هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
92132
نام: عبدالله نادم
شهر: نجف آباد
تاریخ: 7/10/2012 4:38:58 AM
کاربر مهمان
  خدمت عطیه از کربلا
سلام
حاصل مطلب این است که باید از فرصت موجود به موقع استفاده کرد که گاهی هرگز امکان جبران نیست .
موفق باشید . با تشکر از مطالب شما در سایت


چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی

ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت ، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف ش ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در را زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه اصغر حس و حال صف نونوایی نداشتیم.می گفت نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد، هیچ وقت.

دستم چرب بود، اصغر در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود . صدای اصغر از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. هم رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. خانواده ی اصغر اینجوری نبود، در می زدند ومیامدند تو،روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم اصغر نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد.

آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم.. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. . اصغر توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت حالا مگه چی شده؟ گفتم چیزی نیست، اما … در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم .تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند .وقتی شام آماده شد پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.

چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با اصغر حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد:من آدم زمختی هستم. زمختی یعنی ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها .
92131
نام: سعیداقتداری
شهر: رودان
تاریخ: 7/9/2012 11:20:13 PM
کاربر مهمان
  این عشق آتشین زدلم پا نمی شود. مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود. بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند. هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود.
92130
نام: ali
شهر: kerman
تاریخ: 7/9/2012 8:58:41 PM
کاربر مهمان
  اقا تو را به جان ..... بسه
92129
نام: امید وار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 7/9/2012 5:58:10 PM
کاربر مهمان
  راستی دوستان مثل پارسال ختمه قران هم شروع کنیم ان شاءالله .
البته پارسال جناب شهاب از امیدوار به رحمت خدا مسئولش بودند اگه امسال هم زحمت بکشند ممنونیم.
92128
نام: مسافر
شهر: اسلام
تاریخ: 7/9/2012 5:04:45 PM
کاربر مهمان
  بسم الله
سوره مائده
امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نيز) آنان پاكدامن از مسلمانان، و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مى‏گردد; و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود. (5)

92127
نام: امید وار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 7/9/2012 4:59:02 PM
کاربر مهمان
  بسم رب المهدی
اول سلام به همه دوستان و اهالی اهل دل
دوم اینکه اگه دوستانه قدیمی یادشون بیاد پارسال با همت شخص بسیار اهل دلی به نام مجنون الحسین ما سحر های ماه مبارک رمضان ختمی داشتیم ختم ۱۳۳مرتبه یا کاشف الکرب عن وجه الحسین)ع(بود که اهل دلیها می دونند این ختم بسیار مجرب هستش و بنده به شخصه اون زمان خاجت خودم رو گرفتم. خواستم دوستانه اهل دل اگه تمایل دارند امسال هم به نیت فرج حضرت صاحب زمان و همچنین حاجت روا شدن دوستان این ختم رو شروع کنیم:

طریقه ختم ۱۳۳صدوسی وسه مرتبه ذکر شریف یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع)اکشف کربنا بحق اخیک الحسین(ع)به نیت حروف ابجد ساقی دشت نینوا،ابوفاضل، حضرت عباس هست.

که تا ۴۰ روز باید ادامه داشته باشد هرچند دوستانی بودند که در عرض ۲۳ روز یا....حاجت روا شدن والبته کسانی که حاجت به مصلحت نبوده و خداوند طی زمان بهتر بهشون عنایت کرده
ان شاالله همگی با حضور در محضرش حاجت روا بشویم.
التماس دعای مخصوص برای این حقیر فراموش نشه
۱-یاس از انتظار
۲-امیدوار به رحمت خدا(همگی ما امیدواریم به رحمتش دوست عزیز هر طور دوست دارید می تونید اسمتون رو انتخاب کنید)
۳-انسیه از تنهایی و انتظار و امید و...یا الله
۴-غریب از تنهایی
۵-باران از دلتنگی
۶-منتظر گل نرگس
۷-کیمیا از اهواز

شروع ختم اولین روز ماهه مبارک رمضان
البته نظر به سحر ماهه مبارک هست ولی از دوستان اگه کسی موفق نشد در طوله روز هم ان شاءالله میشه زمان بسته نیته افراده.
اما بهترین اوقات سحر و بین اذان صبح تا طلوع افتاب و یا در بین غروبه افتاب هست والا در کل ایام این ذکر رو می توان گفت
پس قرار دوستانه اهل دلی در هنگامه اذان صبح باشد تا حاله معنویه همه دوستان همراه با سحر و اذان صبح باشه که زیباترین ساعت است برای قرب به باری تعالی
راستی از دوستان هر کس این پیام رو می خونه خودش می تونه شروع کنه
فقط شما را به صاحبه این ذکر شریف من رو از دعایه خیرتون فراموش نکنید.
اللهم عجل لولیک الفرج
92126
نام: سهــــــــــــــــــــــــــــام
شهر: شهر شمـــــــــــــــــــــا
تاریخ: 7/9/2012 4:49:55 PM
کاربر مهمان
  بچه های بی معرفت حرف دل سلام............
من اصلا انگار وجود نداشتم............
آه!!!!!!!!!!!!!اینجا تو خونه آوینی چه غریبــــــــــــــــــــم.......
دریغ از یه نفر..........نپرسیدین من مردم..........زندم.........
ای روزگاررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
آه ه ه ه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
التماس دعا
92125
نام: احمد
شهر: قزوین
تاریخ: 7/9/2012 4:11:37 PM
کاربر مهمان
  خدا جون دوست دارم کمکم کن خیلی دلم میخواد گناه نکنم و قول دادم که دیگه گناه نکنم دوس دارم تو حیاط مدینه روبرو حرم پیامبر مناجات امیر المومنین (ع)رو بخونم و زار زار گربه کنم بگم غلط کردم
92124
نام: درمونده
شهر: شیراز بلوار هجرت
تاریخ: 7/9/2012 3:58:10 PM
کاربر مهمان
  دختری ۲۷ ساله هستم که هنوز خواستگار درست در مونی برام نیماد فقط به خاطر برادرم که معتاد هست چرا خدا به خاطر اون این زندگی رو نصیب من می کنه اینقدر که دیگه نمی تونم وضعیت مجردی مو تحمل کنم
92123
نام: گمنام
شهر: سوق
تاریخ: 7/9/2012 3:22:14 PM
کاربر مهمان
  به نام خالق هستی میخواهم بگویم سلام سلام از دیار غربت به دیار آشنا سلامی زه آه سرد سینه پدر سلامی ز فراق برادر سلامی ز چشمان اشک بار همیشه خواهر سلامی بی انتهابدون مقدمه به منظران فرج نمی دانم از کجا شروع کنم به کجا ختم کنم حال نمی بینم که بخواهم از آینده ای صحبت کنم منتظرم دل شکته ام به خدا دیگر رسم سوم علوی را زیر پا دارند می گذارند عده ای بیا دیگر خسته ایم بیا دیگر تاب توانی نیست به اسم علی به یاد علی همه چیز را داریم فراموش می کنیم بیا بیا علی دوران ما هم دیگر غریب شده است صورت شبیه ماهش به خدا دیگر پیر شده است اما تو ؛میدانم که مشاهده و نظار گر این بازی روزگارزی شدیم نردبان طریقی برای ............................
الهم عجل لولیک الفرج آمین یارب العالمین
<<ابتدا <قبلی 9219 9218 9217 9216 9215 9214 9213 9212 9211 9210 9209 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9214&mode=print