هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
95012
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 9/11/2012 12:37:56 PM
کاربر مهمان
 

.:: یاالله ::.


امام صادق عليه السّلام :

آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛

آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است. جهاد النفس، ح 545

* * *

شاید اگه نگاهمون عوض بشه ، همه چیز درست بشه.

ببینیم محورمون چیه؟

محور که "من" شد همه چیز برای "من" می شه.

چون "من" می گم باید بشه...

چون "من" می گم نباید بشه...

چیزی رو که "من" بخوام باید بشه حتی اگه خدا هم نخواد بایدِ باید بشه!

چیزی رو که "من" نخوام بشه نباید بشه حتی اگه خدا بخواد نشه!

"من" رو هر جا تحویل گرفتن اونجا خوبه و میرم ، هر جا تحویل نگرفتن خوب نیست و نمیرم اونجا...

به نظرم کاری که آقا سیّد مرتضی انجام داد و سیمش وصل شد و بردنش همین بود که با تمام سختی که داره ، چیزی به نام "من" رو حذف کرد و خدایی شد و دیگه فقط و فقط برای خدا کار می کرد و لاغیر و آخرشم خود خدا پاداشش شد...

اگه بتونیم منیّت رو از زندگیمون خارج کنیم و فقط فقط خدا محور همه چیزمون بشه ، نگاهمون به همه چیز عوض می شه و همه چیز درست می شه.

اِلهی لا تَکِلنَا اِلی اَنفُسِنا طَرفَةَ عَینٍ اَبَداً.

95011
نام: نگین
شهر: شیراز
تاریخ: 9/11/2012 12:08:03 PM
کاربر مهمان
  دلم خیلی گرفته.خداهم جوابمو نمیده.برام دعا کنید
95010
نام: ناشناس
شهر: زرند کرمان
تاریخ: 9/11/2012 11:53:08 AM
کاربر مهمان
  با سلام وب سایت جامع و کاملی است.برای دانلود کردن مطالب مشکل دارم .

***********************
مدیریت حرف دل

با سلام
لطفا نام بخش مورد نظر را برای بررسی در قسمت «ارتباط باما» برای ما بنویسید تا بتوانیم بررسی کرده و پاسخ دهیم.

ومن الله التوفیق
95009
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/11/2012 10:57:43 AM
کاربر مهمان
  سلام
شهادت امام جعفر صادق (ع) را به همه تسلیت ميگويم و قسمش ميدم بحق عظمتش هيچ دلي بي دليل نشكنه و نشكنيم علی الخصوص خصوص به مادر بهشت رضا و راستين غريبم و هر كسي كه دلش شكسته صبر بده با همه وجودم و از ته دلم ازش ميخوام اميييييييييييييين (التماس دعا)
95008
نام: یاقوت
شهر: .....
تاریخ: 9/11/2012 10:47:20 AM
کاربر مهمان
  سلام به تک تک بچه ها
خانم باران گرامی : مطمئن باشید شما بخشیده شده اید اگر چنین نبود حتی نام خدا و امام زمان را نمی توانستید به زبان بیارید خدا فرموده: 100 بار اگر توبه شکستی بازآ خدا شما رو اونقدر دوست داره که گناهتون و فهمیدید دیگه



اقا شهاب لطفا اگه میشه یه جزء هم به من بدید
95007
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 9/11/2012 10:21:16 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا

سلام
به تک تک دوستان خوبم
پیشاپیش شهادت ششمین آفتاب امامت و ولایت جهان ، امام جعفر صادق ( ع ) ، را به امام عصر ( ع ) و تمامی دوستداران و عاشقان آن حضرت تسلیت می گویم .

مرد ، خیلی آشفته بود و از این كه مرتكب گناه و لغزش شده بود، رنج می‌برد . او با خود فكر می‌كرد ، كه چرا انسان باید كاری كند كه نیروهای خود را به هدر دهد ، نعمت‌ های الهی را ضایع گرداند و روح و وجدان خویش را نیز عذاب و آزار دهد ؟؟!!
عرق بر پیشانیش نقش بسته بود و از این كه خطایی را مرتكب شده بود ، به خود می‌لرزید و در فكر راه چاره بود ، تا خود را از عذاب وجدان و آلودگی به گناه نجات دهد .
این مرد ، در مدینه زندگی می‌كرد و بهترین جایی را كه برای سؤال و راهنمایی سراغ داشت ، خانه امام جعفر صادق( ع ) و نیز عالم ‌ترین و دلسوزترین پناهگاه ، همان حضرت بود ، بدان سوی روانه شد و به حضور آن امام بزرگ رسید .
مسعده بن زیاد یکی از یاران امام جعفر صادق( ع ) ، می‌گوید : من در حضور آن حضرت بودم كه آن مرد با پریشان حالی وارد شد و پس از سلام ، خطاب به امام( ع ) گفت : ای مولای من ، پدر و مادرم به قربانت !!
من ، از روی نادانی و هوای نفس مرتكب گناهی شده‌ام ، همسایگان من دارای زنان و دختران آواز خوان و نوازنده هستند و آنان ، گاهی فضای خانه خود را با خوانندگی شهوت‌آمیز و حیوانی انباشته می‌گردانند !!
من مسلمانم و در خانه‌ام چنین اعمال ضد دینی‌ وجود ندارد ، ولی از آن جایی كه محل قضای حاجت ما به خانه آن همسایگان مشرف است ، گاهی كه برای قضای حاجت می‌روم ، ماندن و نشستن خود را در محل دست شویی طول می‌دهم ، تا بیشتر از صدای آواز خوانی و نوازندگی زنان و دختران لذّت ببرم !!
البته من ، بدین منظور به آن محل نمی‌روم ، بلكه زیاد ماندنم به خاطر گوش دادن به ساز و آواز و لذت بردن است ، آیا با این رفتار مرتكب گناهی شده‌ام ؟؟!!
امام صادق( ع ) فرمود :این عمل تو گناه است ، دیگر آن را تكرار نكن ، مگر نشنیده‌ای كه خداوند متعال در قرآن فرموده است : انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولا .
(( از چیزی كه نمی‌دانی پیروی و به كاری كه آگاهی نداری اقدام نكن )) ، زیرا ( نعمت‌های ) گوش و چشم و دل‌ها ، همه مسئولند و در پیشگاه خداوند عالم ، در مورد عمل كرد و فعالیت خود ، مورد سؤال و مؤاخذه قرار می‌گیرند .
مرد گفت : آری ، این آیه قرآن است ، ولی گویا تاكنون ، من آن را از هیچ عرب و غیر عربی نشنیده بودم،اكنون كه این ایه قرآن و معنای آن را دانستم،دیگر هرگز به یاری خداوند، مرتكب چنین گناهی نخواهم شد و از عمل زشت خود توبه و با خدا آشتی خواهم كرد.
در حالی كه مرد خوشحال شد و افراد حاضر نیز شادمان گردیدند ، امام صادق( ع ) فرمود : اكنون برخیز و غسل توبه انجام بده و تا می‌توانی ، ( برای جبران گناه خود ) نماز بخوان ، زیرا تا به حال ، مرتكب كار زشت و گناه بزرگی شده‌ای و اگر با این وضع گناه آلود ( بدون توبه ) می مردی ، وضع بسیار سخت و بدی داشتی !! اكنون ، سپاس و شكر خدا را انجام بده ، از لغزش‌هایی كه از تو سر زده توبه كن و از خدا آمرزش بخواه ، تا هر كاری را خدا گناه و ناپسند می‌داند ، دیگر مرتكب نشوی .
زیرا خداوند از هر عمل زشت و گناهی بیزار است ، به طور طبیعی ، هر كسی اهل كاری است ، ولی شخص مؤمن ، هرگز اهل كار زشت و آلودگی به گناه و نافرمانی خدا نیست .
به این ترتیب ،آن مرد از گناه خویش توبه نمود و بر اساس همین روایت است كه ، در كتاب‌های فقهی و فتوایی (( غسل توبه )) ، به عنوان یكی از (( غسل‌های
95006
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 9/11/2012 9:32:51 AM
کاربر مهمان
  داستان حکمت آموز دزد و عارف
دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد. این کلبه درخارج شهر واقع شده بود عارف بیدار بود.. او جز یک پتو چیزی نداشت.
او شب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت ونیمی دیگر را روی خود می کشید روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند.
عارف پیر دزد را دید و چشمان خود را بست ، مبادا دزد را شرمنده کرده باشد.
آن دزد راهی دراز را آمده بود، به امید آنکه چیزی نصیبش شود. او باید در فقری شدید بوده باشد، زیرا به خانه محقرانه این پیر عارف زده بود.
عارف پتو را برسرکشید و برای حال زار آن دزد و نداری خویش گریست.
“خدایا چیزی در خانه من نیست و این دزد بینوا بادست خالی و ناامید از این جا خواهد رفت. اگر او دوسه روز پیش مرا از تصمیم خویش باخبر ساخته بود ، می رفتم ، پولی قرض می گرفتم، وبرای این مردک بینوا روی تاقچه می گذاشتم”
آن عارف فرزانه نگران نبود که دزد اموال او را خواهد برد او نگران بود که چیزی در خور ندارد تا نصیب دزد شود و او را خوشحال کند.
داخل خانه عارف تاریک بود . پیرمرد شمعی روشن کرد تا دزد بتواند در پرتو آن زمین نخورد و خانه را بهتر وارسی کند.
استاد شمع را برد تا روی تاقچه بگذارد که ناگهان با دزد چهره به چهره برخورد کرد دزد بسیار ترسیده بود. او می دانست که این مرد مورد اعتماد اهالی شهر است بنابر این اگر به مردم موضوع دزدی او را بگوید همه باور خواهند کرد.
اما آن پیر عارف گفت:
نترس آمده ام تا کمکت کنم داخل خانه تاریک است . وانگهی من سی سال است که در این خانه زندگی می کنم و هنوز هیچ چیز در آن پیدا نکرده ام بیا با هم بگردیم اگر چیزی پیدا کردیم پنجاه پنجاه تقسیمش می می کنیم.
البته اگر تو راضی باشی. اگر هم خواستی می تونی همه اش را برداری زیرا من سالها گشته ام و چیزی پیدا نکرده ام. پس همه آن مال تو. بالاخره یابنده تو بودی.
دل دزد نرم شد. استاد نه او را تحقیر کرد نه سرزنش.
دزد گفت: مرا ببخشید استاد. نمی دانستم که این خانه شماست و گرنه جسارت نمی کردم.
عارف گفت: اما درست نیست که دست خالی از این جابروی. من یک پتو دارم هوا دارد سرد می شود لطف کن و این پتو را از من قبول کن.
استاد پتو را به دزد داد دزد از اینکه می دید در آن خانه چیزی جز پتو وجود ندارد شگفت زده شد سعی کرد استاد را متقاعد کند تا پتو را نزد خود نگه دارد.
استادگفت: احساسات مرا بیش از این جریحه دارنکن دفعه دیگر پیش از این که به من سری بزنی مرا خبر کن. اگر به چیزی خاص هم نیاز داشتی بگو تا همان را برایت آماده کنم تو مرا غافلگیر و شرمنده کردی. می دانم که این پتوی کهنه ارزشی ندارد اما دلم نمی آید تو را بادست خالی روانه کنم لطف کن وآن را از من بپذیر .تا ابد ممنون تو خواهم بود .
دزد گیج شده بود او نمی دانست چه کار کند . تا کنون به چنین آدمی برخورد نکرده بود. خم شد پاهای استاد را بوسید پتو را تا کرد و بیرون رفت.او وزیر و وکیل و فرماندار دیده بود ولی انسان ندیده بود.
پیش از انکه دزد از خانه بیرون رود استاد صدایش کرد و گفت:
فراموش نکن که امشب مرا خوشحال کردی من همه عمرم را مثل یک گدا زندگی کرده ام. من چون چیزی نداشتم از لذت بخشیدن نیز محروم بوده ام اما امشب تو به من لذت بخشیدن را چشاندی ممنونم.
هوا سرد شده بود . استادمی لرزید.
استاد نشست وشعری سرود:
دلی دارم خواهان بخشیدن به همه چیز
اما دستانی دارم به غایت تهی
کسی به قصد تاراج سرمایه ام آمده بود
خانه خالی بود و او بادلی شکسته باز گشت.
ای ماه کاش امشب از آن من بودی ، تو را به دزد خانه ام می بخشیدم.
95005
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 9/11/2012 9:22:51 AM
کاربر مهمان
  با سلام به اهالی خوب حرف دل و امیدوار به براورده شدن حوایج قلبی تک تک خوبان خدا و عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام جعفرصادق رئیس مکتب تشیع...
جناب شهاب گرامی لطفا ثبت جزء برای اینجانب خیلی ممنونم التماس دعا.
95004
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 9/11/2012 8:52:30 AM
کاربر مهمان
 
.:: یاالله ::.


امام صادق عليه‏ السلام :

ثَلاثَةٌ اِن يَعلَمُهنَّ المُؤمِنُ كانَت زيادَةً فى عُمُرِهِ وَ بَقاءَ النِّعمَةِ عَلَيهِ: تَطويلُهُ فى رُكوعِهِ وَ سجودِهِ فى صلاتِهِ وَ تَطويلُهُ لِجلوسِهِ عَلى طَعامِهِ اِذا اَطعَمَ عَلى مائِدَتِهِ وَ اصطِناعُهُ المَعروفَ اِلى اَهلِهِ؛

سه چيز است كه اگر مؤمن آن ها را بیاموزد، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت ها مى شود: طول دادن ركوع و سجده، زياد نشستن بر سر سفره اى كه در آن ديگران را اطعام مى كند و خوش رفتارى اش با خانواده. {اصول كافى، ج 4، ص 49، ح 15}

* * *

کاش من هم به لطف مذهب نور

تا مقام حضور می رفتم

کاش مانند یار صادقتان

بی امان در تنور می رفتم


علم عالم در اختیار شماست

جبر در این مسیر حیران ست

چشم هایت طبیب و بیمارش -

یک جهان جابر بن حیاّن ست


روز و شب را رقم بزن آخر -

ماه و خورشید در مُرکّب توست

ملک لا هوت را مراد تویی

آسمان ها مرید مذهب توست


قصّه تکرار می شود یعنی -

باز هم در مدینه عاشق نیست

کوچه در کوچه شهر را گشتم

هیجکس با امام، صادق نیست


خواب دیدم که پشت پنجره ها

روبروی بقیع گریانم

پابه پای کبوتران حرم

در پی آن مزار پنهانم


گریه در گریه با خودم گفتم

جان افلاک پشت پنجره هاست

آی مردم! تمام هستی ما -

در همین خاک پشت پنجره هاست


سیّد حمید رضا برقعی

* * *

▐ *♥* ▐ بیست و پنجم شوال ، سالروز شهادت ششمین مهر سپهر امامت و ولایت ، امام جعفر صادق(علیه السّلام) را به آقا امام زمان(عجل تعالی فرجه) و تمامی شیعیان جهان تسلیت و تعزیت عرض می نمایم. ▐ *♥* ▐

...عاقبت در یکی از آن شب ها

دل او را به درد آوردند

بی نمازان شهر پیغمبر

سر سجاده دوره اش کردند

پیرمرد قبیله ی ما را

در دل شب، کشان کشان بردند

با طنابی که دور دستش بود

پشت مرکب، کشان کشان بردند

ناجوانمردهای بی انصاف

سن و سالی گذشته از آقا

می شود لااقل نگهدارید

حرمت گیسوی سپیدش را

پابرهنه، بدون عمامه

روح اسلام را کجا بردید؟

سالخورده ترین امامم را

بی عبا و عصا کجا بردید؟

نکشیدش، مگر نمی بینید؟

زانویش ناتوان و خسته شده

چقدر گریه کرده او نکند؟

حرمت مادرش شکسته شده...


95003
نام: علیرضا
شهر: تهران
تاریخ: 9/11/2012 8:38:07 AM
کاربر مهمان
  آقا جان انشاءالله خداوند به ما توفیق دهد تا از نعمت وجود شما کمال استفاده را ببریم و به کرمش ما را قدردان این نعمت قرار دهد جانم فدای شما...
<<ابتدا <قبلی 9507 9506 9505 9504 9503 9502 9501 9500 9499 9498 9497 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9502&mode=print