اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
94202 |
نام:
سعیدسناتور
شهر:
زاهدان
تاریخ:
8/22/2012 5:48:16 PM
کاربر مهمان
|
باسلام
آذربایجان تسلیت
غم آذربایجان غم ملت ایران است
|
|
94201 |
نام:
فاطمه
شهر:
تویسرکان
تاریخ:
8/22/2012 5:46:53 PM
کاربر مهمان
|
خدایا شکرت راضیم به رضای تو حتما یه حکمتی تو این کار بود که قسمت نشد.خدا جون کمکم کن تا نشکنم.
آقا شهاب لطف کن یک جز هم برا من ثبت کن.(اجرکم عند الله)
|
|
94200 |
نام:
تک سوارغریب
شهر:
تبریز
تاریخ:
8/22/2012 4:56:53 PM
کاربر مهمان
|
اشتباه مااین بود هرجا رنجیدیم لبخند زدیم فکر کردند درد ندارد ضربه ها رو سنگین تر زدند.
|
|
94199 |
نام:
فرشته
شهر:
اهواز
تاریخ:
8/22/2012 4:41:41 PM
کاربر مهمان
|
نمیدانم ازکجاشروع کنم فقط دوازده سالم بود برادرم رادرحادثه ازدست دادم دراوج غفلت وتنهایی بسربردم مانتو میپوشیدم بعد ازدوسال سید شروع کرد به نصیحت زندگیم عوض شد ولی بازم شکست
|
|
94198 |
نام:
فاطمه حسین زاه
شهر:
تهران
تاریخ:
8/22/2012 4:38:43 PM
کاربر مهمان
|
سلام میخواستم بگم که خیلی از دسته مامانم ناراحتم یه کی رو خیلی دوست دارم و خیلی دوست دارم همسر اینده خودمو ببینم
|
|
94197 |
نام:
روشنک
شهر:
گرمدره
تاریخ:
8/22/2012 4:35:15 PM
کاربر مهمان
|
ما از دست این شاگرد سر به هوا دیوانه شدیم
تو رو خدا جوونها رو ارشاد کنید
بابا این پسرها نون و آب نمیشن والله به خدا راست میگم
|
|
94196 |
نام:
parastesh
شهر:
تهران
تاریخ:
8/22/2012 4:22:21 PM
کاربر مهمان
|
با عرض سلام من وقتی برام یه مشکل پیش میاد زود ار رندگی خسته می شم آخه تا حالا خیلی سختی کشیدم نمی دونم فکر میکنم خدا منو یادش رفته میشه راهنماییم کنین مرثی
|
|
94195 |
نام:
حسين سوادكوهي
شهر:
تهران
تاریخ:
8/22/2012 4:08:58 PM
کاربر مهمان
|
خداي تو شاهدي چقدردلتنگ شهادتم وچقدردوست دارم من و همسروفرزندم باهم در ركاب آقاصاحب زمان به شهادت برسيم خدايادلم تنگ براي تمام بچه هاي شهيدي كه ازميان ماها رفتن كجاي اي شهيدان خداي بالا جويان دشت كربلايدميترسم دراين منجلاب زندگي بي مقدارغرق شد باشم و:اي واي كه جزخودياركسي فرياد رس من نخواهد بود آقا جون شما دعا كنيد كه ما لايق شهادت بشويم يابن طاها يابن ياسين يابن نوركي ازكعبه بنماي ظهور... آقاجون خيلي دوستت دارم .التماس دعا. يا علي...
|
|
94194 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
8/22/2012 3:27:46 PM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند روزی دهنده و مهربان
سلام
به تک تک دوستان قدیمی و جدید خوب حرف دل
کوهنوردی همه عمرش را صرف صعود از صخره های شیب دار کرده بود .
این کار را از زمان خردسالی آموخته بود . ماهیچه های بدنش بسیار قوی بود .
صعود از کوه چون نفس کشیدن برایش طبیعی بود . او به نقطه های بالا وبالا تر کوه صعود می کرد و دیگر ناگزیر نبود برای صعود تلاش چندانی بکند . بدنش به طور خودکار این کار را انجام می داد .
از دستاورد خود سرمست و شاد بود و پر از غرور برای فتح قله های بعدی صبر و شکیبایی نداشت. روزی به دریاچه ای رسید که برای بالا رفتن از کوه بعدی باید از آن می گذشت .
او هرگز دریاچه ندیده بود . به گستره عجیب پیش روی خود چشم دوخت و به این نتیجه رسید آنچه می بیند باید گونه ای کوهستان آبی رنگ باشد .
از آنجا که تنها راه ادامه سفرش گذشتن از آن گستره عجیب آبی رنگ بود ، باید از آن صعود می کرد .
سعی کرد با همان روشی که کوه ها را در می نوردید از دریاچه صعود کند . اما هیچ پیشرفتی نمی کرد و در حقیقت خود را خسته می کرد . با همه توانش و با جدیت کوشید صعود کند یک پا را جلو گذاشت و خواست با دست صخره های آبی رنگ را بگیرد اما پیوسته سقوط می کرد و راه به جایی نمی برد .
خواست دست از تلاش بردارد که در همین لحظه کسی را دید که بر سطح دریاچه قرار دارد و با کمترین حرکت دست و پا بدنش به آرامی به هرسو می رود . آن شخص به سمت او آمد و پرسید چه می کنی ؟؟
کوهنورد گفت : از دریاچه صعود می کنم .
شناگر گفت : با حرکات کوهنوردی از دریاچه نمی توان عبور کرد . تنها راه گذشتن از آب شنا کردن است .
کوهنورد به اصرار گفت : من کوهنوردی ماهر هستم . همه عمرم را صرف یاد گرفتن صعود از کوه کرده ام . من قادرم هر قله ای را فتح کنم . هیچ کاری نیست که نتوانم انجام دهم .
شناگر گفت :
مطمئنم تو کوهنوردی بی نظیر هستی اما مهارت تو در آب به تو کمکی نخواهد کرد . برای گذشتن از کوه گونه ای دانش و خرد لازم است ، کوهنورد باید قدرتی بیش از کوه داشته باشد اما برای گذشتن از دریاچه باید خرد و دانشی جدید بیاموزی . از یک سو نگری دست بردار و خود را به نیروی آب تسلیم کن و اجازه بده قدرت آب از تو بیشتر گردد . در این صورت دیگر نیازی نداری این همه تلاش کنی . در واقع هرچه کمتر تلاش کنی نتیجه کارت بهتر خواهد بود .
کوهنورد اول در آب خیلی دست و پا می زد و آب را به هر سو می پاشید زیرا آموخته بود برای صعود از کوه انرژی زیادی مصرف کند ، اما کم کم آموخت چگونه بر سطح آب شناور بماند و اجازه دهد باد و امواج او را آرام آرام به جلو ببرد . برای گذشتن ازدریاچه تلاشی اندک نیاز داشت ، او دریافت قدرت تسلیم شدن و پذیرفتن به اندازه قدرت بازو و راه باز کردن و به جلو رفتن است و این راز دست یافتن است .
در پناه خدا باشید .
یاحق
|
|
94193 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
8/22/2012 3:17:45 PM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند مهربان
سلام
به تک تک دوستان خوب و مهربانم
خواهر گرامی آزيتا خاتون از نيستان
اول از همه سلام ، دوما آزیتا خانم دست شما درد نکنه دوست گرامی بابا ما مردا این قدر که شما می گید لولو خور نیستیم مگر بعضی از ما ولی نه همه ، باز هم تاکید می کنم نه همه !!!! .
ولی به قول دوستان همه جای دنیا آدم خوب و بد پیدا میشه !!!!
مثلا حتی در قشر شما ، خانم های محترم چنین آدم هایی هست ، البته شکر خدا آدم های بد توی دنیا کم هستند ولی باز آدم بد پیدا میشه !!!!!
ولی از شما خواهشمند هستم ، بابا یه کم انصاف داشته باشید در مورد ما مردا ، همهء ما به قول اون ضرب المثل معرف تر و خشک با هم می سوزند ، یک جا با هم نسوزانید .
باز دست مدیریت محترم حرف دل درد نکنه که مثالهای به جا و درستی گفتند .
به قول شان نمی شه به تک تک آدم های دنیا از صفر تا صد نمره داد .
اگر من به شما و یا همهء خانم های محترم توهین کردم یا باعث ناراحتی تک تک دوستان خوبم در حرف دل شودم از همه شما عزیزان طلب بخش و عفو دارم .
در پناه خدا باشید
یا حق
|
|