هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
88402
نام: س موسوی
شهر: قطعه ایی از بهشت
تاریخ: 3/27/2012 6:36:54 AM
کاربر مهمان
  اینجا قطعه ایی از بهشت است .غروب دل انگیز اروند طلوع ستاره های درخشان شهادت در آسمان عشق الهی است. نفس های جاری در شط اروند حکایت یاران همسویی چون سیدمرتضی دارند و عشق را تا بی نهایت در وجود محبان حسین بن علی ع به معنا می کند. طلوع دلربای آفتاب اروند حکایت از شکفتن دوباره لاله هایی است که بخیال جاهلان خفته اند و به تعبیر قران کریم زنده اند. از میان نیستان های بلند تا نخل های سربریده و مقاوم سروهای مهربان واستوار قد علم کرده اند تا ظهور زندگی را در جان خسته شهر معنا دهند.اینجا هر کسی پا گذارد با عشق به استقبالش خواهند رفت و هر اندازه پیمانه جانش باشد به او خواهند داد و برایش شرط نمی گذارند اما این جان باید خود از جنس نیاز باشدتا قابلیت درک این گوهر عظیم را داشته باشد... آنوقت آرزوی پرکشیدن بسان کبوتران حرم رضوی علیه السلام در وجودش ودیعه گذاشته می شود... و حضور جانهای زنده امید زندگی را در روح مطلاتم جاری می کند.تا در سایه تمنا اوج بگیرد و زیبایی حیات را دریابد....
عشق کربلا شور دیگری در دل می اندازد و در جریانهای زندگی از قلب عبور و سختی ها را هموار می کند. اما نیازی نیست برای انس با شهدا در شهر شان ساکن باشی چرا که هر جا نفس های عشق جریان داشته باشند زنده بودن عاشقان حق را درخواهی یافت.
88401
نام: م
شهر: م
تاریخ: 3/27/2012 4:59:43 AM
کاربر مهمان
  آیا خدا از من خشنود است عاقبت به خیر می شوم با دلی آرام و قلبی مطمین از دنیا می روم و آینده من چگونه است
88400
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 3/27/2012 4:37:41 AM
کاربر مهمان
  باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد
ودرود وسلام بردوستان واهالی حرف دل

بهار آواى آسمانى طراوت است كه به دل شور شكفتن و به ديده‏ شوق باريدن، می‏ بخشد.
جان را سرسبز می ‏كند و لب را شكوفه باران.
بهار روح مسيحايى زندگى است و آب زلال حيات و شراب ناب بهشتى‏ كه آدمى را زنده و سرمست مى ‏سازد.
بهار به وسعت دلهاى مهربان، به زلالى رودهاى خروشان و شادابى ‏شكوفه‏ هاى خندان است.

بهارى باشيم و از بهار بياموزيم

88399
نام: رضا
شهر: شهر شهید پرور ( اهواز)
تاریخ: 3/27/2012 12:16:01 AM
کاربر مهمان
  سلام از دوستان عزیز خواهش دارم برای من دعا کنید
88398
نام: حسین
شهر: همدان
تاریخ: 3/26/2012 10:58:39 PM
کاربر مهمان
  خدایا همیشه و همه جا دستم گرفته ای کمکم کن کارهایم برای رضایت باشد
88397
نام: درمانده
شهر: تنهایی
تاریخ: 3/26/2012 7:04:37 PM
کاربر مهمان
  سلام
یکی پیدا میشه به فریاد من برسه؟؟؟
از من یکی در خواست کمک کرد کمکش کردم زندگی قبلیش رو فراموش کنه اون عاشق من بود ولی من بی خبر.اصلا عشق وجود داره مردا راست میگن یا دروغ که میگن عاشق کسی هستن از تعریف دیگران از ایمانم حجاب و...عاشق من بود
اون کاری کرد من دلبسته اش بشم عاشق زمینی بشم ولی اون شرایطش به من نمیخوره ۹سال بزرگتره از من ۱بچه ۵ساله داره من مجرد میدونم خوانواده محال اجازه بدن اون میخواد بیاد داغون شدم واسم دعا کنین دلم تنگ شده خدا من بد بودم کجا تو زندگی خطا کردم دستم ول کردی که این بلا سرم اومد بچه ها واسم دعا کنین نجات پیدا کنم
88396
نام: فلطمه
شهر: شیراز
تاریخ: 3/26/2012 5:59:32 PM
کاربر مهمان
  عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
عمه سادات بگو کیستی
فاطمه یا زینب ثانی ستی
از سفر کرب و بلا آمدی
یا که به دیدار رضا آمدی
88395
نام: fatema
شهر: pakistan
تاریخ: 3/26/2012 5:43:32 PM
کاربر مهمان
  Salam be hama. man mushkeli dar pesh daram az hama az samim ghalbem mekham kai ba haaqem dowa konan.
88394
نام: ندا
شهر: شیراز
تاریخ: 3/26/2012 3:21:41 PM
کاربر مهمان
  خدایا من از این دور باطل گناه و توبه خسته شدم
یه کاری کن... یه کاری کن
تو رو خدا واسم دعا کنید
88393
نام: س.ت
شهر: جایی که آدماش خوابیدن
تاریخ: 3/26/2012 2:23:32 PM
کاربر مهمان
  امروز برای اولین باراین سایت ودیدم وازدل نوشته های زیباتون خیلی خوشم امدتصمیم گرفتم داستان زندگیمو براتون بنویسم البته داستان زیبایی نیست ولی چون کسی روندارم که باهاش درددل کنم شماهاروانتخاب کردم.من امسال 31ساله شدم دیپلمه هستم وتویه شرکت تولیدانیمیشن به عنوان مربی ومدیرشرکت کارمیکنم بعداز10سال زندگی به علت اعتیادشوهرم به شیشه وتوهم گرایی اون 3سال پیش ازش جداشدم یه دختر10ساله ام دارم تابستون امسال بدترین روزهای زندگی موطی کردم آخه برادرموکه سربازبودتویه حادثه که بعدمعلوم شدکارگروه پژواک بوده ازدست دادمو...بعدازاونم بلاهایی سرآمدبه خاطربدبینی یه آدم شکاک که سرهیپچ کسی نیایدحالاهم افسردگی حادگرفتم دکترمیگه بایداستراحت کنم ولی به خاطرتامین دخترم بایدروزی 12ساعت کارکنم حالم اصلاخوب نیست ازهمتون التماس دعادارم.
<<ابتدا <قبلی 8846 8845 8844 8843 8842 8841 8840 8839 8838 8837 8836 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=8841&mode=print