تا بتواند درموقع لزوم، ازقانون اساسی دفاع كند. رييس جمهور، عملاً فرد فاقد اختياری است كه هدف و مسئوليتش تنها حفظ قوانين است كه ما از پيش تدوين كرده ايم.
- بسيارروشن است كه كليد معما، در دست ما میباشد و كسی جز ما نمیتواند در قوانين دخل و تصرفی به عمل آورد.
- در قانون اساسی دولتهای غيريهودی، حق استيضاح كردن دولت را از رييس مجلس سلب میكنيم و تعداد نمايندگان را به حداقل ممكن میرسانيم تا بدينوسيله بتوانيم شور و شوق سياسی را در دل مردمی كه مشتاق مسايل سياسی هستند، بكشيم. اگر چنين رويهای دشواريهايی به بار آورد، آنگاه وضعی پيش میآوريم كه گروه بسياری از مردم به فعاليتهای سياسی تمايل پيدا كنند.
حق انتصاب معاون رييس جمهور، رييس و معاون مجلس سنا را به رييس جمهور تفويض میكنيم و تعداد جلسات مجلس را كاهش میدهيم به طوری كه مجلس در هر ماه بيش از چند جلسه نداشته باشد. وانگهی به رييس جمهور كه رييس قوه مجريه هم هست، اختياراتی در مورد مجلس، تفويض میكنم. مثلاً اختيار خواهد داشت كه اعضای مجلس را برای توضيح فراخواند و يا مجلس را منحل كند. اما برای آنكه عواقب و نتايج چنين اعمالی كه همگی غيرقانونی هستند،گريبانگير برنامه های ما نشود، بايد چاره انديشی كنيم.
همانطوری كه يادآور شديم، به رييس جمهور طبق قانون اختياراتی داده شده است. ولی برای آنكه با استفاده از اختياراتش به سوی حكومت مطلقه ميل نكند، وزيران و مقامات عالیرتبه را وامیداريم تا با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگيری كنند. البته بهتر است كه اين كار به وسيله شورای وزيران، سنا و شورای دولتی انجام بگيرد تا به وسيله افراد.
- رييس جمهور، بنا به تشخيص ما قوانين را تعبير و تفسيرمیكند و هر زمان كه ما به او ديكته كرديم، میتواند قوانين را تغيير دهد. به علاوه به بهانه رفاه و سعادت مردم، او اين حق را خواهد داشت كه قوانين جديدی پيشنهاد كند.
نابودی دولتها هدف ماست
- با توجه به آنچه كه قبلاً گفتيم اندك اندك زمينه نابودی دولتهای غيريهودی را فراهم میكنيم و سرانجام قدرت را به دست میگيريم. پس از اينكه به قدرت دست يافتيم، به طور نامحسوسی اصول قانون اساسی دول غيرصهيونيست را گام به گام حذف میكنيم و هنگامی كه زمان موعود فرا رسيد، حكومت مطلقه قوم خود را جايگزين هرنوع حكومتی میسازيم.
- پيش از آنكه قانون اساسی دول غيريهودی نابود گردد، ممكن است مردم به حقانيت حكومت مطلقه ما پیببرند. در چنين دوره ای، مردم در حالت بيم و انتظار به سر میبرند، از بینظمی و نارسايیهای دول خود كه ما موجد آنها هستيم به شدت خسته میشوند و از رهبران خود چنين میخواهند:
«ما تنها يك پادشاه میخواهيم كه همه مردم روی زمين را متحد سازد و نابسامانيها را - مرزها، مليتها و مذاهب ريشهكن سازد. پادشاهی میخواهيم كه بتواند صلح و آرامشی كه رهبران فعلی نمیتوانند به ما بدهند، برای ما فراهم آورد.»
- برای آنكه آرزوی استقرار حكومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ايجاد كنيم، لازم است كه رابطه مردم را با دولتهايشان تيره كنيم. به طوری كه مردم بر اثر اختلاف عقيده، گرسنگی، بيماری و كشمكش به تنگ آيند و جز به رهايی از دست دولتهايشان و پناه بردن به حكومت نجاتبخش ما، به چيز ديگری نينديشند.
- اگر درراه رسيدن به هدفهايی كه در پيش داريم كوشا نباشيم، و به ملل دنيا يك لحظه فرصت نفس كشيدن بدهيم، به سختی میتوانيم به هدفهايمان برسيم.