هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
93192
نام: زهره
شهر: اصفهان
تاریخ: 7/30/2012 11:43:51 AM
کاربر مهمان
  سلام نمیدانم چرا آمدم توی این سایت فقط میدانم دلم گرقته از دست خودم از دست آدمها ولی تازه یک جایی برای آرامش پیدا کردم نزد خدا خیلی ازش دور شده بودم ولی حالا اگه یه لحظه احساس کنم پیشم نیست میمیرم برام دعا کنید واقعا احتیاج دارم
93191
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 7/30/2012 10:13:35 AM
کاربر مهمان
  سلام،با آرزوی قبولی طاعات همه خوبان:

معلم :سرلشکر شهید عباس بابایی
فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نام پدر :اسماعیل
زمان و محل شهادت ۱۵/۵/۱۳۶۵
عملیات برونمرزی در منطقه سردشت
محل دفن : گلزار شهدای قزوین
سلام دوستان ؛ می خواستم با زندگی نامه شهید شروع کنم اما با خودم گفتم همه جا می شه زندگی نامه رو پیدا کرد ؛ چیزی که مهم هست اینه که یه درسی از شهدا بگیریم پس به دوتا خاطره و بخشی از وصیت نامه شهید اکتفا می کنم.
خاطره ی اول :
فرمانده ی خاکی
سه سالی می شد که منابع آب پایگاه لایروبی نشده بود ، وقتی آب می خوردیم ، تو لیوان ها یه وجب خاک جمع می شد .همون موقع عباس تازه فرمانده ی اونجا شده بود .دستور داد هر چه سریع تر منبع ها رو لایروبی کنند. قیمت گرفتیم دیدیم حداقل ۳۰۰ هزار تومان هزینه داره! اون روزا این مبلق برامون افسانه ای بودو پایگاه هم نمی تونست برای این کار اینقدر هزینه کنه.
وقتی عباس رو در جریان قرار دادیم ، گفت:
((برو گروهانت رو بیار پای منبع)).سرباز ها که اومدن ؛ اول از همه خود عباس رفت داخل یکی از منبع ها و شروع کرد به لایروبی. سرباز ها هم کار رو یاد گرفتند ، همین طور که مشغول کار بودیم دیدم یکی از سرباز ها ایستاده و به بقیه نگاه می کنه. سرش داد زدم و گفتم : ((سرباز!به کارت برس.)) دیدم فورا مشغول کار شد .جلو تر که رفتم دیدم خود بابائیه. خیلی خجالت کشیدم .
گفتم : ((ببخشید جناب سرهنگ ،با این سر و صورت خاکی نشناختمتون .))
اون گفت : (( عیبی نداره ، ولی سعی کن با سربازا بهتر رفتار کنی تا کمتر اذیت بشن .))

منبع : کتاب علمدار آسمان ص ۴۵

خاطره دوم:

فرمانده ی بی تکبر
بعد از این که خلبان را برای نگهداشتن هواپیما راهنمایی کردم با صحنه ی بسیار جالب و نادری مواجه شدم.خلبان با یک لباس ساده ی بسیجی و بدون هیچ درجه و اتکتی در حالی که کفش کتانی به پا داشت از هوا پیما خارج شد و بعد از احوال پرسی دلچسب با من در حالی که می خواست برای جابه جایی هواپیما به داخل آشیانه به من کمک کند (که من نگذاشتم) از من خدا حافظی کرد وبا پای پیاده به راه افتاد (معمولا خلبانان با یک خودرو از کنار هواپیما به سمت مقصد مورد نظر حرکت می کنند) بعد از چند دقیقه فرمانده ی پایگاه مان (پایگاه چهارم شکاری دزفول) با یک پاترول آمد و گفت:
((پس تیمساربابایی کجاست ؟ )) با این حرف من جا خوردم وتازه فهمیدم آن خلبان همان تیمساربابایی فرمانده ی پایگاه امیدیه بوده است.
راوی:ستوان احمد علی شیری

الهی به حق شهدا عجل لولیک الفرج آمین یا رب العالمین.التماس دعا خوبان خدا.
93190
نام: سمیرا
شهر: مشهد
تاریخ: 7/30/2012 9:49:20 AM
کاربر مهمان
  دلم گرفته از این همه بدبختی مشکل از دسته پدرم که این همه دعوا می کنه خسته شدم می خوام برم دانشگاه امسال کنکور دارم دعا کنید ک قبول بشم می خوام یه فرد موفق باشم
93189
نام: رضا
شهر: كوير
تاریخ: 7/30/2012 9:08:48 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
********************
سلام به همراهان حرف دل

دعای روز دهم
************

اَللّهُمَّ اجْعَلني فيهِ مِنَ المُتَوَكِلينَ عَلَيْكَ ، وَ اجْعَلني فيهِ مِنَ الفائِزينَ لَدَيْكَ ، وَ اجعَلني فيه مِنَ المُقَرَّبينَ اِليكَ بِاِحْسانِكَ يا غايَةَ الطّالبينَ


اي خدا مرا در اين روز از آنان كه بر تو توكل كنند و نزد تو فوز و سعادت يابند و از مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت اي منتهاي آرزوي طالبان.


************************************
اللهم صل علي محمد وآل محمد و عجل فرجهم
************************************

التماس دعا
93188
نام: خسته
شهر: .
تاریخ: 7/30/2012 8:55:41 AM
کاربر مهمان
  خدایا جونم
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
من خیلی دوست دارم.میشه تو هم منو دوسم داشته باشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه همه جا باهام باشی؟میشه همیشه نگام کنی؟خواهش میکنم؟؟؟ خدایاااااااا باشهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه خدایا جونم؟؟نوکرتم
93187
نام: مریم
شهر: قم
تاریخ: 7/30/2012 8:30:28 AM
کاربر مهمان
  خسته شدم
بریدم ...
93186
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 7/30/2012 8:19:50 AM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان عزیزم ماه مبارک رمضان رو بهتون تبریک عرض میکنم انشالله که ماهی خوب براتون باشه

دلم خیلی براتون تنگ شده بود نمیامدم ولی همیشه به یادتون هستم

از همگیتون التماس دعا دارم
93185
نام: .......................
شهر: رودبار زبتون گیلان
تاریخ: 7/30/2012 7:44:48 AM
کاربر مهمان
  خدایا کمکم کن از همه حرف دلی ها واقعا از ته دلشون میخوام برام دعا کنن بدجور گیرم به اون چیزی که قبول دارین برام دعا کنید شاید دعای یکیتون برای من مستجاب شد . خدا حاجت همه رو بده به همین ماه عزیز قسم. خدا مهربون خدا راز دلمو میدونه خدا یار بی کسونه
93184
نام: فضل الله
شهر: اهواز
تاریخ: 7/30/2012 4:35:07 AM
کاربر مهمان
  رنج شکستن پوسته ایست که فهم و ادراک را در خود زندانی کرده است .
93183
نام: اینجا خدا نیست
شهر: آبادان
تاریخ: 7/30/2012 4:17:33 AM
کاربر مهمان
  برگرد
سخن از خلخال نیست ...

www.injakhodanist.blogfa.com
ا
اگر مایلید سری بزنید به این خانه ...
<<ابتدا <قبلی 9325 9324 9323 9322 9321 9320 9319 9318 9317 9316 9315 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9320&mode=print