هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
93172
نام: مینا
شهر: یزد
تاریخ: 7/29/2012 11:56:33 PM
کاربر مهمان
  حالم بده ازاینکه بی هدف زندگی میکنم ولی الان دلم پیش کسی گیره که با خیلی از زن ها است ومی تونم بگم اصلا بهم فکر نمی کنه وحتی فکر اینکه شاید من دوستش دارم رو نکرده
93171
نام: امیدوار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 7/29/2012 11:54:30 PM
کاربر مهمان
 


مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!



می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...



گذشت و به مقصد رسیدیم .



موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .



با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!



تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .



من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
93170
نام: حامی
شهر: اصفهان
تاریخ: 7/29/2012 11:24:50 PM
کاربر مهمان
  سلام علیکم
سا یت خیلی جامعی دارید
من شمارالینک کردم
لطفامن رالینک کنید
www.beyragh3.blogfa.com
حامیان بیرق سیدالشهدا
93169
نام: سارا
شهر: شیراز
تاریخ: 7/29/2012 11:05:38 PM
کاربر مهمان
  سلام من دلم خیلی گرفته آخه هر کار خوبی که در حق دیگران کردم جوابم را با بدی می دهند به عنوان مثال من سال گذشته باردار بودم و در همین موقع خواهر شوهرام با بچه هاشون و نوه هاش آمدند خانه ما من بطور کل یک فرد مهمان دوستم در واقع در یک کلام بگم اگر دشمن سرم هم بیاد خانه مان من هرکاری می کنم تا با خوشحالی از خونمون بره من با این وجود ازشون پذیرایی کردم حتی اعصاب خورد کنی هاشونم تحمل کردم باز هیچی نگفتم تا اینکه رفتن خانه شان تا اینکه من زایمان کردم وخدا را دقیقه به دقیقه شکر میگم که خداوند یک بچه سالم به ما داد تا اینکه روز یک شنبه تیرماه بهمان خبر دادن پدر شوهرم به رحمت خدا رفت و ما هم رفتیم شهرستان و من پدر شوهرم را خیلی دوست داشتم به محض ورود ما بی احترامی ها شروع شد همان خواهر شوهری که هروقت می آمد شیراز راه میرود تا به من میرسه پشت راه میکنه وجواب سلام نمی دهد من جلو جمع سلام می کردم پشتشو بهم راه میکرد و به اینو آن میگفت چرا کار نمی کنه تا اینکه دایی شوهرم به من گفت چرا کار نمی کنی گفتم دایی یکی دخترم را بگیره تا من بتوانم کار کنم ولی با وجود اینکه بچه ام نا آرامی میکرد من بغلش میکردم و کمک میکردم ولی جلو شوهرم دخترم را می گرفتن بغل آخه این کارا چه معنی میده به قول خودشون ما از سارا هیچ بی احترامی ندیدیم اینو که من نمیگم که خودشون میگن آیا من احترام نمی خواهم مگر من چه کار کردم در حقشون شاید باور نکنید ما یک هفته آنجا بودیم هر یک ثانیه اش برام قدر هفتصد سال می گذشت .دلم از این می سوزه چرا آخه من چه کار کردم این تازه یکی از کاراشون هست کاری به سرم آوردن که من شبها می رفتم خانه دایی شوهرم شاید باور نکنید ما که شهرستان بودیم یکیشون تعارف نکرد که من برم خانه شان حمام تا اینکه رفتیم خانه دوست شوهرم حمام بعد از ۶ روز آن موقع میگن خانه ما هم هست اگه می خواهی بری
93168
نام: اسما فاطمی
شهر: همین جا
تاریخ: 7/29/2012 10:59:01 PM
کاربر مهمان
  سلام بر غریب آشنا
چرا به مادر بزرگوارتون نمی گویید با بابا صحبت کنند؟
در استجابت دعا همت ما هم موثر است.
این کار پدر شاید از فرط محبت زیاد است و کسی را لایق شما نمی بیند. باید یکی از بزرگتر ها با ایشان صحبت کنند.
*
*
*
در ضمن به یاد داشته باشید:
سوره مبارکه يونس :آیه 107
*** وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
و اگر خدا بر تو ضررى خواهد هيچ كس جز او دفع آن ضرر نتواند، و اگر خير و رحمتى خواهد باز احدى منع فضل او نتواند، كه فضل و رحمت خود را به هر كس از بندگان بخواهد البته مى‏رساند و اوست خداى بسيار آمرزنده و مهربان. (107)
*
*
*
و ازدواج هم مثل هر قصه ی دیگری در زندگی صحنه آزمایش است.
چه مجرد باشیم و چه متاهل، چه همسر خوبی داشته باشیم و اگر هم همسرمان نا اهل باشد، مهم این است که بنده ی خوبی برای خدا باشیم.
دعاگویتان هستم و البته محتاج دعا، دوست عزیزم
93167
نام: مهرداد
شهر: ملارد
تاریخ: 7/29/2012 10:13:36 PM
کاربر مهمان
  سلام سید مرتضی جان؛
از اون موقع که تو رفتی دیگه سینمای ما کسی رو مثل تو به خودش ندیده.ای کاش یکی رو مثل خودت برای ما کنار میذاشتی.
سینمای مابه قول سلحشور شده فاحشه خونه خودت از اونور واسمون دعا کن .
التماس دعا

**************************
مدیریت حرف دل

با سلام
لطفا به این نکته توجه داشته باشید که حتی اگر یک انسان سالم هم در سینما باشد که هست نمی توان به وضعیت فساد آن بصورت مطلق قضاوت کرد.

بنابراین ما با این لفظ فاحشه خانه(با تمام انتقادی که به سینما داریم) موافق نیستیم.

ومن الله التوفیق
93166
نام: ترمه
شهر: شیراز
تاریخ: 7/29/2012 9:57:55 PM
کاربر مهمان
  اینکه بتونی به بقیه کسایی که دوستشون داری کمک کنی خیلی حس خوبیه.اینم که همه اونایی که دوستشون داری تو گرفتاریاشون یاد تو می افتن و بهت اعتماد دارن بازم حس خوبیه.ولی وقتی خودت تو تنگنای چه کنم گیر میوفتیو و همونایی که همیشه گوششون بودی یه دقیقه هم برات وقت نمیزارن اصلا حس خوبی نیست.اینجاست که حسابی دلت میگیره.اینجاست که به خودت میگی یعنی فقط به اندازه گوش شنوا بودن و واسطه ارزش داری و بس.اینجاست که سرت رو به آسمون میگیری و بلند داد میزنی آهای خدا خودت باش همه کسم.آهای خدا دلم برات تنگ شده.بیکسم و خسته.خودت بگو چی کار کنم خدا.....................؟؟
(التماس دعا)یا علی مدد.
93165
نام: مینا
شهر: اراک
تاریخ: 7/29/2012 8:20:33 PM
کاربر مهمان
  سلام
یادت باشد:مشکلاتت رادرپاکتی بگذارکه ته ان سوراخ باشد
93164
نام: یعقوب
شهر: اهواز
تاریخ: 7/29/2012 8:20:27 PM
کاربر مهمان
  آیا کسی که کار سخت دارد می تواند افطار کند؟


****************************
مدیریت حرف دل

با سلام

این موضوع مشاغل سخت و روزه گرفتن را باید با مرجع تقلید خودتان بررسی کنید تا راهکاری را بدست آورید.

ومن الله التوفیق
93163
نام: نوذر
شهر: مالمیر(ایذه)
تاریخ: 7/29/2012 7:58:10 PM
کاربر مهمان
  مادر تمام وجودم هستی چرا تنهام گذاشتی مادرمن مثل یک فرشته بود آخه چراتنهام گذاشتی(مادرم کوچه رادیدی به وقت شب چه تنها میشود بی تو ازآن کوچه هم تنهاترم )درقلب منی مادر
<<ابتدا <قبلی 9323 9322 9321 9320 9319 9318 9317 9316 9315 9314 9313 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9318&mode=print