هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
97512
نام: سجاد
شهر: مشهد
تاریخ: 11/7/2012 1:59:06 PM
کاربر مهمان
  شهیدان راه سبز و پربارتان را ادامه میدهیم
97511
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/7/2012 1:16:25 PM
کاربر مهمان
  سلام حرف دليهاي خوب تو اين 4 يا 5 ماه با شماها اشنا شدم هر كسي يه سوالي براش پيش مياد از راهنمايي همديگه بهره ميبرن من يه خواهري دارم 9 سالشه اون به چيزهاي مذهبي و انبيا و پيامبرا خيلي اهميت ميده حتي موقع داستان ميگه بيشتر درباره پيامبرا ميگيره از لحاظ حجاب در واقعه انقدر براش مهمه و ميپرسه از ما كه شايد باورتون نباشه روزي چند بار ازم ميپرسه ابجي ما چطور با خدا يا پيامبرا حرف بزنيم و يا چطور اونا با ما حرف ميزنن من در جوابش بش ميگم با قران خوندن خدا داره با ما حرف ميزنه و با نماز خوندن ما باش حرف ميزنيم حالا سوال من اين است از شماها من جواب درستي بش دادم يا نه اگه جوابش غير از اين هست راهنمايم كنيد چون دوس دارم جواب قانع كننده و اموزنده بش بدم راستي امروز بش چادر نماز دادن چند روز ديگه جشن تكليف داره
97510
نام: حاج همت
شهر: -
تاریخ: 11/7/2012 1:16:09 PM
کاربر مهمان
  با سلام - خانم غزل از ایران - نمی دانم چی شده ما جوونا اینجور دل می دیم و قلوه میگیریم-ماها از نسل غیور مردانی هستیم که حتی لحظه تبریک گفتن تولد فرزندشان را از باد شنیدند یا حجله شان را از تابوتی پر از استخوان پر کردند- همسر حاج محمد ابراهیم همت می گفت ( اگر مطالعه کنی زندگی حاج همت را می فهمید چه انسانی بوده که میلیونها شیفته داشته و دارد- حالا شما شیفته کسی شدی که فقط قیافه یا تیپ یا پول داره)وقتی همت را از دست دادم گفتم خدا کند که منم شهید شم طاقت ندارم - وقتی امام رحلت کردند فهمیدم داغی بزرگتر از شهادت همت هم هست و بعد هم فهمیدم ما همه مسافریم و این ها امتحان است - اگر نیاز می بینی اسم سی دی شو بگم تا تهیه کنی و ببینی ماها این کارمامون فقط به خاطر آرامش و امنیتی هست که از گرمای سوزش جگر مادران- فرزندان-همسران شهدا داریم- بهتره عاقلانه تصمیم بگیریم- دختران را خداوند از الفتی پر کرده که باید برای بدست آوردن آنها سرمایه ای چون عشق را بگذاری و حتی باید برای ثابت کردن این عشق چندین نفر باشند تا طبق سیره پیامبر خطبه عقدی باشد- ولی دختران این را نمی فهمند که خداوند همه چیز را بر اساس قانون آفریده- تاریخ نشان می دهد همه چی از بین می رود و آنچه اسم الله در آن دمیده شده و در راه الله بوده محکم و استوار می ماند- اگر تو سمت اون رفتی اگر ازدواج هم بشه بازم حرف دوستی است و آخر هر دوستی هم مشخصه
97509
نام: -
شهر: -
تاریخ: 11/7/2012 12:44:25 PM
کاربر مهمان
  سلام برادر گرامی آقای شهاب
من الهه هستم از تهران .پدرم بازنشسته سپاه پاسداران و جانباز شیمیایی که هیچوقت دنبال کارت جانبازی نرفت. نمیدونم چرا باید جواب ادمایی که اسمشونو نمیگن نداد شاید دلیل موجهی داره حالا به قول شما خوب یا بد. من مطلب شما رو خونده بودم و اتفاقا همون روز کپی کردم تا همیشه شرایط استجابت دعا رو داشته باشم و فقط یه نظر در مورد اخر مطلب دادم . شما هم سر بنده منت گذاشتین و با اینکه اسم نداده بودم جوابم رو دادین! ممنون ولی برادر محترم سوال دارم ازتون و اونم اینه : چرا گفتین اجازه نمیدین من و امثال من شما رو از راهی که پیش رو دارین منصرف کنن. اولا که من عددی نیستم که خدای نکرده باعث بشم کسی از راه خوبش برگرده دوما کجای مطلبم اینو نشون داد که اینو ازش دریافت کردین. واقعا منتظر این بودم که از یه بزرگی
یه راه حلی چیزی بگین ولی انتظار توپ و تشر نداشتم
97508
نام: غزل
شهر: ایران
تاریخ: 11/7/2012 12:18:24 PM
کاربر مهمان
  با سلام و آرزوی توفیق من عاشق شده ام احساس می کنم همیشه تو زندگی بدشانسی میارم واقعا هم همینطوره الان هم عاشق کسی شدم که امکان نداره با من ازدواج کنه یه بار تو عشق شکست سختی خوردم اگه یه بار دیگه شکست بخورم دیوانه میشم خواهش میکنم برام دعا کنید و از خدا بخواین خوشبخت بشم شماهایی که دل پاکی دارین و مومنین خواهشن بعد از نماز و موقع دعا منو فراموش نکنین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
97507
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 11/7/2012 12:08:51 PM
کاربر مهمان
  خدایا! بر قامت دین لباس سربلندی، بر قامت ولایت لباس حكومت، بر قامت اولیاءت لباس عزت، بر قامت دشمنانت لباس ذلت، بر قامت زمین لباس حیات و بر اندام دل‌آرای یوسف زهرا(ع ) لباس ظهور بپوشان.
خدایا! قلب ما را پیش از آن‌كه در سرمای غیبت منجمد شود، در گرمای آغوش او پناه ده به حق کرمت ای مهربان ترین مهربانان.

***ای ساربان کاروان زیبای الماس های پرنور، به واسطه جزئی از این کتاب آسمانی به ما که تشنگان معرفت اما سردر گم ، عاشق زیبایی اما بی معرفت ، ادعای مسلمانی اما متاسفانه بی عمل هستیم نیز اجازه همراهی بفرمایید. خیلی ممنون و التماس دعا.
97506
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 11/7/2012 11:45:46 AM
کاربر مهمان
  سلام دوست گرامی علی آقا از تبریز.
واقعا باید شما رو بخاطر داشتن یک عشق حقیقی تحسین کرد. ای کاش همه عشق های این زمونه حقیقی بود. و همه پسر ها مثه شما خوب و منطقی و پاک بودند. اما متاسفانه هستند هنوز کسایی که بخاطر دنیا پرستی و غرورشون احساسات ما دختر ها رو به راحتی و بدون ترس و واهمه ای از شکستن دل و یا ... زیر پا له می کنند. در اون مورد من اصلا احساس خرد شدن نکردم و صد هزار بار شکر خدا رو به جا آوردم که قبل از اینکه برنامه ای شه شر این قضیه رو برام نمایان کرد. اما روزی احساس خرد شدن کردم که به کسی که دوسش داشتم گفتم که چه حسی بهش دارم و اون بی توجه به احساس من فقط گفت دوست نداره انتخاب بشه.ای کاش یک پسر می تونست درک کنه که میشه یک دختر هم آزادانه حرف دلشو بزنه و همیشه قرار نیست به اجبار و جبر زمونه با کسی ازدواج کنه که دوسش نداره و به این امید بمونه که بعدها علاقه به وجود بیاد!!!
شاید از نظر همه این کار من خلاف عرف و ناشایست بوده اما حداقل اینجوری دلم خوشه که من حرفمو زدم و دیگه سنگینی عشق و احساسی که بهش داشتمو تا آخر عمر تو قلبم نگه نمی دارم. فقط می خوام همه دوستای خوب حرف دلی برام دعا کنن.
97505
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 11/7/2012 11:10:11 AM
کاربر مهمان
  به نام او که چنین است و دیگری چنین نیست...

خدایا! بی‌قراران زیارت آن طاووس زیبای اهل جنت را، سیراب از تماشای قامت رعنایش كن.

خدایا! ما را از دنیاطلبی سیر كن تا اشتهایی جز تماشای او كه وجه زیبای توست در دل نپرورانیم.

خدایا! تا كی شاهد آن باشیم كه انسان ها ـ به ظلم ـ از گرسنگی جان دهند؟ این همه گرسنه را كس نمی‌تواند سیر كند، مگر او كه وعده داده‌ای در سایه حكومتش هیچ كس گرسنه سر به بالین نگذارد.

به تمنای چشم گرسنگان، حكومتش را در زمین برقرار گردان.
اللهم عجل لولیک الفرج آمین یا حی یا قیوم.

97504
نام: سعیدسناتور
شهر: زاهدان
تاریخ: 11/7/2012 11:06:58 AM
کاربر مهمان
  باسلام
برای سلامتی آقاامام زمان صلوات
97503
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 11/7/2012 10:59:39 AM
کاربر مهمان
  ***الهی به بهشت و حور چه نازم،
مرا دیده ای ده تا از هر نظر بهشتی سازم***

حسرت و غبطه به زندگي ظاهري ديگران ريشه عواطف و عشق به زيبا زندگي كردن را در روح و درون آدمي ميخشكتند !!



مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.

تا این که یک روز به سفر رفت...
در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
...

تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟

درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...

مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!

علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.

از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.

مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.

علت شادابی اش را جویا شد.

گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد.
بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم.
پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
*****

***مرحبا به شهاب گرامی چرا که انتظاری جز این از ایشون نمیرفت ،برادر من ،به عنوان یک دختر ایرانی از شما خواهش میکنم دیگه هیچ وقت کلمه فمنیسم رو برای خانم ایرانی به کار نبرید حتی عینکشو.با توجه به شناختی که از شما به واسطه سایت زیبای شهید اهل قلم پیدا کردم از شما بعیده،چون همیشه احساس همدردی بالایی نسبت به بچه ها دارید و همیشه خیلی خوب راهنمایی میکنیدو خلاصه خوب خوب خوب عضوی هستید.
*****

***بی نام گرامی با نظر شما نیز موافق نیستم چون من هم مثل شما یه دخترم اماهیچ وقت مثل شما فکر نمیکنم. معتقدم به وقتش همه چیز درست میشه و نیاز به فیلم بازی کردن نیست. و به جاش به خدایی که منو خلق کرده توکلم رو قوی تر میکنم و اعتمادمو بیشتر چون خالق زیبائیها احاطه کامل به همه چیزو داره و صلاح منو بهتر از من میدونه و در نهایت به قول برادر خوبمون شهاب گرامی مثل حضرت معصومه...از همه دختر ها و پسر های اهل حرف دل تقاضا دارم به جای این حرفها و اشاعه اون به فکر راه حل مناسبی برای حلش باشند نه اینکه همدیگرو متهم کنند.

*****
<<ابتدا <قبلی 9757 9756 9755 9754 9753 9752 9751 9750 9749 9748 9747 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9752&mode=print