هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
9562
نام: ---
شهر: .
تاریخ: 7/7/2005 9:07:52 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم ارزقنی حبک
و حب من یحبک
و حب کل عمل یوصلنی علی حبک

الهی انی احبک
9561
نام: فرهاد
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2005 8:56:42 AM
کاربر مهمان
  نمی دانم چرا وقتی دل انسان می گیرد انسان به جستجوی پناهگاهی بدون منت و پایه مادی می گردد انسان جز یک قالب فیزیکی محدود به پوست نیست زیرا جوهر وجودی انسان با یک روح پاک معنوی غیر قابل توصیف برای درک حقیقت وجود در آن دمیده شده .

خدایا در این حال تو بهترین پناهگاهی بهترین پایگاه بهترین بهترینها زیرا سپردن این قالب به آوازهای خدایان که هرکدام نشانه های وجود تو را نشان می دهند می باشند .

خدایا دل تمامی انسانها به مهرخود آرام گردان و غم را از آن دور
9560
نام: ---
شهر: .
تاریخ: 7/7/2005 8:26:42 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


9559
نام: ...
شهر: ناكجاآباد
تاریخ: 7/7/2005 8:18:13 AM
کاربر مهمان
  بسمه تعالي
سلام عليكم
جاتون خالي.ديروز رفته بودم قم زيارت حضرت معصومه-سلام الله عليها-خيلي سبك شدم مدتي دل تنگ بودم ولي ديروز سبك شدم ان شا الله براي شما هم جور بشه اين ايام بريد خيلي صفا داره اصلانميشه توصيف كرد خيلي خيلي خوب بود.
9558
نام: صادق
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2005 7:24:23 AM
کاربر مهمان
  دلم تنگ
9557
نام: محمد
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2005 7:13:59 AM
کاربر مهمان
  خسته شدم
9556
نام: آسمان
شهر: واشنگتن
تاریخ: 7/7/2005 5:34:48 AM
کاربر مهمان
  محتاجیم به دعا
9555
نام: مهدی
شهر: محمدی
تاریخ: 7/7/2005 5:06:24 AM
کاربر مهمان
  التماس دعا
9554
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2005 4:58:09 AM
کاربر مهمان
  بسمه تعالي

شهر پيغمبر پر از بيداد شد ---آسمان لبريز از فرياد شد

نخلها بر سينه و سر مي زدند---طائران عرش پرپر می زدند

چشم جبريل امين مبهوت بود ---غرق ماتم عالم لاهوت بود

كينه توزي را عجب آموختند ---قلب مادر را به طفلش دوختند

آن در وديوار گلگون گشت واي---فرق حيدر (ع)غرق در خون گشت واي

ضرب سيلي ديده اي را تار كرد---مجتبي (ع)بازهر آن افطار كرد

با غلاف تيغ بازويي شكست---شمر روي سينه مولا (ع)نشست

روي مه را جوهر نيلي زدند---دختري در كربلا سيلي زدند

دربِ بيت وحي را افروختند---خيمه اهل حرم را سوختند

از دل زهرا برون شد بوي عود---بوي ياس وآتش واسپند ودود

ميخ در پهلوی محسن را دريد---تير شد بر خنجر اصغر رسيد

تيغ را قنفذ در عالم تاب داد---دست عباس(ع)علي(ع)در شط فتاد

بس نيام وتيغ در رقص آمدند---بوسه بر پهلو وبر بازو زدند

كيست زهرا (س)آسماني در سجود---بوسه دستاس بر دستي كبود

عاديان زين سو وآن سو آمدند---بند بر دستان حق(ع)زدند

دست حق(ع)در بيت زنجير شد---شير حق(ع)بين دوصد خنزير شد

گنبد نيلي ،گريبان چاك زد---عصمت حق(ع)را عدو بر خاك زد

فاطمه (س)يعني زدن در كوچه ها---مادري را پيش چشم بچه ها


چشم عالم لب به لب الماس شد---خاك يثرب مست بوي ياس شد

عرش حق هم زين جفا در هوش شد---ذوالفقار مرتضي (ع)بيهوش شد

كيست زهرا (س)يكه يار مرتضي---هم زره هم ذوالفقار مرتضی

آه زهرا نعره هاي حيدر است---ني كه دختر مادر پيغمبر است

چشم عين الله گريان امشب است---بعد ازاين ام ابيها زينب است

گفت حيدر اي تمام جان من---طفل و بازويت بلا گردان من

فاطمه چشمان خود را باز كرد---با نگه روي علي را ناز كرد

دست حيدر را گرفت آن نازنين---گفت اي مولا امير المومنين

هرچه گويي من اطاعت ميكنم---غم مخور خود با تو بيعت ميكنم

فاطمه گردد بلاگردان تو---هستي زهرا فداي جان تو

گرچه ميداني تو نيت هاي من---يا علي بشنو وصيت هاي من

غسل ده من را به زير پيرهن---صبر كن در بستن بند كفن

جان فدايت اي پناه عالمين---جان تو جان حسن، جان حسين

يا علي پيش حسينم وقت خواب---جاي زهرا كاسه اي بگذار آب

چادري پنهان درون خانه كن---جاي من موهاي زينب شانه كن

جان زهرايت علي جان جاي من---بوسه بر چشمان عباسم بزن

يا علي شب بر سر قبرم بمان---هل اَتي بر كوثرت ياسين بخوان

گفت وگفت و ديدگان برهم گذاشت---هل اتي را غرق در ماتم گذاشت

ياس گلگون علي چون جان سپرد---ني كه زهرا بل علي افتاد ومرد

جاي سيلي تا ابد بر روي ماست---تا قيامت ميخ در پهلوي ماست

اي كه عجّل گفتي و مرگت رسيد---عجّلي گو تا فرج آيد پديد


شعر از ابوالفضل سپهر، كتاب دفتر آبي

9553
نام: غریبی تنها
شهر: غربت ۱۶/۴/۸۴
تاریخ: 7/7/2005 2:59:06 AM
کاربر مهمان
  عشق بی همتا خدای لایزال
تا برد من را به عرش بی مثال
آن خدای خوب و بی همتای من
نا زنین..عشق تو در اعماق من
با تو دارم گفته هایی بس زیاد
از خودم از زندگی از طالعم
ای عزیزم ..نا زنینم جان من
قلب و روحم تو همه احساس من
با تو گویم از درونم از.....
درون بی نفس
از درون بی صدا بی هم نفس
من ترا خوانم همی جو یم ترا
تا مرا خوانی به عرش کبریا
عرش عشق و عرش زهد و بندگی
عرش پاکی و صداقت
عرش عشق و زندگی
با تو گویم ..با تو خوانم هر نفس
ای خدا خوانی مرا با خود........
به عرش کبریا
ای خدای چاره ساز مهر بان
از دل و جان آرزو دارم......خدا
با تو باشم هر زمان در هر کجا
ای عزیز و نا زنین وجان من
قلب خسته ام را به جا نا نم رسان

تقدیم به عشق الهی
ایزدی

التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 962 961 960 959 958 957 956 955 954 953 952 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=957&mode=print