اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
95882 |
نام:
جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر:
شهر خدا
تاریخ:
10/2/2012 3:31:50 PM
کاربر مهمان
|
سلام سحر گرامی از قلب محمدم نه قصد نصیحت دارم و نه تسلای دل رنجورتو فقط ازت می خوام عاقلانه به حرفم فکر کنی به این فکر کن که ازدواج می کردید و بعد ازت زده می شد و می رفت،اون موقع چه حالی داشتی؟یا اینکه بعد از ازدواجتون بهت پایبند نمی موند؟؟؟؟ پس کسی که حالا قدر تو و خوبیاتو نمی دونه شایسته فکر کردن نیست! می دونم دوسش داری و از حرفام ناراحت میشی اما باور کن و بدون کسی که آدم رو تنها می ذاره نمی تونه بفهمه عشق یعنی چی ؟ فقط کسی که دنبال هوا و هوسه و وقتی می دونه از جایی که هست چراغ سبزی بهش نشون داده نمی شه می ذاره و می ره. پس روزی هزار بار خدا رو شکر کن که بهت نظر کرده و دوست داشته و داره. قدر این لحظات زیبا رو بدون. سخته اما ممکنه! پس از معشوق زمینی دل بکن و به معشوق آسمانیت فکر کن و ازون مدد بخواه. اینجوری هر لحظه بیتاب وصالش میشی و غیر اون نمی بینی رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند...
|
|
95881 |
نام:
شهاب
شهر:
اُمید به رحمت خدا
تاریخ:
10/2/2012 3:12:48 PM
کاربر مهمان
|
.:: یاالله ::.
* پنج قطره ی تقویتی برای همسران :
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=222332
|
|
95880 |
نام:
.......
شهر:
.......
تاریخ:
10/2/2012 2:54:55 PM
کاربر مهمان
|
بي خودم به خودم مي گفت: چرا به اينجا دخيل بستي و خودم جواب مي داد اگه حتي غلط املايي داشته باشي و درستش نكنن بازم حالتو مي بينن حتي اگه اتوبوس راني هم با تو سر لج باشه، بازم صداتو ميشنفن خودم مي گفت اگر اينجا همه چيزش مجاز باشه شهيدش زنده ترين مرده است "بالاخره بعد از سه ماه، دست و دلباز شدي اگرچه به اندازه يه حمد، ميگن حمد شفا ميده منم كه دلم شفا مي خواد" من بين خود و بي خوديم گير كردم اين روزها، هواي دلمو نداشته باشي هواي سرد پاييزي از پا درش مياره اين روزها بي خوديم خودنمايي مي كنه و فونت افكارم ايتاليك شده و داره به رفتارم ميرسه، شايد هم رسيده؟ ! اين روزها با همه بي خوديم كمي هم خودم بودم براي ارباب، شايد سكه 200 توماني نشانه اي باشه
|
|
95879 |
نام:
ندا
شهر:
کرج
تاریخ:
10/2/2012 2:39:14 PM
کاربر مهمان
|
دلم لک زده واسه نوازش بچه ای که مال خودم باشه، از وجود خودم باشه ولی انگار خدا نمی خواد، با من قهره ... هفته آینده باید یه آزمایش بدم تا معلوم بشه مشکل چیه، ازتون میخوام دعام کنین. ازش می خوام ، فقط از خودش که غیر از اون هرچی و هرکی که هست فقط وسیله است، همین
|
|
95878 |
نام:
جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر:
شهر خدا
تاریخ:
10/2/2012 2:37:21 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت برادر عزیز و گرامی شهاب از امید به رحمت خدا واقعا وبلاگ فوق العاده ای رو معرفی کردید. خیلی عالی بود. خیلی خوشحالم ازینکه چادر رو برای پوششم انتخاب کردم و به چادری بودن خودم می بالم. و با افتخار به همه دنیا می گم زن ایرانی با وقارش زنده است و زن بد حجاب سال هاست که مرده و خودش خبر نداره. اتفاقا دیشب یکی از همسایه های قدیمی خودمون رو دیدم که آقای جوونی هستن. با تمسخر با من صحبت کرد و حتی خواست برای خرد کردن شخصیتم باهاش دست بدم اما ما دخترای ایرانی و این بی عفتی هارو نمی پذیریم و در جلوی دوستان و به قول خودش در انظار عمومی به شدت با اون آقا برخورد کردم و از کنارش گذشتم و در این بین اونی که قصد خراب کردن چهره یک بانوی محجبه ایرانی رو داشت جلوی چشم همه خرد و بی شخصیت شد وشنیدم که اطرافیان اون آقا سرزنشش کردن و گفتند واقعا کارت حماقت محض بود!!!!!
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون می گه :
چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن !؟؟
یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارند و خودشون رو نمیتونن کنترل کنن؟؟
- همایون لبخندی میزنه و میگه :
ملکه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده ؟ و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟!
- چارلز با عصبانیت می گه :نه! مگه ملکه فرد عادیه ؟!!
فقط افراد خاصی می تونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن!!!
- همایون هم بی درنگ می گه :
خانوم های ایرونی همشون ملکه هستن کاش بیشتر از این ها قدر خودمون رو می دونستیم. درسته من تازه دو ساله چادری شدم اما ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست.پس از همین امروز شروع کن دختر ایرانی
|
|
95877 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
10/2/2012 2:25:39 PM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند یکتا سلام به تک تک پدر بزرگ و مادر بزرگ ها خوب دنیا ، انشاالله که صد و بیست سال دیگه هم سایه تون بالا سر هر چی کوچک تر باشه . روز سالمند بر شما عزیزان مبارک باد .
پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند . دستان پیرمرد می لرزید ، چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود . اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع می شدند . اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقریبا برایش مشکل می ساخت . نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند . یا وقتی لیوان را می گرفت ، غالبا شیر از داخل آن به روی رومیزی می ریخت . پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند . پسر گفت : باید فکری برای پدربزرگ کرد . به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر سر و صدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام . پس زن و شوهر برای پیرمرد ، در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند . در آنجا پیرمرد به تنهایی غذایش را می خورد . در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت می بردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف را شکسته بود حالا در کاسه ای چوبی به او غذا می دادند . گهگاه آنها چشمشان به پیرمرد می افتاد و آن وقت متوجه می شدند هم چنان که در تنهایی غذایش را می خورد چشمانش پر از اشک است . اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده ای بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او می دادند . اما کودک چهارساله اشان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود . یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود . با مهربانی از او پرسید : پسرم ، داری چی می سازی ؟؟ پسرک هم با ملایمت جواب داد : یک کاسه چوبی کوچک ، تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدهم . و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد . این سخن کودک آن چنان پدر و مادرش را تکان داد که زبانشان بند آمد و سپس اشک از چشمانشان جاری شد . آن شب مرد جوان دست پدر را گرفت و با مهربانی او را به سمت میز شام برد . قدرت درک کودکان فوق العاده است . چشمان آنها پیوسته در حال مشاهده ، گوش هایشان در حال شنیدن . ذهنشان در حال پردازش پیام های دریافت شده است . اگر ببینند که ما صبورانه فضای شادی را برای خانواده تدارک می بینیم ، این نگرش را الگوی زندگی شان قرار می دهند .
دوستان خوبم : یادمان باشد پدر و مادر دو نعمت بزرگ زندگی هستند ، پس قدر ذره ذره این نعمت های بزرگ زندگی تان را بدانید . به یاد داشته باشید به قول آن ضرب المثل معروف : با هر دست بدهید ، باهمان دست پس می گیرید . پس احترام و محبت خودتان را هرگز از پدر و مادر دریغ نکنید .
در پناه خدا باشید . یا حق
|
|
95876 |
نام:
زينب سلامات
شهر:
اصفهان
تاریخ:
10/2/2012 2:19:07 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت اقا شهاب اميد به رحمت خدا وبلاك كه معرفي كردي سر زدم خيلي جالب بود دستت درد نكنه هميشه اينجور سايتها به ما معرفي كن بدرد ميخوره و معلومات همه درباره چيزاي كه نميدونن بيشتر ميشه
|
|
95875 |
نام:
زینب
شهر:
حسرت عشق
تاریخ:
10/2/2012 2:13:17 PM
کاربر مهمان
|
دلم گرفته خیلیییییییییییییییییی
|
|
95874 |
نام:
سیدعلی سالاری
شهر:
یزد
تاریخ:
10/2/2012 2:09:54 PM
کاربر مهمان
|
اگر تمام ابرها ببارند گلهای قالی جوانه نمی زنند این قانون زیر پا ماندن است تقدیم به تمامی بچه های حرف دل از خدا می خواهم همیشه در اوج قله افتخار باشید. دوستتان دارم
|
|
95873 |
نام:
مونا
شهر:
تهران
تاریخ:
10/2/2012 1:59:27 PM
کاربر مهمان
|
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه خدا خیرتون بده مخصوصا برای ما که پدرامونو از دست دادیم. خیلی ممنون
|
|