هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
91382
نام: کیمیا
شهر: اهواز
تاریخ: 6/16/2012 7:59:56 AM
کاربر مهمان
  سلام خدای خوبم:


سلام دوستای خوبم.....
خدایا امروزفهمیدم که چقققققققدردوستم داری...منوببخش اگه دیر فهمیدم ببخش....
عاشقتم خدای نازنینم
......دستم ول نکنو...و...بازهم منوببخش اگردیرشناختمت...
91381
نام: جامانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 6/16/2012 7:53:44 AM
کاربر مهمان
  باسلام

به جمع خوب حرف دل


و با عرض تلسیت به محضر مهدی فاطمه ( ع ) و شما دوستان


علىّ بن ابوحمزه ثمالى حكايت نمايد:

روزى يكى از دوستان حضرت ابوالحسن امام موسى كاظم عليه السلام به ديدار آن حضرت آمد؛ و حضرتش را به ميهمانى در منزل خود دعوت كرد.

امام عليه السلام دعوت دوست خود را پذيرفت و به همراه آن شخص ‍ حركت كرد تا به منزل او رسيد.

همين كه حضرت وارد منزل شد، ميزبان تختى را مهيّا نمود و امام كاظم عليه السلام بر آن تخت جلوس فرمود.

چون صاحب منزل به دنبال آوردن غذا رفت ، حضرت متوجّه شد كه يك جفت كبوتر زير تخت در حال بازى و معاشقه با يكديگر مى باشند.

وقتى صاحب منزل با ظرف غذا نزد حضرن وارد شد، امام عليه السلام در حال خنده و تبسّم مشاهده كرد، از روى تعجّب اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! اين خنده و تبسّم براى چيست ؟

حضرت فرمود: براى اين يك جفت كبوترى است ، كه زير تخت مشغول شوخى و بازى هستند،

كبوتر نر به همسر خود مى گويد: اى انيس و مونس ‍ من ، اى عروس زيباى من ! قسم به خداوند يكتا! بر روى زمين موجودى محبوبتر و زيباتر از تو نزد من نيست ؛ مگر اين شخصيّتى كه روى تخت نشسته است .

صاحب منزل با تعجّب عرضه داشت : آيا شما زبان حيوانات و سخن كبوتران را هم مى فهميد؟

امام عليه السلام فرمود: بلى ، ما اهل بيت رسالت ، سخن حيوانات و پرندگان را مى دانيم ؛ و بلكه تمام علوم اوّلين و آخرين به ما داده شده است .

ای باب الحوائج شما که زبان دو کبوتر عاشق را به راحتی می فهمید ، ندادل عاشقان و کسانی که حتی ذره ای از محبت شما وخاندانت رادارند بشنوید که آرزوی دیدار فرزندتان مهدی ( عج ) رادارند.

در پناه خدا باشید .

یاحق
91380
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 6/16/2012 7:42:31 AM
کاربر مهمان
  ای خدا کجایی صدامو میشنوی دارم دیونه میشم دیگه ازت هم خجالت میکشم از بس که نالیدم ومنالم از تقدیرم از خجالت میکشم از بس شکایت کردم دیگه خجالت میکشم ازت حتی خجالت میکشم که دیگه هنوز ازت کمک بخوام خدا خودت میدونی چند ساله من مریضم وتا حالا که از سال میگذره به طور جدی ازت نخواستم خوبم کنی چون اینو جزتقدیرم میدونم ولی حالا ازت میخوام کمکم کنی خوب بشم به خاطر کسی که دوستش دارم ودوستم داره میدونم اونم عذاب میکشه ولی به روی من نمیاره چون نمیخوام جلو خانوادش به خاطر مریضی من منت بشنوه وسرزنشش کنند تورو به عزتت تورو به کرمت کمکم کن دیگه توان ندارم دیگه طاقت ندارم این همه مشکلو به دوش بکشم
91379
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 6/16/2012 7:33:59 AM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان

حالم خیلی بده دارم به چیزی فکر میکنم که گناهه موجب عذاب دارم به خودکشی فکر میکنم


از یک طرف هم مدتیه نمازای صبحم قضا شده تورو خدا برام دعا کنید .راهنمایی کنید

91378
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 6/16/2012 7:29:05 AM
کاربر مهمان
  سلام انسیه از تنهایی و انتظار و امیدو... یا الله


من با ختم موافقم اسم منم اضافه کنید

اجرکم عند الله
91377
نام: جامانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 6/16/2012 7:08:33 AM
کاربر مهمان
  نشانه هائى از امامت

ابوبصير روايت كند:
روزى به محضر مبارك امام موسى كاظم عليه السلام وارد شدم و عرضه داشتم : فدايت گردم ، امام چگونه شناخته مى شود و نشانه هاى امامت چيست ؟

حضرت فرمود: امات نشانه ها و علامتهاى بسيارى دارد:
يكى آن بود كه پدرم انجام داد جريان بينا شدن ابوبصير توسّط امام صادق عليه السلام .
و از طرف خداوند متعال به وسيله حضرت رسول صلى الله عليه و آله منصوب و معرّفى شود، همانطور كه امام علىّ عليه السلام را نصب نمود.

و ديگر آن كه آنچه از او در هر موضوعى سئوال كنند، جواب آن را بداند و بتواند پاسخ دهد، و با مردم از هر قبيله و نژادى و صاحب هر لغتى كه باشند، سخن گويد.
سپس افزود: اى ابوبصير! هم اكنون نشانه اى از آن را مشاهده و ملاحظه خواهى نمود.

آن گاه لحظاتى گذشت ، ناگهان شخصى از اهالى خراسان وارد شد و با زبان عربى با حضرت سخن گفت ؛ ولى امام عليه السلام به فارسى و زبان محلّى با آن خراسانى صحبت مى فرمود.

مرد خراسانى با حالت تعجّب گفت : يا ابن رسول اللّه ! من با شما به زبان عربى سخن مى گويم ؛ ليكن شما به زبان فارسى صحبت مى فرمائى ؟!

حضرت فرمود: اگر ما نتوانيم به زبان فارسى و محلّى با شما سخن گوئيم ؛ پس چه مزيّت و فضيلتى بر ديگران داريم .
پس از آن ، حضرت به من خطاب نمود و فرمود: اى ابوبصير! امام به تمام لغات انسانها آشنا است ، و نيز زبان تمام حيوانات را مى فهمد و با آنها سخن مى گويد؛ و كسى كه داراى اين مزايا و اوصاف نباشد، امام نيست .


پرش نان و بلعيدن شير

علىّ بن يقطين

يكى از دوستان و اصحاب امام موسى كاظم عليه السلام كه وزير هارون الرّشيد نيز بود ، حكايت كند:
روزى هارون الرّشيد بعضى از نزديكان خود و همچنين امام موسى كاظم عليه السلام را براى صرف طعام دعوت كرد؛ و يكى از افراد خود را دستور داد تا بر سر سفره كارى كند كه حضرت موسى كاظم عليه السلام شرمنده و خجل شود.
حضرت به همراه يكى از خادمان خود تشريف آورد و در جايگاه خود جلوس فرمود، پس از لحظاتى سفره پهن و غذاها چيده و آماده شد و حاضران مشغول خوردن غذا شدند.

و خادم حضرت نيز كنار حضرتش قرار گرفته بود، مشغول خوردن شد و چون مى خواست نانى بردارد با سحر و جادوئى كه شده بود، نان پرواز مى كرد و تمام حاضران مى خنديدند و در ضمن حضرت را مسخره مى كردند.
چون چند مرتبه اين كار تكرار شد، حضرت به عكس شيرى كه بر يكى از پرده ها بود خطاب نمود و اظهار داشت : اى شير خدا! دشمن خدا را برگير.
ناگهان آن عكس تجسّم يافت و شيرى بزرگ و غضبناك گرديد؛ و سپس ‍ حمله اى نمود و آن شخص ساحر و جادوگر را بلعيد.

تمامى افراد در آن مجلس ، با ديدن چنين صحنه اى هولناك ، از ترس و وحشت بيهوش گشته و روى زمين افتادند و شير به حالت اوّليّه خود برگشت .

پس از گذشت ساعتى كه حاضران بهوش آمدند، هارون الرّشيد به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرضه داشت : تو را سوگند مى دهم به حقّى كه بر گردنت دارم ، تقاضا نمائى كه شير آن مرد را بازگرداند.

حضرت فرمود: اگر عصاى پيغمبر خدا، حضرت موسى عليه السلام آنچه را كه در حضور فرعون بلعيد، بازگردانيد، اين شير هم آن شخص را باز مى گرداند.



یا حق
91376
نام: جامانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 6/16/2012 7:01:47 AM
کاربر مهمان
  خلاصه حالات نهمين معصوم ، هفتمين اختر امامت

آن حضرت روز يك شنبه ، هفتم ماه صفر، سال 128 هجرى قمرى ، در روستائى به نام أ بواء بين مكّه معظّمه و مدينه منوّره ديده به جهان گشود.

نام : موسى (ع) صلوات اللّه و سلامه عليه .
كنيه : ابوالحسن ، ابوالحسن اوّل ، ابوالحسن ماضى ، ابوابراهيم ، ابوعلىّ، ابواسماعيل ، ابواسحاق و... ..

لقب : عبد صالح ، كاظم ، باب الحوائج ، صابر، رجل ، امين ، عالم ، زاهر، صالح ، شيخ ، وفىّ، نفس زكيّه ، زين المجتهدين و... .

نقش انگشتر: حضرت داراى دو انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: (حَسْبِيَاللّهُ)، (المُلْكُ لِلّهِ وَحَدَهُ).

پدر: امام جعفر، صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم .

مادر: حميده مصفّاة اندلسى ، دختر صاعد بربرى .

دربان : محمّد بن فضل ، مفضّل بن عمر را گفته اند.

مدّت امامت : حضرت روز دوشنبه ، 25 شوّال ، سال 148 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر بزرگوارش ، در بيست سالگى منصب امامت و زعامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت و تا سال 183 هجرى ، امامت آن حضرت به طول انجاميد.

مدّت عمر: آن حضرت مدّت بيست سال و بنابر نَقلى نوزده سال ، هم زمان با پدر بزرگوارش و مدّت سی وپنج سال پس از آن ادامه حيات داد كه جمعا پنجاه و پنج سال طبق مشهور، عمرى با بركت و پر از مشقّت را سپرى نمود، گرچه بعضى عمر آن حضرت را تا پنجاه وهشت سال نيز گفته اند.

علّت زندانى شدن آن امام مظلوم صلوات اللّه و سلامه عليه را طبق آنچه گفته اند، چنين است :

در آن سالى كه هارون الرّشيد به سفر حجّ رفت و در كنار قبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله جمعى از بنى هاشم و از آن جمله امام موسى كاظم عليه السلام را ديد، كه جهت زيارت قبر آن حضرت حضور دارند.

هنگامى كه هارون الرّشيد نزديك قبر مطهّر رسيد، گفت : (السّلام عليك يا رسول اللّه ! يا بنى عمّى !) يعنى ؛ سلام بر تو اى رسول خدا!
اى پسر عمويم .

در همين حال ، امام موسى كاظم عليه السلام جلو آمد و هنگامى كه نزديك قبر مطهّر رسيد؛ اظهار داشت : (السّلام عليك يا أ بة !)
يعنى ؛ سلام بر تو اى پدر.

هارون الرّشيد با ديدن چنين صحنه اى ، چهره خود را درهم كشيد و كينه و عداوت آن حضرت را بر دل گرفته و مصمّم بر تحقير و قتل حضرت شد.
مضافا بر آن كه سخن چينان دنياپرست و رياست طلب ، كه در هر زمان بوده و هستند ،از موقعيّت سوء استفاده كرده و در هر فرصت مناسبى بر عليه آن حضرت نزد هارون بدگوئى و سخن چينى نموده و او را بر عليه حضرت ، تحريك مى كردند.

تا آن كه هارون به بغداد مراجعت كرده و دستور جلب آن حضرت را صادر كرد؛ و حضرتش را در بصره زندانى گرداند.

و چون مدّتى را در آن جا سپرى نمود، به بغداد منتقل شده ؛ و در زندانى مخوف و وحشتناك تحت انواع شكنجه هاى جسمى و روحى محبوس گرديد.
در اين كه حضرت سلام اللّه عليه در چند مرحله زندانى شد؛ و نيز جمعا چه مدّت زمانى را در زندان سپرى نمود، بين مورّخين اختلاف است .

بنابر مشهور: حضرت توسّط سِندى بن شاهك ؛ و به دستور هارون الرّشيد مسموم گرديد؛ و در روز جمعه ، بیست وپنجم رجب ، سال صد وهشتاد وسه هجرى قمرى ، در زندان بغداد به شهادت رسيد؛ و جسد مطهّرش در قبرستان بنى هاشم كاظمين دفن گرديد.

خلفاء و سلاطين هم عصر آن حضرت : دوران امامت آن حضرت هم زمان بود با حكومت منصور دوانيقى ، محمّد مهدى عبّاسى ، هادى عبّاسى ، هارون الرّشيد.

تعداد فرزندان
91375
نام: بنده ي خدا
شهر: جزيره ي مجنون
تاریخ: 6/16/2012 6:56:22 AM
کاربر مهمان
  سلام عليكم جميعا

يه نكته اي رو ميخواستم خدمت جناب امر به معروف و نهي از منكر يادآور بشم

اگر قرار باشه اينطوري امر به معروف و نهي از منكر بفرماييد كه هيچ كاري از پيش نمي ره

تمام انسانها در هر پست و جايگاهي دچار خطا و لغزش ميشن

يه روزي رسول مكرم اسلام فرمودند برويد و خودتون رو براي جهاد اكبر آماده كنيد

براي عده اي اين امر متصور شد كه جهاد سخت تري با دشمنان اسلام واقع خواهد شد ، كه حضرت فرمودند جهاد با شمشير جهاد اصغر است برويد براي جهاد اكبر " جهاد با نفس " آماده شويد

اينكه يك شخص بسيجي خطايي مرتكب بشه و ما بخواهيم خطاي اون شخص رو تعميم بديم به كل افراد بسيج ، اصلا صحيح نيست حتي اگر نيت خيلي ها از رفتن به بسيج كسر خدمت سربازي ، سهميه دانشگاه و يا وام باشه

هر كس شرايط خاص خودش رو داره و بر طبق نيازهاش قدم بر ميداره

هنر بسيج بايد اين باشه كه كساني كه با اين نيتها هم جذب بسيج ميشن رو آماده كنه براي ايثارگري

اميدوارم كه همه ما در جهاد اكبر سربلند باشيم

يا علي مددي

91374
نام: منم امیدوارم
شهر: منتظر جواب
تاریخ: 6/16/2012 6:44:23 AM
کاربر مهمان
  سلام علیکم
جناب عبداله نادم باتشکر از راهنمایی شما
91373
نام: الهه
شهر: یزد
تاریخ: 6/16/2012 6:39:39 AM
کاربر مهمان
  سلام بنده ی خدا در همین نزدیکی اگر پدرتون اینقدر بد و وحشتناکه میتونید با ۱۲۳ شماره ی یک دو سه تماس بگیرید این شماره ی اورژانس اجتماعی است و مشکلتون را بهشون مطرح کنید و خواهان پیگیری وضعیتتون بشید وظیفشون پیگیری اینجور مسائل است ضمن اینکه تمام صحبت های شما محرمانه میمونه من یه مدت توی اورژانس اجتماعی شهر خودمون کارآموز بودم و سعی میکردیم پیگیری کنیم اگر با این شماره تماس بگیرید اپراتور قبلش در مورد وظایف اورژانس اجتماعی توضیح میده اگر لازم باشه پدر شما رد صلاحیت میکنن و در صورتیکه از اقوامتون کسی صلاحیت نگهداری شما را داشته باشه و خواهان نگهداریتون باشه شما را به اون تحویل میدن و در غیر اینصورت در مرکز شبه خانواده ی بهزیستی ساماندهی میشویداصلا هم نترسید هیچ مشکلی پیش نمیادمیتونید ازشون سوال کنید برای شما چه اقدامی انجام میدن.
یاحق
در صورتیکه احتیاج به مشاوره ی تلفنی داشتید با شماره ۱۴۸ و در صورت مشاوره در زمینه ی اعتیاد با شماره ی ۰۹۶۲۸ و در صورتی که مشاوره ی مذهبی و سوال شرعی داشتید با شماره ی ۰۹۶۴۰ و یا ۰۹۶۵۰ تماس بگیرید.
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 9144 9143 9142 9141 9140 9139 9138 9137 9136 9135 9134 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=9139&mode=print