اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
93792 |
نام:
عبدالکریمی
شهر:
تهران
تاریخ:
8/10/2012 3:08:19 PM
کاربر مهمان
|
دوستان سلام و عرض تعزیت دارم داستانی آورده ام کاربردی مشتمل بر پدران و فرزندان:
و ( ذوالقرنین ( رضی الله عنه ) ) در این میان به راه خود می رفت ناگاه به امّت دانشمندی رسید که از قوم موسی (ع) بودند کسانی که به حقّ هدایت می کردند و عدالت می ورزیدند. امّتی دادگر و عادل که به مساوات تقسیم می کردند و به عدالت حکم می نمودند و با یکدیگر مواسات و مهربانی می کردند، حال و گفتارشان یکی بود و دلهایشان به یکدیگر الفت داشت و طریقه ی آنها مستقیم و سیرتشان نیکو بود، قبرهای مردگان آنها در آستانه ی آنها و در خانه ها و اتاقهایشان بود، خانه هایشان در نداشت ( به مثال منازل حول مسجد جامع یزد امروز! ) و امیران بر آنها حکومت نمی کردند و قاضی نداشتند و ثروتمندان و پادشاهان و اشراف در میان آنها نبود. تفاوت و برتری در زندگانی آنها وجود نداشت و با یکدیگر اختلاف و نزاع نمی کردند و یکدیگر را دشنام نمی دادند و نمی کشتند و آفات به آنها نمی رسید.
چون وضع آنها را چنین دید سر تا پا شگفت زده شد و گفت ؟ ای قوم! حال خود را به من گزارش دهید که من شرق و غرب زمین را گشته ام و خشکیها و دریاها و دشتها و کوهها و نور و ظلمت زمین را در نوردیده ام ( خداوند نور و ظلمت را مسخّر او ساخته بود « از همین منبع » ) ولی به مانند شما ندیده ام ، بگویید : چرا قبر مردگان شما در آستانه ی بیوت شما و درِ خانه های شماست؟ گفتند : این کار را عمداً انجام می دهیم تا مرگ را فراموش نکنیم و یادش از قلوب ما خارج نشود.
گفت : چرا خانه های شما در ندارد؟ گفتند : برای آنکه در میان ما دزد و متّهم نیست و همه امین هستند. گفت : چرا امیران در بین شما نیستند؟ گفتند : برای آنکه بر یکدیگر ظلم نمی کنیم. گفت : چرا حاکمان در بین شما نیستند؟ گفتند : برای آنکه ما با یکدیگر مخاصمه و دشمنی نمی کنیم. گفت : چرا پادشاهان در بین شما نیستند ؟ گفتند : زیرا ما تکاثر نمی کنیم [ الهاکم التّکاثر ] و افزون طلبی نداریم
[ فرعون : و انا ربّکم الاعلی، من خدای برتر شما هستم! ] . گفت : برای چه در بین شما اشراف نیستند؟ گفتند : به دلیل آنکه در بین ما مناقشه و رقابت نیست گفت : چرا برتری و تفاوت در میان شما نیست؟ گفتند : از آن رو که با یکدیگر همدرد و مهربان هستیم. گفت : چرا با یکدگر اختلاف و نزاع ندارید؟ گفتند : از آن رو که دلهای ما مهربان و روابط ما نیکوست. گفت : چرا یکدیگر را دشنام نمی دهید و
نمی کشید؟ گفتند : از آن رو که بر طبایع خود با عزم پیروز شدیم و نفوس خود را با حلم رهبری کردیم. گفت : چگونه است که گفتارتان یکی و راهتان مستقیم است؟ گفتند : از آن رو که دروغ و فریب و بدگویی در میان ما نیست . گفت : به من بگویید چرا در بین شما مسکین و فقیر وجود ندارد؟ گفتند : از آن رو که برابر و بالسّویّه تقسیم می کنیم. گفت : چرا در بین شما درشت خو و سخت دل وجود ندارد؟ گفتند : به جهت فروتنی و تواضع. گفت : چرا خداوند طولانی ترین عمر مردمان را به شما داده است؟ گفتند : از آن رو که داد و ستد ما به حقّ و داوری ما به عدل است. گفت : چرا محزون نیستید؟ گفتند : زیرا خود را آماده ی بلا کرده ایم و بر آن حریصیم و نفوس خود را تعزیت داده ایم. گفت : چرا به شما آفات نمی رسد؟ گفتند : از آن رو که به غیر خدا توکّل نمی کنیم و از بروج و نجوم باران نمی طلبیم. گفت : ای قوم ! بگویید آیا پدرانتان هم چنین بودند؟ گفتند : آری پدرانمان به مساکین ترحّم می کردند و غمخوار فقرا بودند و از کسی که به آنها ستم می کرد در می گذشتند و به کسی که به آنها بدی می کرد
|
|
93791 |
نام:
مهسا
شهر:
تهران
تاریخ:
8/10/2012 2:46:04 PM
کاربر مهمان
|
خدایا چند وقت همش بد می آرم تو این هفته خیلی بلاها سرم اومد همش به این فکر می کنم چه کار گناهی کردم که این بلاها داره سرم می آید تورو خدا برام دعا کنید خدایا نجاتم بده تنهام نزار بهم صبر بده
|
|
93790 |
نام:
یه مخلوق خدا
شهر:
محضرخدا
تاریخ:
8/10/2012 1:13:34 PM
کاربر مهمان
|
سلام من گناهکارم سید پیش خدا واسطه شو تا عاقبت بخیر شم.
|
|
93789 |
نام:
توبه کننده
شهر:
ورامین
تاریخ:
8/10/2012 12:35:59 PM
کاربر مهمان
|
شب بیست ویکم هم گذشت.نمیدونم اعمالم چقدر مورد قبول خداواقع شده.
دیشب کلی گریه کردم وسبک شدم آخه دلم خیلی پر بود.
دیشب برای رسیدنم به کسی دعاکردم که به من هیچ میلی نداره.نمیدونم چرا نمیتونم فراموشش کنم.
اگرخدابخواد یک آرزوی انسان رو براورده کنه من دوباره دیدنشو آرزو میکنم و اون هرگز ندیدنمو آرزو میکنه به راستی خداوند کدام یک را براورده خواهد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه یکی نیست جوابمو بده بگه چطور اینقدر راحت دل کندی.چطور رفتی و پشت سرتو نگاه نکردی؟خداجون چرا من نمیتونم مثل خودش باشم؟چرا دلم آروم نمیگیره؟
خدا خسته شدم بریدم هیچ انگیزه ای واسه زندگیم ندارم<<کاش میشد یه گوشه ای نوشت خدایا امشب خسته ام فردا بیدارم نکن>>
خدا نمیخوام کفر بگم اما خودت شاهد حال و روزم هستی.خدایا یه جوری زندگیمو عوض کن<<خدایا برگردان عقب یا ببر جلو.اینجای زندگی دلم خیلی گرفته است>>
دلم تنگ شده واسه روزای بودن حسین.حتی واسه دعواهامون.کاش میشد آدم چیزایی رو که دوست داره هیچوقت از دست نده.
<<<<خدایا هرآنکس را به آنچه قسمتش نیست عادت نده که دل کندن از او برایش "مرگ" است>>>>
التماس دعا.
|
|
93788 |
نام:
صبا
شهر:
یزد
تاریخ:
8/10/2012 5:46:25 AM
کاربر مهمان
|
سلام برادر شهاب شما ک در ثواب ثبقت گرفتی
اگه جزئی باقی مونده بنام این حقیر بزن
یاحق....
|
|
93787 |
نام:
ف.ج
شهر:
تهران
تاریخ:
8/10/2012 5:22:31 AM
کاربر مهمان
|
برایم دعا کنید
|
|
93786 |
نام:
نا اميد
شهر:
گراني
تاریخ:
8/10/2012 5:21:10 AM
کاربر مهمان
|
سلام و با قبولي طاعات تمامي دوستان گرامي
دوستان گرامي براي شوهرم دعا كنيد يه كار ثابت پيدا كنه تا بتونيم يه خونه كوچيك بگيريم چون مستاجريم و خيلي زندگي برامون سخت شده
التماس دها
براي ظهور آقا (عج) خيلي خيلي دعا كنيم
|
|
93785 |
نام:
حسن
شهر:
بوشهر
تاریخ:
8/10/2012 5:05:56 AM
کاربر مهمان
|
خدايا بحق اين شب قدر مراببخش آزمايشم مكن كمكم كن بنده راستينت باشم كمكم كن بسمت گناه نروم كمكم كن فرداى قيامت بتوانم ازمولايم على درخواست شفاعت كنم كمكم كن امام زمان تاييدم كند آمين
|
|
93784 |
نام:
ستار
شهر:
تبریز
تاریخ:
8/10/2012 4:47:18 AM
کاربر مهمان
|
یاحسین نگفتی بیام کربلا دیونه میشم
اقا قسم به دست های بریده ابوالفضلت به ما جوان ها هم نگاهی بکن
|
|
93783 |
نام:
غزال
شهر:
مشهد
تاریخ:
8/10/2012 4:34:28 AM
کاربر مهمان
|
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد!
سنت که بالا رفت کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده، که خرج کسی نکردهای
و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بکشیاش …
شروع میکنی به خرج کردنشان ...
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی،
توی رقص اگر پا به پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد،
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد.
برای یکی، یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی، یک دلم برایت تنگ میشود، خرج میکنی.
یک چقدر زیبایی، یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی، به مخزدن به اعتماد آدمها،
به سوء استفاده کردن، به پیری و معرکهگیری.
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچهشان لبریز شود آن وقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند.
|
|