هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
94782
نام: رضا
شهر: پاکدشت
تاریخ: 9/5/2012 10:49:57 PM
کاربر مهمان
  اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک
94781
نام: ارمیا
شهر: تهران
تاریخ: 9/5/2012 10:38:48 PM
کاربر مهمان
  سلام بچه ها!از کمک هاتون واقعا ممنونم.مخصوصا شماداداش شهاب،داستانت چیزای زیادی را یرام زنده کرد.یه وقتایی حالم خیلی بد میشه.آخه خیلی چیزا رو در زمان کوتاهی از دست دادم.با همه ی بدی هام همیشه واسه ظهور آقا دعاکردم...اما انگار قرار ...ان شاءالله زودتر ظهور میکنه و مارو از این جامعه و عذاب تنهایی رهایی میده.
فائزه خانم خوب درکت میکنم.اما بهت یقین میدم اگه ده شب پشت هم نماز شب بخونی حالت خوب میشه.هرچقدر هم که حالت بد باشه حالت خوب میشه.میدونی،زندگی گاهی انقدر اذیت میکنه که ...تجربه ی من هم خیلی تلخ بوده،مرگ عزیزانم.اما زندگی واسه من،هرچقدر هم که خواستم متوقفش کنم بازم ادامه داشته.واسه همینم گاهی میترسم ،توی این جامعه میتونم گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم یا نه؟خلاصه به امید خوب شدن حال هممون!واسه ماهم دعاکنید>
راستی بچه ها دعا کنید کنکورامسال رو عمران تهران قبول بشم.ان شاءالله.
94780
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 9/5/2012 10:24:08 PM
کاربر مهمان
  سلام.سوگند خانم ازامان از جدایی خوشحالم که برگشتید کوچولوتون خوبه؟انشاا... همیشه صحیح و سالم باشه و باعث افتخارتون... مادر عزیز از بهشت رضا خواهرم بنویس گریه کن با مامانت حرف بزن تا آروم بشی حرفی جز اینکه بهت تسلیت بگم ندارم زبونم قاصره خیلی از حرفات دلم گرفت...خدایا به دوستم صبر بده...
94779
نام: فائزه
شهر: اران
تاریخ: 9/5/2012 9:16:04 PM
کاربر مهمان
  سلام بچه ها.......سلام کربلا از مهم نیست وسلام بهرام ازغربی ترین نقطه ایران_ایلام من پیغام گذاشتم خاستم بدونم خداکیه؟؟چیه؟؟کجاست؟چطوربشناسمش ازکجاپیداش کنم؟یااصلا امید یعنی چی؟چراشما انقدمیگین به خدا امیدوارید؟به چیش امیددارید/چه کرده چی بهتون داده که انقد دوسش دارین؟؟منم خدارودوس دارم ولی نه مثل شما.....کمکم کنید قانع شم که خداهست ومنم میبینه چون واقعا بعضی وقتا شک میکنم به وجودش نمازم کمرنگ شده یاگاهی وقتا اصلا نمیخونم///کمکم کنید راهنماییم کنید منم ادم شم////خداخودش میدونه ازخداخودش میدونه داستانت جالب بود اما من هیچی ازش نفهمیدم بیشتربرام بگو منم میخام سربه راه شم...خدایاهمه ایناکه امیدوارن ناامیدشون نکن.....به منم امید بده پیدات کنم
94778
نام: معصومه
شهر: اهواز
تاریخ: 9/5/2012 7:58:56 PM
کاربر مهمان
  سلا. حالم اصلا خوب نیست. برام دعا کنید .بفاطمه زهرا(س)نیت بدی ندارم . تورو خدا دعام کنید .برای شفای همه بیمارا .بعدش برای حاجت من. بخدا بریدم.کم اوردم . ایشالله خدا ب حرمت دعای شما جوای حاجت منه بنده گناهکارشو میده. توروخدا دعام کنید. دعام کنید . من دلم گرفته. غیر خدا هیچ کس رو ندارم. وساطتت کنید پیش خدا برام . ممنونتونم . اگه دعای خوبی بلوید هم بهم بگید و بخدا همهدعا هارو هم بلدم. دعام کنید . ایشاله خدا جواب همه ارزوهای خوب شمارو هم بده . خدانگهدارتون
94777
نام: مریم
شهر: م مهم نیست
تاریخ: 9/5/2012 7:26:28 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا ابوالفضل العباس


وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده ‏اى
آب از هیبت عباسى تو مى‏لرزد
بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏ اى
به سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏ اند
یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده ‏اى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده‏ اى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده ‏اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده‏ اى
مانده‏ام با تن پاشیده‏ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده‏ اى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‏ اى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ‏اى
94776
نام: مریم
شهر: م مهم نیست
تاریخ: 9/5/2012 7:23:10 PM
کاربر مهمان
  الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری، من تو را به كرم تو بگیرم، و كرم تو از جرم من بیش است.

الهی! اگر توبه، بی‌گناهی است، پس تائب كیست؟ و اگر پشیمانی است، پس عاصی كیست؟

الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست؛ دستم گیر كه جز تو پناهم نیست.

الهی! تو ما را جاهل خواندی، از جاهل جز خطا چه آید؟ تو ما را ضعیف خواندی، از ضعیف جز خبط چه آید؟

الهی! اگر چه بسی طاعت ندارم، اما جز تو كسی را ندارم، ای دیر خشم و زود آشتی.

الهی! همچنان بید، به خود می‌لرزم، كه مباد آخر به جویی نیَرزَم.

الهی! چون یتیم بی‌پدر گریانم، درمانده در دست خصمانم، خسته گناهم و از خویش برتاوانم، خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم.

الهی! ما در دنیا معصیت می‌كردیم، دوست تو محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ غمگین می‌شد، و دشمن تو ابلیس شاد.

الهی! اگر فردای قیامت عقوبت كنی، باز دوست تو محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ غمگین شود، و دشمن تو ابلیس شاد، دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست مَنِه

الهی! می‌بینی و می‌دانی، و برآوردن، می‌توانی.

الهی! چون حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم؟

الهی! بیزارم از آن طاعتی كه مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم كه مرا به عذر آورد.
94775
نام: مریم
شهر: م مهم نیست
تاریخ: 9/5/2012 7:19:37 PM
کاربر مهمان
 
نمی دونم با چه جمله ای باید شروع کنم، السلام علیک یا علی بن الموسی الرضا،سلام آقا جان،سلام سرورم،یا نه این باید بهتر باشه سلام ای امام غریب،امام رضا.
سخته درد دل کردن از این راه دور ،مطمئن هستم که حدود 99% از مشتاقان و دوستداران شما در نامه هایشان از گرفتاریها و آرزوها و خواسته هایشان براتون می نویسن ،اما من جزء آن یک در صد هستم ،من ،من .....
رخصت بده آقا که راحت تر بنویسم ،راحت تر باهاتون حرف بزنم مثل نامه ای که بین دو دوست رد و بدل میشه ،مثل نامه قهر و آشتی . خیلی خودمانی و دوستانه البته اینو به بی ادبی و بی حرمتی نذارید،دوست دارم حالا که فرصتی دستم آمده جوری بنویسم که حداقل به دل خودم بشینه..
رو راست بگم
من برای گلایه کردن دارم می نویسم ،برای شکوه کردن ،نمی دونم شاید تقصیر خودمه اما احساس میکنم که دلمو شکستی آقا جان ،آخه شما آقای یه ملت هستی و من یه بنده ی گناهکار خدا....
راستش من این گله ام را در این ماه عزیز ،پیش خدا هم بردم آخه پشت من فقط به اون گرمه، فقط خدا رو دارم و بس ، واین یعنی تمام دنیا رو در دست داشتن،زیاده خواه هستم نه؟!
بذارین برم سر اصل مطلب،من از دستتون ناراحتم،شاید حقمه ،شاید باید اینطوری تقاص پس بدم ،نمی دونم اما چرا از جانب شما؟؟؟
شناختین ؟!،بله من همونی هستم که از وقتی که یاد دارم ،هر سال با خانواده ،تابستان میامدیم به پابوست،روی زمین پاکت و بالای سقف خدا اقامه میکردم و نماز جعفر طیار میخوندم،
من همونی هستم که خواسته ها و آرزوهای یک ساله ام رو نزدیک ضریح مطهرت می گفتم و ازتون کمک میخواستم، خب شما هم اگه به نفعم بود تک وتوک آرزوهامو برآورده می کردین.
من همونی هستم که از طرف مادری ام ،جدم شما هستی و این یعنی یه افتخار بزرگ.
من همونی هستم که آلان 3 ساله اجازه ندادین ،نطلبیدین که بیام پیشتون،که باهاتون درد و دل کنم ،که ضجه و زاری کنم و ازتون بخوام شفاعتم رو پیش خدا بکنین، این به چه معنی هست؟!!!
کم و بیش می دونم برای چی منو از خودتون روندین ، منو قبول نکردین ، درسته من یه گناهکارم ،خیلی گناهکار ، می دونم که گناه کردم آنهم به بزرگی یه کوه، اما مگه خدای رحمن نگفته گر صد بار توبه شکستی باز آی
من اعتراف کردم ، من توبه کردم ، من دارم هر روز با این سنگینی و عذاب زندگی میکنم ،بس نیست که شما هم با من این چنین کردین؟نمی دونم شاید خیلی خوش خیالم که هنوز امید دارم یه روزی خدا منو ببخشه. اما .... وقتی حرف رفتن به زیارت شما در خانه زمزمه شد ،خیلی خوشحال شدم ،داشتم بال در می آوردم، گفتم اینه،حتما این یه نشانه از طرف خداست، حتما منو بخشیده، خدا هم دوست داره که من در یه جای مقدس دوباره شروع کنم ،توبه کنم،بشم یه بنده پاک،پاکه پاک....
دقیقا یادمه دو سال پیش ،شب قدر ، تقریبا ساعت 4صبح بود ، نزدیک الله اکبر گفتن اذان بود که بابا خبر داد وسایلتون را جمع کنید که میخواهیم عازم مشهد بشیم،خدای من یه خبر غیر منتظره بود ،برای چند لحظه فکر می کردم دارم خواب می بینم ، اما بیدار بودم ،واقعا شوکه شده بودم،شما میدیدین که من چه حالی دارم اما نا دیده ام گرفتین......در آخرین دقایق منو روندین ،نگذاشتین ، قابل ندونستین که بیام. آخه چرا؟!! مگر شما ضامن آهو نشدین ،مگه همه ی گرفتارها و بی کسان به شما پناه نمیارن، مگه من توبه نکردم ، مگه نه اینه که برگزیدگان خدا، امامان هیچ کس را از درگاهشون ناامید بر نمی گردونن، پس چی شد؟ چرا با من این چنین کردین؟چرا؟ چرا؟؟
جای من تو حرمتون خالی نبود ، من جایی تو این محیط بزرگ نداشتم ، دلم شکست ، خیلی بهم برخورد، خیی
94774
نام: غریبه
شهر: ضامن آهو
تاریخ: 9/5/2012 7:05:40 PM
کاربر مهمان
  انسانهای فقیر و ضیعف در برابر نگاههای انسانهای غنی وقوی به چشم نمیان یکجورای انسانهای غنی نمیخواهن خودشون درگیر این افراد کنن چون این انسانها همیشه به دنبالشون هزاران مشکل هست همیشه فکر میکردم این خصلت فقط مال آدم هاست اما حالا متوجه شدم خدا هم یکجورای دوست نداره با آدم های بدبخت وبیچاره باشه. شایدم یکجورای با این افراد حال نمیکنه. پول بیشتر توجه بیشتر .خداجون قربونت برم که تو هم "پولکی" شدی نگو نه که به چشم دیدم حس کردم من و تو که میدونیم چی شده اگر بروبچه های حرف دلی هم خواستن براشون میگم تا شاید اینها بشینن قضاوت کن.
94773
نام: مریم
شهر: م مهم نیست
تاریخ: 9/5/2012 7:01:43 PM
کاربر مهمان
  چگونه به خدا برسم

لوکاس راهب به همراه شاگردش از دهی میگذشت . پیرمردی از او پرسید : ای قدیس ، چگونه به خدا برسم ؟ لوکاس پاسخ داد : خوش بگذران و با شادی ات خدا را نیایش کن .و به راه خود ادامه دادند . کمی بعد به مرد جوانی برخوردند . مرد جوان پرسید : چه کنم تا به خدا برسم ؟ لوکاس گفت : زیاد خوش گذرانی نکن . وقتی جوان رفت ، شاگرد از استاد پرسید : بالخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه :لوکاس پاسخ داد : (سیر و سلوک روحانی مثل گذشتن از یک پل بدون نرده است که روی یک دره کشیده شده باشد . اگر کسی بیش از حد به سمت راست کشیده شده باشد می گویم به طرف چپ برود و اگر بیش از حد به طرف چپ گرایش داشته باشد ، می گویم به سمت راست برود . این باعث می شود از راه منحرف نشویم و در دره سقوط نکنیم
<<ابتدا <قبلی 9484 9483 9482 9481 9480 9479 9478 9477 9476 9475 9474 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9479&mode=print