دكتر علی مطهری

نامه ای برای امروز


جناب آقای خاتمی رئیس جمهور در مقاله ای تحت عنوان «نامه ای برای فردا» مطالبی گفته اند كه برخی از آنها قابل تأمل است. روح این مقاله آن است كه «دوم خرداد» برخی عناصر اجتماعی را وارد جامعه ایران كرد كه قبل از آن نبود و انقلاب اسلامی تا سال 76 بیراهه می رفته و ناگهان مردی به نام «محمد خاتمی» آن را نجات داده است گرچه مردم هیچ گاه نباید منتظر قهرمان باشند بلكه خود باید با تلاش، اهداف خویش را تحقق بخشند. مشكل اساسی بعد از دوم خرداد یعنی كم توجهی رئیس جمهور محترم به عنوان رئیس قوه مجریه به مسائل اجرایی و در مقابل، توجه بیش از حد به مسائل فكری و نظری و تئوری پردازی و خود را در قامت یك ایدئولوگ و رهبر فكری دیدن، در این نامه موج می زند؛ حال آنكه رئیس جمهور در درجه اول یك مجری است و حق تعیین مسیر برای جامعه و انقلاب اسلامی را ندارد، بلكه مسیر در جای خود تعیین شده و مشخص است و وی مطابق قانون اساسی صرفاً باید آن را بپیماید. نكاتی درباره این نامه قابل ذكر است:


1- در این نامه بارها تكرار شده است كه جامعه ما یك جامعه استبداد زده است و تلویحاً بیان می دارد كه بعد از انقلاب اسلامی نیز استبداد از میان نرفته است، یعنی در دوره امام خمینی (ره) و بعد از آن نیز ما یك جامعه استبدادی داشته ایم و تنها از دوم خرداد حركتهایی برای استبدادزدایی آغاز شد كه گرچه توفیقاتی كسب كرده ولی هنوز نتوانسته است استبداد را از جامعه ایران ریشه كن كند.


2- در بخشی از نامه آمده است: «خواست تاریخی ملت ما كه دست كم طی حدود دو قرن گذشته بارها در صورت حركتها و جریانها و نهضتهای دینی و اجتماعی و سیاسی تجلی یافته، در این سه شعار متجلی است: آزادی، استقلال و پیشرفت.»
این سخن یك ادعای بدون دلیل و تحریف تاریخ است. مردم ایران همواره اسلام را طلب كرده اند و نیروی محركه آنها در نهضتها و حركتهای اجتماعی مانند واقعه رژی، انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و از همه مهمتر انقلاب اسلامی اخیر، اسلام خواهی آنها بوده است و آزادی و استقلال و پیشرفت و همه ارزشهای انسانی را در قالب اسلامی طلب می كرده اند و رمز توفیق امام خمینی(ره) نیز همین بود كه ایده ها و هدفهایی مانند آزادی و عدالت را در قالب مفاهیم اسلامی و به عنوان یك آرمان اسلامی مطرح كردند. مردم نیز در جریان انقلاب شعار می دادند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، و البته نیك می دانستند كه وقتی اسلام آمد آزادی و استقلال و پیشرفت نیز به دنبال آن خواهد آمد، زیرا چونكه صدآمد نود هم پیش ماست.


3- در این نامه آمده است: «... در سایه انقلاب اسلامی میزان رأی ملت شد...». متأسفانه این جمله امام خمینی(ره) كه «میزان رأی ملت است» به طور مكرر توسط گروه موسوم به اصلاح طلب مورد سوءبرداشت واقع شده و مصادره به مطلوب گردیده است. چه كسی باور می كند كه آن حكیم فرزانه و آن فانی در اسلام كه میزان افكار و اعمال را اسلام می دانست میزان را رأی ملت دانسته باشد! امام(ره) آن جمله را در جریان یك انتخابات گفتند و مقصودشان این بود كه پس از آنكه كاندیداها توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت شدند رأی واقعی مردم باید از صندوقها بیرون بیاید و كسانی به این بهانه كه مصلحت اسلام چنین اقتضا می كند، رأی خود را بر مردم تحمیل نكنند، بنابراین میزان رأی ملت است؛ نه اینكه ملاك تشخیص حق از باطل رأی اكثریت است.


4- نویسنده می گوید: «...ملت ما مفتخر است كه خود آغازگر اصلاحاتی برآمده از هویت و خواست تاریخی خویش بوده و سه سال پیش از وقوع جنایت یازده سپتامبر و قطب بندیها و آرایشهای جدید بین المللی، تحولی بزرگ را در كشور سامان داده است.»
این تحول بزرگ نه سه سال بلكه 22 سال پیش از وقوع حادثه 11 سپتامبر یعنی در بهمن 57 مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی سامان یافت و ارتباطی به دوم خرداد ندارد كه در آن صرفاً به دلایلی تعداد رأی دهندگان افزایش یافت بدون آنكه از همه افكار رئیس جمهور منتخب آگاه باشند. نباید ثمرات انقلاب را به پای دوم خرداد كه به نوبه خود ضرباتی بر این ثمرات وارد كرده و نوعی عقبگرد و ارتجاع بوده است نوشت. اگر از افزایش آزادی بیان و پیگیری قتل های زنجیره ای بگذریم، نقطه مثبت قابل توجهی در دوم خرداد نمی بینیم.


5- در این نامه آمده است: «از شعار ذوب در ولایت كه شعار محوری رقبای دوم خرداد در درون حكومت بود تا شعار ایران آزاد، آباد و شاد و تأكید بر دموكراسی، آزادی و حقوق بشر راه درازی طی شده است.»
مایه تأسف است كه جناب رئیس جمهور شعار ذوب در ولایت را متخالف با شعار ایران آزاد، آباد و شاد و دموكراسی، آزادی و حقوق بشر می دانند به طوری كه میان این دو فاصله زیادی قائل هستند. آیا شما نیز مانند برخی غربیان چنین می اندیشید كه التزام به مكتب با دموكراسی و آزادی و حقوق بشر و با آبادانی و شادی متضاد است و قابل جمع نیست؟ اگر چنین است، برداشت شما از ولایت فقیه یا از آزادی و دموكراسی و حقوق بشر و یا از هر دو برداشت درستی نیست و لازم است به اسلام شناسان حقیقی مراجعه فرمایید.


6- در بخش دیگر نامه می خوانیم: «عزیزی كه دیروز به جبهه ها می رفت... مگر خواستی جز دستیابی به ایرانی آزاد و آباد و شاد داشته و دارند؟»
پاسخ این است كه آری و نه. آری از آن نظر كه خواهان ایرانی آزاد و آباد و شاد نیز بودند، و نه، از آن نظر كه هدف آنها منحصر به اینها نبود، آنها خواهان ایران اسلامی بودند كه البته آزاد و آباد و شاد هم خواهد بود. اساس برای آنها اسلام بود و هر كس كه برای غیر اسلام جانش را فدا كند حماقت كرده است. در آن زمان این شعارهای زیبا اما ناقص و متأثر از فكر غربی وجود نداشت.


7- در این نامه آمده است: «ما دین خدا را شریعت سمحه و سهله و دین رواداری و گذشت می شناسیم و فكر نمی كنیم وقتی نوجوان و جوان عزتمند ایرانی آزادی را مطالبه می كند مرادش ولنگاری های اخلاقی است.»
ما نیز همین طور فكر می كنیم اما مشكل در اینجاست كه شما این سماحت و سهولت (گذشت و آسانی) را در اجرای احكام دین جاری می كنید و معتقدید كه باید در اجرای احكام دین سماحت و سهولت به خرج داد، در نتیجه جامعه انحطاط اخلاقی پیدا می كند و وضعیت پوشش اسلامی به این وضع شرم آور منتهی می شود، و ما این گذشت و آسانی را در خود احكام اسلام جاری می دانیم نه در اجرای آن و معتقدیم كه در اسلام احكام سخت و طاقت فرسا مانند برخی احكام شریعت های پیشین وجود ندارد و شریعت اسلام شریعتی سهل و با گذشت است ولی در اجرای احكام در جامعه باید دقیق بود و نظارت كافی باید وجود داشته باشد.
ما نیز موافقیم كه مراد جوان ایرانی از آزادی ولنگاریهای اخلاقی نیست، ولی متأسفانه جریان اصلاح طلبی خصوصا در فاصله سال 76 تا 78 به گونه ای از آزادی سخن گفت و تعابیر متشابه و دوپهلو به كار برد كه ذهن جوان ایرانی را متوجه همین ولنگاری های اخلاقی می كرد و بسیاری از جوانان به وسیله برخی مقامات و روزنامه های دولتی تشویق به بی بندوباری شدند.


8- در پایان نامه نیز جمله ای از گالیله نقل شده است به این عبارت: «وای به قومی كه نیاز به قهرمان داشته باشد.»
نقش قهرمانان را در تاریخ نمی توان انكار كرد. نقاط عطف تاریخ معمولا به دست قهرمانان پدید آمده است. آیا می توان نقش گاندی را در نهضت هندوستان و نقش امام خمینی را در انقلاب اسلامی انكار كرد. قهرمان، مظهر خواست و اراده ملت است و در برخی مقاطع تاریخی وجود او غیرقابل اجتناب است. حتی برخی سرسلسله های پادشاهان مانند شاه اسماعیل صفوی و نادرشاه از جهت تغییر دادن مسیر تاریخ قهرمان بوده اند. البته قهرمان زاییده شرایط خاص و زمان است و كار او ایجاد انگیزه و خروش در روح ها و تهییج احساسات است و آن كه در نهایت، كار را انجام می دهد اراده مردم است. بنابراین انكار قهرمان به طور مطلق، صحیح به نظر نمی رسد.
بهتر بود رئیس جمهور محترم به جای «نامه ای برای فردا»، «نامه ای برای امروز می نوشتند» و به جای بحث های نظری كه وظیفه یك رئیس جمهور نیست، به سؤالات مردم درباره عملكرد خود در هفت سال ریاست قوه مجریه پاسخ می دادند و مشكلات عملی و روزمره مردم را حل می كردند. مثلا به این سؤالات پاسخ می دادند: چرا نظارت بر امور اقتصادی ضعیف است و به عنوان نمونه حساب و كتابی در واردات چای وجود ندارد به طوری كه كشاورز زحمتكش گیلانی قادر به فروش برگ سبز چای خود نیست؟ چرا نظارت بر مسائل فرهنگی ضعیف است و مثلا نظارتی بر مسئله حجاب وجود ندارد؟ مگر نه این است كه مطابق نظر همه فقها آن بخش از امر به معروف و نهی از منكر كه مستلزم اعمال زور باشد وظیفه دولت اسلامی است؟ قطعا در مسیر رفت و آمد به محل كار و منزل، از خیابانهای شمال تهران عبور كرده اید، آیا می توان لباسهای تنگ و چسبان و گاه كوتاه برخی بانوان را مصداق پوشش اسلامی دانست؟ فرموده اید تولید ناخالص ملی افزایش یافته، كه البته بیشتر به سبب افزایش قیمت نفت است، ولی آیا عدالت اقتصادی هم افزایش یافته است یا بیشتر این افزایش تولید به جیب یك طبقه خاص كه درصد اندكی از مردم را تشكیل می دهند می رود؟ چرا گرانی این قدر افسار گسیخته است و نظارت كافی بر قیمتها نیست؟ چرا نظارت لازم بر تولیدات سینمایی و كتاب وجود ندارد؟ و ده ها چرای دیگر.

منبع: روزنامه کیهان (20/2/83)

 

Logo
https://old.aviny.com/news/83/02/20/09.aspx?&mode=print