هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
94812
نام: علی عبدالهی
شهر: گیشین
تاریخ: 9/6/2012 4:50:50 PM
کاربر مهمان
  زین ماتمی كه چشم ملایك ز خون، ترست -
گویا عزای صادق آل پیمبرست -
یا رب چه روی داده، كزین سوگ جانگداز-
خلقی پریش خاطر و، دلها پر آذرست ------
پیشاپیش سالروز شهادت امام صادق بر شماخوانندگان تسلیت باد- پوشیدن لباس سیاه را در روز شهادت فراموش نکنیدکه ادب به حضور امام زمان است .
94811
نام: -
شهر: -
تاریخ: 9/6/2012 4:47:57 PM
کاربر مهمان
  گفت: در طغیان عشقت کوثرم
تیغ داران، پیش مرگ حیدرم
می دهم جان، جان او را می خرم
هرچه پیش آید، علی را می برم
بیم دارید از من و از آه من
سیل عشقم، کیست سد راه من؟
دست خالی گرنشد حل مشکلم
ذولفقاری دارم از آه دلم

دید مولا کوثرش را در خروش
رأفت رحمانی اش آمد به جوش
آسمانِ دیده را پر ابر کرد
گفت سلمان؛ باز باید صبر کرد!

تا نگشته آسمان ها زیرورو
با زبان مرتضی او را بگو
ای عروس آسمانی خدا
ترجمان مهربانی خدا

ای امید رحمة للعالمین
خاتم پیغمبران را خود، نگین
ای بلندای دلت ،هفت آسمان
ای گذشت تو، کران تا بی کران

ماه پیشانی!....جبین پر چین مکن
فاطمه!...جان علی نفرین مکن

گفت: سلمان؛ پس مسلمانی چه شد؟
آن سفارش ها که می دانی چه شد؟
ریسمان و بازوی خیبر گشا
دوستی این بود با آل ابا؟

این که در بند است مولای همه ست!
این، همه بود و نبود فاطمه ست!
ای فدای تارِ مویش جان من
جان چه ارزد، در بر جانان من!

خواهد اربالاتر از جان هم به چشم
صبر می خواهد علی؟...آن هم به چشم
94810
نام: مجتبی
شهر: خمینی شهر
تاریخ: 9/6/2012 4:10:22 PM
کاربر مهمان
  من وخداوندهرروزصبح فراموش میکنیم من لطف اوراواوگناهان من را(التماس دعا)
94809
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 9/6/2012 4:05:24 PM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا

سلام

به تک تک دوستان خوبم

برای شادی روح تمامی شهدا و در گذشتکان و مادر و دوست ؛ دوستان خوبمان ، خانم ها ، مادر از بهشت رضا و یاس از حالا دیگه دالررحمه شیراز ، لطفا یک فاتحه بفرستید .

پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت و همه اطرافیان از این رفتار او خسته شده بودند .

روزی پدرش او را صدا کرد و گفت : پسر دلم می خواهد کاری برای من انجام بدهی .

پسر گفت : باشه

پدر او را به اطاقی برد و جعبه میخی بدستش داد و گفت : پسرم از تو می خواهم که هر بار که عصبانی شدی میخی بر روی این دیوار بکوبی .

روز اول پسر بچه چهل و هشت عدد میخ به دیوار کوبید .

این کار برای پسر بچه خیلی سخت و ناگوار بود .

پس سعی کردن به جای اینکه هر روز میخ ها را در دیوار سنگی به زحمت فرو کند کمتر عصبانی شود .

طی چند هفته بعد ، همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند .

تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر می شد .

او فهمید که کنترل عصبانیتش آسانتر از کوبیدن میخ ها بر دیوار است .

به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر روز که می تواند عصبانیتش را کنترل کند .

یکی از میخ ها را از دیوار بیرون آورد.

روزها گذشت و پسر ک بلاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است .

پدر دست پسرک را گرفت و به کنار دیوار برد وگفت : پسرم تو کار خوبی انجام دادی اما به سوراخ های دیوار نگاه کن دیوار هر گز مثل گذشته نمی شود .

وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفی را میزنی ، آن حرف ها هم چنینی آثاری را در دل کسانی که دلشان رو شکستیم به جای می گذارند .

که متاسفانه جای بعضی از اونها هرگز با عذر خواهی پر نمی شه .

ما چطور هیچ تا حالا فکر نکردیم چقدر ازاین میخ ها در دیوار دل دیگران فرو کردیم

بیایم از خدا بخواهیم که به ما آن قدر مهربانی و گذشت بدهد تا هر گز در دیوار دل دیگران میخی فرو نکنیم .

دوست خوبم سرکار خانم سرگشته از غم
شاید اگر ، اندکی پدر شما می دانست این میخ ها چه اثر بر دیوار قلب انسان می گذارد هرگز چنین کاری نمی کرد .

درپناه خدا باشید

یاحق

94808
نام: حاجی
شهر: کرمان
تاریخ: 9/6/2012 3:34:44 PM
کاربر مهمان
  کاش جوانان قدر پاکی قلب و سلامتی را می دانستندو این دو را خرج عبادت در نیمه های شب می کردندتا سنخیت با امام زمانشان پیدامی کردند زیرا در پیری شایددیگر دیر باشد.
94807
نام: یک هموطن
شهر: خدا همواره به اعمال ما نگاه می کند
تاریخ: 9/6/2012 3:25:56 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر كس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است كه گوئى همه مردم را زنده كرده است . سوره المائدة آیه 32



سلام خدمت تمامی هموطن ها خوبم ، می دانم هر کجا که هستند همواره به فکر همنوع خودشان هستند .

اگر چه مشکلات و سختی های بسیاری داشته باشند .


من از تمامی دوستان خوب برای نجات یک دختر بچه خردسال به نام نرگس ابراهیم آبادی که نیاز شدید به هفت نفر اهدا کننده پلاکت O+ دارد ، که دارای شرایط زیر می باشند کمک می خواهم .

1 - سالم

2 - بالا هجده سال داشته باشند

3 - کمتر از پنجاه سال داشته باشند.

لطفا کسی که می تواند کمک کند با این شماره تماس بگیرد .
09196425090

شما دوستان را به خدا خوب می سپارم.

از مدیریت سایت ، بابت گذاشتن این پیام در روز گذشته ، در سایت بسیار سپاس گذاری می کنم . انشاالله که حضرت حق ، کار نیک شما را بسیار پاداش بدهند .

با تشکر

یاعلی مدد
94806
نام: علی
شهر: دیار عاشقان
تاریخ: 9/6/2012 3:04:31 PM
کاربر مهمان
  سلام
پشت میدان مین زمینگیر شدیم. چند نفر رفتندمعبر رو باز کنند. یه نوجوان بسیجی چند قدم که رفت، برگشت. فکر کردم ترسیده..... پوتیناشو داد به یکی، گفت تازه از تدارکات گرفتم، بیت الماله، حیفه.... پابرهنه رفت. گفتند از اون چیزی نمانده است جز راه ناتمام
التماس دعا
94805
نام: زهرا
شهر: اهواز
تاریخ: 9/6/2012 2:46:32 PM
کاربر مهمان
  تاکه بودیم نبودیم کسی کشت ماراغم بی همنفسی تاکه رفتیم همه یارشدندماخفته ایموهمه بیدارشدند قدرآیینه بدانیدچوهست نه درآن وقت که افتادوشکست باتشکر
94804
نام: مریم
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/6/2012 2:37:56 PM
کاربر مهمان
  دلم از همه گرفته حتی از خدا هم دلگیرم
آخه این چه امتحان سختیه
خواهرها وبرابرهای عزیز همتون که نه بیشترتون تو ۱ جوی گیر کردید که خودتونم نمیدونید دارید چیکار می کنید
حکایت این بچه بسیجیهای محلمون چشمهاشون بستن و خدا و دین اسلام را چنان سطحیش میکنن که اگر من مسلمون نبودم با دیدن اینها اصلا دلم نمیخواست مسلمون باشم گناه داره بخدا. طرف ۴۰سالش بیکار والاف یه ریش گذاشته پیراهن سفید پوشیده یقشو خفت بسته بوی گند عرق هم میده کلی حق کارگر جماعت را میخوره تسبیحش را گرفته دستش توی مسجد میشینن تو سرش میزنه و گریه میکنه سینه میزنه جالبه آدم به این مزخرفی تبدیل به بت شده با کلا نوچه مسجد را قرق کردن من که دیکه تو این مسجد نمیرم مسجد به این بزرگی جای به این مقدسی خالی شده فقط خودشونن هر وقط میبینمشون جولوی مسجد تنم میلرزه میگم چه صبری داری خدا
به خدا دینمون خیلی زیباتر و عمیق تر از این حرفهاست
اگر خدارا دوست دارید اجازه ندید که کسی به اسم خدا و دینش مال مظلوم بخوره و بزرگ بشه.
بیایم باهم از روی زمین حذفشون کنیم نه این که بکشیم نه بامحدود کردنشون خود به خود حذف میشن
خیلی محتاجم به دعا
94803
نام: نسترن
شهر: ارومیه
تاریخ: 9/6/2012 2:26:26 PM
کاربر مهمان
  تمام سپاسم ازآن كسي است كه به من نيازى نداشت امافراموشم نكرد
<<ابتدا <قبلی 9487 9486 9485 9484 9483 9482 9481 9480 9479 9478 9477 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9482&mode=print