1801
شرار أمّتي من يلى القضاء إن اشتبه عليه لم يشاور، و إن أصاب بطر و إن غضب عنف
و كاتب السّوء كالعامل به.
بدترين امت من كسى است كه عهده دار قضا شود اگر بترديد افتد مشورت نكند و اگر
بصواب رود گردن فرازد و اگر خشمگين شود خشونت كند و هر كه بدى را نويسد مانند كسى
است كه بدان عمل مى كند.
1802
شرار النّاس شرار العلماء.
بدترين مردم علماى بدند.
1803
شرّ ما في الرّجل شحّ هالع و جبن خالع.
بدترين صفت مرد بخل مفرط است و ترس شديد.
1804
شرار أمّتي الثّرثارون المتشدّقون المتفيهقون و خيار أمّتي أحاسنهم أخلاقا.
بدان امت من پر گويان پر چانه
پر مدعايند و نيكان امت من آنهايند كه نيكخوترند.
1805
شراركم عزّابكم و أراذل موتاكم عزّابكم.
بدترين شما عزبانند و اراذل مردگانتان عزبانند.
1806
شرّ البلدان أسواقها.
بدترين جاى شهرها بازارهاست.
1807
شرّ الطّعام طعام الوليمة يمنعها من يأتيها و يدعى إليها من يأباها.
بدترين غذاها غذاى وليمه است است كه هر كه بخواهد ندهندش و هر كه نخواهد
بخوانندش.
1808
شرّ الطّعام طعام الوليمة يدعى إليه الشّبعان و يحبس عنه الجائع.
بدترين غذاها غذاى وليمه است كه سير را بدان خوانند و گرسنه را از آن باز
دارند.
1809
شرّ المجالس الأسواق و الطّرق.
بدترين نشستنگاهها بازارها و راه هاست.
1810
شرّ الامور محدثاتها و شرّ العمى عمى القلب و شرّ المعذرة حين يحضر الموت و
شرّ النّدامة يوم القيمة و شرّ المأكل أكل مال اليتيم و شرّ المكاسب كسب الرّباء.
بدترين چيزها مبتدعات آنست و بدترين كورى ها كورى قلب است و بدترين توبه ها
هنگامى
است كه مرگ در آيد و بدترين پشيمانى ها روز قيامت است و بدترين خوردنها خوردن مال
يتيم است و بدترين كسب ها كسب ربا است.
1811
شرّ النّاس الّذي يسأل باللَّه ثمّ لا يعطي.
بدترين مردم آن كس است كه بنام خدا از او بخواهند و ندهد.
1812
شرّ النّاس المضيق على أهله.
بدترين مردم آن كس است كه بر اهل خانه خود سخت گيرد.
1813
شرّ النّاس منزلة يوم القيامة من يخاف لسانه أو يخاف شرّه.
روز قيامت موقعيت آن كس از همه مردم بدتر است كه از زبانش ترسند يا از شرش بيم
كنند.
1814
شفاعتي لأهل الكبائر من أمّتي.
شفاعت من خاص اهل كبائر از امت من است.
1815
شرف المؤمن قيامه باللّيل و عزّه استغناؤه عن النّاس.
شرف مؤمن در شب زنده دارى اوست و عزت وى در بى نيازى از مردم است.
1816
الشّاهد يرى ما لا يرى
الغائب.
حاضر چيزها بيند كه غايب نبيند.
1817
الشّتاء ربيع المؤمن.
زمستان بهار مؤمن است.
1818
الشّرك الخفي أن يعمل الرّجل لمكان الرّجل.
شرك نهان آنست كه مرد براى حضور مرد ديگرى عملى كند.
1819
الشّرك أخفى في أمّتي من دبيب النّمل على الصّفا في اللّيلة الظّلماء و أدناه
أن تحبّ على شي ء من الجور أو تبغض على شي ء من العدل و هل الدّين إلّا الحبّ في
اللَّه و البغض في اللَّه؟
قال اللَّه تعالى: قل إن كنتم تحبّون اللَّه فاتّبعوني يحببكم اللَّه.
شرك در امت من از گذر كردن مور بر كوه صفا در شب تاريك نهانتر است و نزديكتر از
همه آنست كه چيزى از ستم را دوست دارى يا چيزى از عدل را دشمن دارى مگر دين جز
دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست؟
خداى والا گويد: بگو اگر خدا را دوست داريد مرا پيروى كنيد تا خدا دوستتان دارد.
1820
الشّعر الحسن أحد الجمالين يكسوه اللَّه المرء المسلم.
موى نيكو يكى از دو زيبائيست كه خدا بمرد مسلمان دهد.
1821
الشّعر بمنزلة الكلام فحسنه حسن الكلام و قبيحه قبيح الكلام.
شعر چون سخن است شعر نيك سخن نيك است و شعر بد سخن بد است.
1822
الشّقيّ من شقي في بطن
أمّه.
بد بخت آنست كه در شكم مادرش بدبخت شده است.
1823
الشّقيّ كلّ الشّقيّ من أدركته السّاعة حيّا.
بدبخت كامل آنست كه رستاخيز بدو رسد و زنده باشد.
1824
الشّهوة الخفيّة و
الرّياء شرك.
جاه طلبى و ريا شرك است.
1825
الشّيخ شابّ في حبّ اثنتين في حبّ طول الحياة و كثرة المال.
پير در محبت دو چيز جوان است محبت زندگى دراز و فراوانى مال.
1826
الشّيخ في أهله كالنّبيّ في امّته.
پير در ميان كسان خود چون پيمبر در امت خويش است.
1827
الشّيخ يضعف جسمه و قلبه شابّ على حبّ اثنتين طول الحياة و حبّ المال.
تن پير ناتوان مى شود و دل وى بر محبت دو چيز جوان است:
عمر دراز و محبت مال.
1828
الشّيطان يهمّ بالواحد و الإثنين فإذا كانوا ثلاثة لم يهمّ بهم.
شيطان بيك تن و دو تن پردازد و چون سه تن شدند قصد ايشان نكند.
1829
صاحب الدّين مغلول في قبره لا يفكّه إلّا قضاء دينه.
قرضدار در قبر خويش در غل است و جز پرداخت قرض وى غل او را باز نميكند.
1830
صاحب الشّي ء أحقّ بالشّي ء أن يحمله إلّا أن يكون ضعيفا يعجز عنه فيعينه عليه
أخوه المسلم.
صاحب چيز بجمل آن شايسته تر است مگر آنكه ناتوان باشد و از آن فرو ماند و برادر
مسلمانش بر حمل آن كمكش كند.
1831
صاحب العلم يستغفر له كلّ شي ء حتّى الحوت في البحر.
مه چيز حتى ماهى دريا براى دانشمند آمرزش ميخواهد.
1832
صدق اللَّه فصدقه.
خدا راستگوست با او راست
باش.
1833
صدقه المرء المسلم تزيد في العمر و تمنع ميتة السّوء و يذهب اللَّه تعالى بها
الفخر و الكبر.
صدقه مرد مسلمان عمر را فزونى دهد و از مرگ بد جلوگيرى كند و خداى والا بوسيله
آن تفاخر و تكبر را
ببرد.
1834
صدقة السّرّ تطفى ء غضب الرّبّ.
صدقه نهان خشم پروردگار را خاموش مى كند.
1835
صغاركم دعاميص الجنّة يتلقّى أحدهم أباه فيأخذ بثوبه فلا ينتهي حتّى يدخله
اللَّه و إيّاه الجنّة.
كوچولوهاى شما زالوهاى بهشتند يكيشان پدر خويش را به بيند و لباسش را بگيرد و
رها نكند تا خدا پدرش را با او ببهشت در آورد.
1836
صفة العاقل أن يحلم عمّن جهل عليه و يتجاوز عمّن ظلمه و يتواضع لمن هو دونه و
يسابق من فوقه في طلب البرّ و إذا أراد أن يتكلّم تدبّر فإن كان خيرا تكلّم فغنم و
إن كان شرّا سكت
فسلم.
عاقل آنست كه با سبكسر بردبارى كند و از ستمگر درگذرد و با زيردستان تواضع كند
و از زيردستان در راه نيكى سبقت جويد و چون خواهد سخن كند بينديشد اگر نيك باشد
بگويد و بهره برد و اگر بد باشد سكوت كند و سالم ماند.
1837
صل من قطعك و أعط من حرمك و اعف عمّن ظلمك.
با آنكه از تو بريده پيوند
گير و آنكه تو را محروم كرده عطايش ده و از آنكه با تو ستم كرده در گذر.
1838
صلة الرّحم تزيد في العمر و تدفع ميتة السّوء.
پيوند خويشان عمر را فزونى دهد و از مرگ بد جلوگيرى كند.
1839
صلة الرّحم و حسن الخلق و حسن الجوار يعمران الدّيار و يزدن في الأعمار.
پيوند خويشان و نيكخوئى و خوش همسايگى شهرها را آباد كند و عمرها را فزونى دهد.
1840
صلة الرّحم تزيد في العمر و صدقة السّرّ تطفى
ء غضب الرّبّ
پيوند خويشان عمر را فزونى دهد. و صدقه نهان خشم پروردگار را خاموش كند.
1841
صلة القرابة مثراة في
المال محبّة في الأهل منساة في الأجل
پيوند خويشاوندى مايه فراوانى مال و محبت كسان و تأخير اجل است.
1842
صل من قطعك و أحسن إلى من أساء إليك و قل الحقّ و لو على نفسك.
با هر كه از تو ببرد پيوند گير و با آنكه با تو بدى كرده نكوئى كن و حقرا بگو و
گر چه بر ضرر خودت باشد.
1843
صلوا قراباتكم و لا تجاوروهم فإنّ الجوار يورث بينكم الضّغائن.
با خويشان دوستى كنيد و همسايه ايشان مشويد كه همسايگى ميان شما كينه ها پديد
آرد.
1844
صلّ صلاة مورع كأنّك تراه فإن كنت لا تراه فإنّه يراك، و ايأس ممّا في أيدي
النّاس تعش غنيّا و إيّاك و ما يعتذر منه.
نماز را با ترس گزار گوئى خدا را مى بينى اگر تو او را نمى بينى او ترا مى بيند
و از آنچه در دست مردم است نوميد باش تا بى نياز زندگى كنى و از آنچه عذر آن بايد
خواست بپرهيز.
1845
صلّوا على أطفالكم فإنّهم من أفراطكم.
بر كودكان خويش درود فرستيد كه آنها پيشاهنگان شمايند.
1846
صلاة القاعد على النّصف من صلاة القائم.
نماز نشسته يك نيمه نماز ايستاده است.
1847
صلاة الرّجل تطوّعا حيث لا يراه النّاس تعدل صلاته على أعين النّاس خمسا و
عشرين.
نماز مرد كه بدلخواه در جايى كه مردم او را نبينند كند برابر بيست و پنج نماز
است كه در ديده مردم كند.
1848
صلاة المرأة وحدها تفضل على صلاتها في الجمع بخمس و عشرين درجة.
نماز زن تنها بيست و پنج بار از
نماز جماعت او بهتر است.
1849
صلاة بسواك أفضل من سبعين صلاة بغير سواك.
نمازى مسواك زده بهتر از هفتاد نماز مسواك نزده.
1850
صلاح أوّل هذه الامّة بالزّهد و اليقين و يهلك آخرها بالبخل و الأمل.
صلاح متقدمان اين امت برهد و ايمان است و متأخرانش ببخل و آرزوى دراز هلاك
مى شوند.
1851
صمت الصّائم تسبيح و نومه عبادة و دعاؤه مستجاب و عمله مضاعف.
كوت صائم تسبيح گفتن است و خواب وى عبادت است و دعاى وى مستجاب است و عمل او
دو برابر است.
1852
صنائع المعروف تقي مصارع السّوء، و الصّدقة خفيّا تطفى ء غضب الرّبّ و صلة
الرّحم زيادة في العمر و كلّ معروف صدقة، و أهل المعروف في الدّنيا هم أهل المعروف
في الآخرة و أهل المنكر في الدّنيا هم أهل المنكر في الآخرة و أوّل من يدخل الجنّة
أهل المعروف.
اعمال نيك از سقوطهاى بد جلوگيرى ميكند و صدقه نهانى خشم پروردگار را خاموش
ميكند و پيوستگى با خويشان عمر را افزون مى كند و هر كار نيكى صدقه اى است و
نكوكاران دنيا نكوكاران
آخرتند و بدكاران دنيا بدكاران آخرتند و نخستين كس كه ببهشت ميرود نكوكارانند.
1853
صنفان من النّاس إذا صلحا صلح النّاس و إذا فسدا فسد النّاس العلماء و
الامراء.
دو گروه از مردمند كه اگر صالح بودند مردم بصلاح آيند و اگر فاسد بودند بفساد
گرايند دانشوران و زمامداران.
1854
صوموا تصحّوا.
روزه داريد تا تندرست شويد.
1855
الصّائم في عبادة من حين يصبح إلى أن يمسي ما لم يغتب فإذا اغتاب خرق صومه.
روزه دار از آن هنگام كه صبح ميكند تا بشب در رود مادام كه غيبت نكند در عبادت
است و همين كه غيبت كرد روزه او پاره شود.
1856
الصّائم لا تردّ دعوته.
دعاى روزه دار رد نميشود.
1857
الصّبحة تمنع الرّزق.
خواب صبحگاهان مانع روزى است.
1858
الصّبر عند الصّدمة الاولى.
صبر حقيقى هنگام صدمه
نخستين است
1859
الصّبر نصف الإيمان و اليقين الإيمان كلّه.
صبر يك نيمه ايمان است و يقين
همه ايمانست.
1860
الصّبر رضا.
صبر مايه خشنودى است.
1861
الصّبر و الاحتساب أفضل من عتق الرّقاب و يدخل اللَّه صاحبهنّ الجنّة بغير
حساب.
صبر و سكون از آزاد كردن بندگان بهتر است و خدا صاحب آن را بدون حساب ببهشت
مى برد.
1862
الصّبر من الإيمان بمنزلة الرّأس من الجسد.
صبر نسبت بايمان چون سر نسبت بتن است.
1863
الصّحة و الفراغ نعمتان مكفورتان.
صحت و فراغت دو نعمت است كه كفران آن كنند.
1864
الصدق طمأنينة و الكذب ريبة.
راستى مايه آرامش است و دروغ مايه تشويش.
1865
الصّدقة تطفى ء الخطيئة كما يطفى ء الماء النّار.
صدقه گناه را خاموش مى كند چنان كه آب آتش را خاموش ميكند.
1866
الصّدقة على القرابة صدقة وصلة.
صدقه بخويشاوندان هم صدقه است هم پيوستگى خويشاوندان.
1867
الصّدقة تمنع ميتة السّوء.
صدقه مانع مرگ بد مى شود.
1868
الصّدقة تسدّ سبعين بابا من السّوء.
صدقه هفتاد در بدى را مسدود كند
1869
الصّدقة على وجهها و اصطناع المعروف و برّ الوالدين و صلة الرّحم تحوّل
الشّقاء سعادة و تزيد في العمر و تقي مصارع السّوء.
صدقه به موقع و نيكوكارى و نيكى با پدر و مادر و پيوستگى خويشاوند بدبختى را
بخوشبختى مبدل كند و عمر را افزايش دهد و از مرگ هاى بد جلوگيرى كند.
1870
الصّدقة على المسكين صدقة و هى على ذي الرّحم اثنتان صدقة و صلة الرّحم.
صدقه دادن به مستمند فقط صدقه است و صدقه دادن بخويشاوند دو چيز است صدقه و
پيوند خويشاوند.
1871
الصّدقات بالغدوات يذهبن بالعاهات.
صدقه صبحگاه مرض ها را ميبرد.
1872
الصرعة كلّ الصرعة الّذي يغضب فيشتدّ غضبه و يحمرّ وجهه و يقشعرّ شعره فيصرع
غضبه.
كمال دليرى آنست كه كسى خشمگين شود و خشمش سخت شود و چهره اش سرخ شود و
مويش بلرزد و بر خشم خود خيره شود.
1873
الصلح جائز بين المسلمين إلّا صلحا أحلّ حراما أو حرّم حلالا.
هر صلحى ميان مسلمانان رواست مگر صلحى كه حرامى را حلال يا حلالى را حرام كند.
1874
الصّلاة نور المؤمن.
نماز نور مؤمن است.
1875
الصّلاة عمود الدّين.
نماز ستون دين است.
1876
الصّلاة ميزان فمن أوفى استوفى.
نماز چون ترازوست هر كه كامل كند پاداش كامل يابد.
1877
الصّلاة تسوّد وجه الشّيطان و الصّدقة تكسّر ظهره و التّحاب في اللَّه يقطع
دابره فإذا فعلتم ذلك تباعد منكم كمطلع الشّمس من مغربها.
نماز چهره شيطان را سياه كند و صدقه دادن پشت او را بشكند و دوستى در راه خدا
ريشه او را ميكند و وقتى چنين كرديد از شما بفاصله شرق و غرب دورى كند.
1878
الصّلاة قربان كلّ تقي.
نماز قربانى پرهيزگارانست.
1879
الصّمت حكم و قليل فاعله.
خاموشى خردمندى است و خاموشى گزينان كمند.
1880
الصّمت أرفع العبادة.
خاموشى والاترين عبادتهاست.
1881
الصّمت زين للعالم و ستر للجاهل.
خاموشى زينت دانا و پرده نادانست.
1882
الصّمت سيّد الأخلاق و من مزح استخفّ به.
خاموشى سرور اخلاق است و هر كه مزاح كند سبكش گيرند.
1883
الصّوم جنّة من عذاب اللَّه.
روزه سپر عذاب خداست.
1884
الصّوم في الشّتاء الغنيمة الباردة.
در زمستان روزه داشتن بهره خنك بردنست.
1885
الصّيام نصف الصّبر.
روزه يك نيمه صبر است.
1886
الصّيام جنّة ما لم يخرقها بكذب أو غيبة.
روزه سپرى است مادام كه آن را بدروغ يا غيبت ندرد.
1887
الصّيام جنّة من النّار فمن أصبح صائما فلا يجهل يومئذ و إن أصر و جهل عليه
فلا يشثمه و لا يسبّه و ليقل إنّي صائم.
روزه سپر آتش است و هر كه روزه گرفت آن روز سبكسرى نكند
و اگر كسى با او جهالت كرد بدو ناسزا و بد نگويد، و بگويد من روزه دارم.
1888
الصّيام نصف الصّبر و على كلّ شي ء زكاة و زكاة الجسد الصّيام.
روزه دارى يك نيمه صبورى است، هر چيزى زكاتى دارد و زكات تن روزه داشتن است.
1889
ضالة المؤمن العلم كلّما قيّد حديثا طلب إليه آخر.
گم شده مؤمن علم است هر دم حديثى فرا گيرد حديثى ديگر مطلوب او شود.
1890
ضحك ربّنا من قنوط عباده.
پروردگار ما از نوميدى بندگان خويش عجب دارد.
1891
ضعي في يد المسكين و لو ظلفا محرقا.
چيزى بدست مستمند بگذار و گر چه سم سوخته باشد.
1892
الضّحك ضحكان ضحك يحبّه اللَّه و ضحك يمقته اللَّه فأمّا الضّحك الّذي يحبّه
اللَّه فالرّجل يكشر في وجه أخيه شوقا إلى رؤيته، و أمّا الضّحك الّذي يمقته اللَّه
تعالى فالرّجل يتكلّم بالكلمة الجفاء و الباطل ليضحك أو يضحك يهوى بها في جهنّم
سبعين خريفا.
خنده دو قسم است خنده ايست كه خدا آن را دوست دارد و خنده ايست كه خدا آن را
دشمن دارد، اما خنده اى كه خدا آن را دوست دارد، آنست كه مرد به روى برادر خويش از
شوق ديدار وى لبخند زند اما خنده اى كه كه خداى والا آن را دشمن دارد آنست كه مرد
سخن خشن و ناروا گويد كه بخندد يا بخندند و بسبب
آن هفتاد پائيز در جهنم سرنگون رود.
1893
الضّيافة ثلاثة أيّام فما زاد فهو صدقة و على الضّيف أن يتحوّل بعد ثلاثة
أيّام.
مهمانى سه روز است و هر چه بيشتر شد صدقه است و مهمان بايد پس از سه روز تغيير
جا دهد.
1894
الضّيف يأتي برزقه و يرتحل بذنوب القوم، يمحّص عنهم ذنوبهم.
مهمان روزى خويش بيارد گناهان كسان ببرد و گناهان آنها را پاك كند.
1895
طاعة اللَّه طاعة الوالد و معصية اللَّه معصية الوالد.
اطاعت پدر اطاعت خداست و نافرمانى پدر نافرمانى خداست.
1896
طالب العلم تبسط له الملائكة أجنحتها رضا بما يطلب.
فرشتگان بالهاى خويش براى طالب علم بگسترانند كه از آنچه وى مى جويد رضايت
دارند.
1897
طالب العلم بين الجهال كالحىّ بين الأموات.
جوياى علم ميان جاهلان چون زنده ميان مردگانست.
1898
طالب العلم للَّه أفضل عند اللَّه من المجاهد في سبيل اللَّه.
هر كه علم براى رضاى خدا جويد نزد خدا از مجاهد في سبيل اللَّه بهتر است.
1899
طالب العلم طالب الرّحمة طالب العلم ركن الإسلام و يعطى أجره مع النّبيّين.
جوياى علم جوياى رحمت است، جوياى علم ركن اسلام است و
پاداش او را با پيمبران دهند.
1900
طعام السخيّ دواء و طعام الشحيح داء.
غذاى سخاوت مند دوا و غذاى بخيل درد است.