هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
97422
نام: سارا
شهر: تهران
تاریخ: 11/5/2012 6:42:03 PM
کاربر مهمان
  دوست دارم یه سوال کنم آدم حتما باید مذهبی باشه تو این سایت تا حرف دلش و بزنه ؟
97421
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/5/2012 6:37:51 PM
کاربر مهمان
  سلام خدمت _ از شهر _ خواهر خوبم اميدوارم هم شما هم بقيه از حرفم بدل نگرفته ايد حرفم به بد برداشت نكرده باشيد منظورم متوجه شده ايد چون منم همجنس شما هستم خوب ميدونم منظورت چي هس فقط اينو بايد يادمون باشه همه مثل هم نيستن يه نفر مي شناسم يدختر ميخواست و با وجود ان دختر يه مشكل جسمي داره ولي از همه چيزش گذشت و سالها دارن با هم زندگي ميكنن و همچنان بچه دارن از زندگيشون راضين
97420
نام: ایلار
شهر: ایران
تاریخ: 11/5/2012 6:18:03 PM
کاربر مهمان
  سلام من دلم خیلی گرفته همه حرمتاازبین رفته خدایا..........................................
97419
نام: ۰۰۰
شهر: اصفهان
تاریخ: 11/5/2012 5:41:30 PM
کاربر مهمان
  سلام. میخواستم به شهاب بگم که آقا یواش برو وپیاده شو باهم بریم . خیلی ازجانب خودت مطمئنی . یااون اقای که مقاله رانوشته . اولا که - ازشهر- توهین یا جسارتی نکرده که شما بگذری یا نگذری این ازاین بعدشم شما که خودت یه اقا هستی ازجانب اقایان میتونی صحبت کنی وبس . با - موافقم چون راست میگه وفقط خانمها میتونند دراین مورد صحبت کنند. بعدم یکم جنبه خوبه که نداشتی .میتونی بری همون ختمات را برگزارکنی . کاری به کار خانمها هم نداشته باشی .اونها هم خدا دارند واحتیاج ندارند که شما براشون دل بسوزونید.بعدهم شما درموقعیتی نیستیدکه بتونید تشخیص بدید. این مطالب را که گفتم توهین وجسارت نیست واقعیت محضه . انشااله که ادمین محترم هم این مطلب رابدون کم وکاست میگذارند تا شما مطالعه بفرمائید .
خانم محمدی سلام وصد سلام ممنون که یاداوری کردید درارتباط با ذکریونسیه .خدا به شما خیربده .
برای هم دعا کنیم .
مواظب خوداتون باشید.

************************
مدیریت حرف دل
با سلام

لطفاً اگر نقد و نظری پیرامون صحبت های یکدیگر دارید، ادب نوشتار را رعایت کنید تا انشالله دلخوری برای هیچ یک از دوستان حرف دلی پیش نیاید.

ومن الله التوفیق
97418
نام:
شهر:
تاریخ: 11/5/2012 4:50:12 PM
کاربر مهمان
  سلام به بچه های حرف دل من اولین باری که راحت دردو دل میکنم مرسی از مرتضی های که رفتن تا ما الان تو این کشور راحت زندگی میکنیم
می 1 سال پیش ت شلمچه به عسق مرتضی مراما چادری شدم و بعد نماز بعد مومن واقعی شدم منی که قبلا به بد ترین شکل از خونه بیرون میومدم الان عاشق چادرم
من شیدام

97417
نام: سحر
شهر: مشهد
تاریخ: 11/5/2012 4:49:05 PM
کاربر مهمان
  چه دوره زمونه بدی شده ؟
خیلی دلم گرفته ؟
خدایا فقط خودت به ما جوونا کمک کن تنهامون نذار ؟
97416
نام: مسافر
شهر: اسلام
تاریخ: 11/5/2012 4:34:24 PM
کاربر مهمان
  سلام دوباره..
دلیل اینکه گفتم فمینسمی دلیلش اصرار زن در حضور در اجتماع بود برای داشتن حق کار..
اگر این منظور رو نداشتید..منم عذر می خوام..!
و با شما موافقم,چون در حال حاضر فرهنگ تثبیت شده اسلامی رو نداریم,متاسفانه..و البته دیگه از غرب,هجوم فرهنگی نداریم,خودمون گاهی با پای خودمون به سمت اونا حرکت می کنیم..
چون موفق شدند برخی از قوای فکری دینی رو از ریشه برکنند..
مثل برخی از شبکه ها که سوالات اساسی رو ایجاد می کنند و بسیاری وقتها در داخل کشور بی جواب می مونه!
^^^^^^^^^^^^
راستی یک سوال آیا پولی که از شغلی به دست بیاد که فرد با پارتی سرکار رفته,حلال هست یا نه..با توجه به اینکه دیده میشه حتی از خونواده های مذهبی هم فرزندشون با وسیله ای سرکار می فرستند(جالبه که می گن خدا وسیله فرستاد بچه مونو بفرستیم سر کار-وسیله خدا!!!!!-),البته در نظر داریم که نظام اقتصادی کشور در حال حاضر عادلانه نیست؟!؟!
یاحق
97415
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 11/5/2012 4:29:45 PM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا و آمرزنده مهربان
**♡****♡**
سلام *♡♡* به تک تک دوستان خوب حرف دل
**♡****♡**
یک ظهر گرم تابستانی گوشه ای از مزرعه ایستاده و نگاه سیاهم را به دور دستها دوخته ام . *♡♡* با دستهای باز ، سطلی کج روی موهای طلایی ام به شکل کلاه گذاشته ام .
*♡♡* شلوار چهار خانه دمپا گشاد بی بی را پوشیده ام و کت سیاه وصله دار نوروز خان که به تنم زار می زند و تا نزدیکی زانوهایم می رسد .
*♡♡* لبخندهایم را پشت ظاهر ترسناکم پنهان کردم .
*♡♡* بدون حرکت ساعت هاست که این جا منتظرم ، هیچ خبری از دسته کلاغ های مزاحمی که همیشه به این جا می آمدند نیست .
*♡♡* گویا فهمیده اند این جا هستم تا مواظب مزرعه کوچک بی بی باشم او که نگران بذرهای کاشته شده است .
*♡♡* گشنه ام است .
*♡♡* اما به روی خودم نمی آورم .
*♡♡* بیلچه کنار مزرعه را می بینم و به یاد دست های پینه بسته نوروز خان می افتم که چطور به بی بی ، برای کاشتن بذرها کمک می کرد .
*♡♡* موقع ساختن مترسکش غرولند می کرد .
*♡♡* صدای بی بی می آید .
*♡♡* بقچه ی توی دستش بیشتر دلم را آب می کند ، صدا می زند بهاره ؟؟
*♡♡* بهارم ، شکوفه گیلاسم ، دخترکم ، موطلایی ؟؟ کجایی ؟؟
*♡♡* از پشتم می گذرد و به صدا زدن مشغول است اهمیتی به حضورم نمی دهد و مزرعه بی کلاغ و مزاحم هم نظرش را جلب نکرد .
*♡♡* اما نه !! بر می گردد ، دست به شانه ام می گذارد .
*♡♡* دلم می لرزد ، وروجک این جا چه می کنی ؟؟
*♡♡* یک ساعته دنبالت می گردم ، ظهره موقع نهار، گرسنه ات نیست ؟؟
*♡♡* نمی خواهم چیزی بگو یم که از دور کلاغی به سمتم می آید روی دستهایم می نشیندُ به موهای نوکی می زند .
*♡♡* بی بی کیشش می کند و او هم می پرد ، نفس حبس شده ام را بیرون می دهم.
*♡♡* از روی تکه آجری که ایستاده ام پایین می آیم .
*♡♡* بقچه غذا را از بی بی می گیرم و کنار قرنیز می نشینم .
*♡♡* دستهایم کرخ می شود و زانو هایم زوق زوق میکند .
*♡♡* دلم برای مترسک مزرعه می سوزد .
*♡♡* همانی که دیروز شکست و نوروز خان گفت : که دیگه درست نمی شه !!
*♡♡* بیچاره چقدر خسته شده بود این روزها ........
*♡♡* کاش قدرش را بیشتر می دانستیم ؟؟
**♡****♡**
در پناه خدا باشید .
*♡♡* یا حق
97414
نام: سارا
شهر: مشهد
تاریخ: 11/5/2012 4:00:53 PM
کاربر مهمان
  درباره مادر دنبال موضوع انشا می گشتم چون چیز قشنگی نبود که به مقام مادر برسه ولی شما یک شعری از شهریار نوشته بودید که برام خیلی جالب بود.
97413
نام: ارميا
شهر: تهران
تاریخ: 11/5/2012 3:18:29 PM
کاربر مهمان
  کاروان در راه است...تنها20روز دگر زینب برادر دارد...دل را برای مَحرم شدن در مُحرم اماده کرده ایم؟؟؟دیر نشود....التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 9748 9747 9746 9745 9744 9743 9742 9741 9740 9739 9738 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9743&mode=print