هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
98572
نام: امیر
شهر: نایین
تاریخ: 11/23/2012 2:21:45 PM
کاربر مهمان
  چرا نمی شود نرم افزارهای مذهبی را دانلود کرد؟
98571
نام: محمد
شهر: تهران
تاریخ: 11/23/2012 1:15:57 PM
کاربر مهمان
  دلم براي اون روزهاي بي توقع تنگ شده.آخه اين روزا همه از آدم توقع دارن اول براي او باشي تا براي خودت.
اي كاش زمان مرگو آدم ميدونست كيه تا راحت تر ...
دلم از اين مال دنيا گرفته همه دنبال پولن تا معرفتو اسلامو دين
همه به نوعي پولكي تا وجداني
98570
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 11/23/2012 12:24:16 PM
کاربر مهمان
  اون موقع که رفته بودی از پیشم من همیشه دلم گرفته بود و از دلتنگی برات گریه میکردم یه وقتایی خیلی بی طاقت میشدم و از ته دل صدات میکردم و خدا رو قسم میدادم که برگردی خدا دلش برام میسوخت و به دلت مینداخت که بهم زنگ بزنی تا دلم حداقل واسه چند روز آروم بشه اما خدا حاضر نبود به حرمت اشکام تو از پیش من نبره و چند سال بیشتر پیشمون بمونی...خدا خیلی مهربونه.چون شب قبل از مرگت به دلت انداخت بعد از دوماه بهم زنگ بزنی.انگار دلش برامون سوخت.

یکی یکدونه ی مامان،مامانت دلش شکست وقتی رفتی تو طاقتشو داشتی اشکای مامانتو ببینی؟
خدایا اون موقع که گریه میکردم زنگ میزد الانم دارم گریه میکنم...

دست تقدیر دست قسمت منو از دلم جدا کرد...
این جدایی بی بهونه همه هستیمو فدا کرد...
98569
نام:
شهر:
تاریخ: 11/23/2012 12:09:55 PM
کاربر مهمان
  الهم عجل لوليك الفرج _ الهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود_ خدايا شهادت را نصيبم كن_ امين
98568
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 11/23/2012 11:48:57 AM
کاربر مهمان
  لا لا لا گل لاله بابارفته آب بیاره . لالالا علی اصغر لالالا علی اصغر .اینی که میگم فقط مادرمیفهمند یعنی چی ؟ بچه ات گریه کنه .شیرنداشته باشی بهش بدی !هی ناخن به سینه مادرمی کشید! همه اهل حرم دست به دست هم داده بودن این طفل راآرام کنند. ابی عبدالله آمده علی شو برد درمقابل لشگر اینجورکه میگند فرموده باشد این طفل که با شما جنگ نداره بیاید بگیرد ازمن سیرابش کنید . ابن زیاد نگاه میکنه به حرمه. حرمه چرا ارومی؟ چرا ازتیرات استفاده نمی کنی؟ گفت بدر بزنم یا بسرو؟. گفت مگه سفیدی گلوی علی اصغر نمیبینی ؟ هنوزحرف آقام تموم نشده گرمی خون علی اصعر بازوش گرم کرد .علی اصغر مثل ماهی که ازآب بیرون بیافته یه تکتونی خورد بالبخندی به پدریعنی بابا خوب منو سیراب کردن . میخواهم بگم حرمه نامرد آخه یه بچه شش ماه چقدرگلو داره که تو یه تیر سه شعبه خرج کردی ??? آقاابی عبدالله علی اش برد پشت خیمه ها یه قبرکوچکی تا خواست بچه را بزار تو قبر دید مادرش رباب آمد .صبرکن صبرکن مولا میخواهم یه باردیگه علی اصغرم را ببینم .
گهواره خالی .قنداقه خونی .لالای ازسفربرگشته بودم.لالای ازسفربرگشته بودم .........
ظاهرا طفل منم کودک جانبازمنم * آنکه بریاری دین میکند آوارمنم *
عشقبازی که زگهواره کند نشو ونما* باکباری که بود کودک سربازمنم*
دست بسته بسوی تیربلا می تازم * تابدانند همه کودک ممتازمنم *
بانک هل من زامام آید ویاری طلبد * آنکه روحش شده زین مزده بپروازمنم *
شاه بادسته گلی جانب دلدار رود * شکرلله که همان دسته گل نازمنم*
تازخونم شود امضا سند کرببلا *بردست شهنشاه سرافرازمنم *
خون من خون حسین است وحسین خون خدا * آنکه باخون گلویش کند* اعجازمنم * تاگزارش دهم ازصحنه خونین نبی * زودترازپدرم حامل این رازمنم*
این روضه را برای گشایش کاری بسته بچه های حرف دلی نوشتم . خدا میدونه که طاقت نداشتم خیلی سال که این روضه رامی خونم اماامروز نوشتم گریه مجالم نمیداد . امسال ازهمه سالا بیشتر دلم شکست .
ازخدای حسین میخواهم که حوائج قلبی همه بچه های حرف دل را برآورده به خیرکنه . (قبلش ازهمه دوستان عذرمیخواهم مصیبت عظیم وبضاعت من کم )
برای من هم دعا کنید
التماس دعا
اگرسال دیگه نبودم منو هم یاد کنید
یاعلی
98567
نام: فرشته
شهر: گرگان
تاریخ: 11/23/2012 11:46:56 AM
کاربر مهمان
  دريافتم چه دويدن ها كه فقط پاهايم را از من گرفت در حالي كه گويي ايستاده بودم.چه غصه ها كه باعث سپيدي مويم شد.در حالي كه قصه ي كودكانه بيش نبود.دريافتم كسي هست كه اگر بخواهد ميشود و اگر نه نميشود...به همين سادگي...
خداجونم توكه ميدوني جقد دلتنگم..بهم نگاه كن5417
98566
نام: مینا
شهر: کرج
تاریخ: 11/23/2012 11:37:16 AM
کاربر مهمان
  سلام خدا خوبی ؟
ولی من بدم حالم خیلی بد احساس میکنم دیگه نمی کشم خدا نذار بی عزت شم

من دیگه چه جوری ازت بخوام دیگه چی بگم خدا دیگه این دل طاقت نداره التماست میکنم خدا منو دریاب منم نگاه کن این موضوع و برام حل کن نذار برام سوال باقی بمونه ازت خواهش میکنم
98565
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/23/2012 11:14:39 AM
کاربر مهمان
  فداي گلوي تير خوردت بشم علي اصغرم




<-------


علي اصغر ابروي منو بخر بحق زبون بسته ات بحق گلوي تيرخوردت
98564
نام: بهرام رجبي فرزند شهيد
شهر: تبريز
تاریخ: 11/23/2012 11:05:13 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان خسته نباشيد من بهرام رجبي فرزند شهيد التفات رجبي هستم.
اينجانب عاشق اين سايت هستم وهميشه عشق مي ورزم .وبه ديگر سايتها هم سر مي زنم و عضو هم هستم .
يكي از اون سايت ها iran20است در اين سايت توهين به مقام رهبري مي كنند به آشكارا وتوهين به كشور عزيزمان و امام و شهدا بعضي از فرزندان شهدا تذكر دادن به اون طرف ها برنامه نويس سايت اومد به اينها توهين كرده و از سايت هم حذف نموده است.
يكي از او كلمات كه واقعا من خجالت مي كشم به زبونم بياورم اين بود كه من در پروفايل خودم عكس رهبري را گذاشته بودم هر كسي پيام داد توهين آميز و يه خانم هم توهين كرد و به بنده گفت كه عكس اون ابليس پير را بردار واقعا متاسف هستم واز ارشاد اسلامي انتظار داريم كه چرا مجوز به چنين ميران بي غيرت ميدن فرزندان شاهد را اخراج مي كنند و مي گويند شما به خاطر دختر بازي اومديد به سايت ولي كسي كه توهين مي كند پشتيباني مي كنند يكي از اون خانمه بنام اسم مستعار كه مثل اينكه خودش برنامه نويس سايه مشرق زمين است به شماره پروفايل 156983 مي باشد مراجعه كنيد به پروفابل اين خانم ببينيد چه نوشته چه عكسهاس گذاشته واقعا متاسفم پليس سايبري هم الا نظارت بلد نيست وحتي باز كردن كامپيوتر را هم بلدنيست كه برسد وبرادران ارشاد هم خوابيدن.
98563
نام: احسان تقربیان
شهر: دانشجو دانشگاه مازندران
تاریخ: 11/23/2012 10:42:30 AM
کاربر مهمان
  سلام بر حسین بن علی(ع) شاه شهید کربلا،سلام بر ابالفضل العباس علمدار کربلا،سلام بر علی اکبر حسین شبه رسول خدا،سلام بر قاسم بن الحسن یادگار حسن مجتبی در کربلا،سلام بر طفل شیرخوار حسین بن علی علی اصغر،سلام بر دخت سه ساله حسین رقیه(س)،سلام بر عمه سادات و اسوه صبر و شکیبایی و روشنگر واقعه کربلا زینب کبری دخت حیدر کرار علی مرتضی(ع) و سلام بر 72لاله در خون غلطیده کربلا
و سلام بر حجت بن الحسن(روحی و ارواح العامین له الفداء) و سلام بر نائب بر حق مهدی فاطمه،رهبر فرزانه و حکیم و مدبر جهان اسلام امام سیدعلی حسینی خامنه ای(متع الله الاسلام والمسلمین بطول بقائه الشریف)
و سلام بر امت حزب الله و جان بر کف ایران اسلامی

من دانشجو رشته فقه و حقوق دانشگاه مازندرانم.در زندگی با هر نوع آدمی که بگید(دختر و پسر) با هر سلیقه و رفتار و فرهنگی برخورد داشتم.
در عمرم با هیچ دختری دوست نبودم چون دقیقا با رفتارها و کارهاشون به علت اینکه حضور بسیار فعالی در جامعه دارم و ارتباط اجتماعیم فوق العاده بالاست آشنا بودم.
دست بر قضا در دانشگاه در کلاس خودمون دختری رو دیدم که دل منو برد.نمی دانم چطور منی که اصلا به دختر و عشق فکر نمی کردم چطور عاشق شدم.
این دختر از هرجهت مورد تأیید است.با او رابطه بسیار خوبی دارم(رابطه فقط در مورد مسائل درسی) ولی من با کوله باری از تجربه و فن سخنوری نمیدانم چگونه به او بگویم که دوستش دارم.
می ترسم وقتی به او بگویم که دوستش دارم و میخواهم با او ازدواج کنم فکر کند که من در دانشگاه عنان از کف داده و با جو اختلاط دختر و پسر در دانشگاه عاشق شده ام و عشقم از روی احساسات صرف و هوس است.
از لحاظ وضع خانوادگی خودم خدارو شکر وضع مالی خوبی داریم(متوسط رو به بالا).ار بین 45نفر کلاسمون جزء 4نفر برتر کلاسم و معدلم18/88 است.ترم 3دانشگاهم.
شمارو به خدا سر نمازاتون و در عزاداری هاتون برای سید و سالار شهیدان دعایم کنید.من دیگر درمانده شده ام،عاشق درسم ولی به خاطر عشق به این دختر می ترسم در درسم پسرفت کنم.سید هم هست.البته تا بحال تسلط بر خودم رو حفظ کردم ولی کم کم صبرم داره تموم میشه.نمیدونم چه کنم؟؟چه کنم؟چه کنم؟منی که به همه مشاوره میدم تو کار خودم موندم.خدایا چه کنم؟کمکم کنید
www.ehsanumz.blogfa.com
<<ابتدا <قبلی 9863 9862 9861 9860 9859 9858 9857 9856 9855 9854 9853 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9858&mode=print