اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
87432 |
نام:
گل یاس
شهر:
شهرغریب
تاریخ:
2/19/2012 8:29:26 AM
کاربر مهمان
|
بیا مهدی شب هجران سحر کن
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردارتر از صد مردیم
هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را
دور سید علی خامنه ای می گردیم
التماس دعا
|
|
87431 |
نام:
سمیع لقا
شهر:
کابل افغانستان
تاریخ:
2/19/2012 7:42:21 AM
کاربر مهمان
|
سخت دل تنگم خانه صیاد خراب ای کاش قفسم جانب صحرا میبود.
در آنزمان که خداوند روح خود را در صورت من آفرید میدانی برایم چه
گفت ؟!؟
آری گفت دوستت دارم مرا فراموش مکن .
|
|
87430 |
نام:
اینجا خدا نیست
شهر:
آبادان
تاریخ:
2/19/2012 12:40:43 AM
کاربر مهمان
|
هیچ گاه کسی را مسخره نکنید...
شاید او قهرمان دنیای خویش باشد.
|
|
87429 |
نام:
ناصری.
شهر:
فردوس
تاریخ:
2/19/2012 12:34:04 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
نی حکابت دارد از سردرون سالهاو اماندگی از خط خون
نی روابت های مجنون می کند وصف هازآن سوی اوچون می کند
نی نوای نینوایی می دهد عشق های کربلایی می دهد
نی نوای یا حسین همت است یا که لبیک طریق وحدت است
نی نماد یا ابوالفضل حسین بر طریق راه غر بت درخمین
نی نوای یاد یاران می کند یاد فتح فاو و بستان می کند
نی نمیدانم ک شایدنای نیست یا که سرافتادن مولای نیست
نی نوای بانگ بیداری ماست لیس صبحٍٍ وعده ی میعاد ماست
توضیح:یادش بخیر در اینجا (نی)سوزدرون است وخط خون همانا خط معیار تابدانیم که کیستیم. وادامه ............
|
|
87428 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
2/18/2012 11:05:58 PM
کاربر مهمان
|
...بسم رب المهدی...
دیشب از چشمم بسیجی میچکید
از تمام شب دوعیجی میچکید
باز باران شهیدان بود و من
باز شب های مریوان بود و من
دست هایم باز تا آهنج رفت
تا غروب کربلای پنج رفت
یادهای رفته دیشب هست شد
شعرم از جامی اثیری مست شد
تا به اقیانوس های دور دست
هم چنان رودی که می پیوست شد
مثنوی در شیشه مجنون نشست
آن قدر نوشید تا بدمست شد
اولین مصرع چو بر کاغذ دوید
آسمان در پیش رویم دست شد…
یک نفر از ژرفنای آب ها
آمد و با ساقیام هم دست شد
باز دیشب سینهام بی تاب بود
چشم هاتان را نگاهم قاب بود
باز دیشب دیده، جیحون را گریست
راز سبز عشق مجنون را گریست
باز دیشب برکهها دریا شدند
عقده های ناگشوده وا شدند
خواب دیدم کربلا باریده بود
بر تمام شب خدا باریده بود
خواب دیدم مرگ هم ترسیده بود
آسمان در چشمها ترکیده بود
مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!
چون عروسانِ فریبا بود، حیف!
این چنین مطرود و بیحاصل نبود
مرگ آنجا آخرین منزل نبود
ای غریو توپها در بهت دشت
آه ای اروند! ای والفجر هشت!
.............ادامه در http://saeghe-f135.mihanblog.com
|
|
87427 |
نام:
دولت وصل
شهر:
شهرضا
تاریخ:
2/18/2012 11:05:26 PM
کاربر مهمان
|
توخود ای گوهر یک دانه کجایی کز غمت دیده ی مردم همه دریا است سلام خیلی خوشحالم اومدم یه جا که حرف منو میفهمن قبلا میرفتم چت فضاش چندش اور بود الان دیگه اینجا با کسایی اشنا شدم همفکر خودم خدا خیرتون بده
|
|
87426 |
نام:
رضا
شهر:
اهواز
تاریخ:
2/18/2012 11:04:07 PM
کاربر مهمان
|
ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
((اگر دین خدا را یاری دهید خدا شما را یاری میدهدوقدم های شماراثابت میکند))
الهی ما همه بیچاره ایم وتنها تو چاره ای ماهمه هیچ کاره ایم وتنها تو کارهای پس کمکمان ده تا بتوانیم دینت را یاری دهیم
|
|
87425 |
نام:
هستی ام خدا
شهر:
بهشهر
تاریخ:
2/18/2012 9:51:55 PM
کاربر مهمان
|
امامشان درغیبت بود،برایش نامه نوشتند،امامشان لبیک گفت،امامقابل امامشان شمشیرکشیدند.اماممان درغیبت است،برایش نامه مینویسیم: اماممان لبیک خواهدگفت: ماچه خواهیم کرد؟؟؟؟؟؟ اینجاهمه ادعای یاری دارند،یک جمعه بیاوامتحان کن مارا........ فقط برام دعاکنین امروز روزبدی برام بود...خیلی سخت گذشت...خیلی سخت...
|
|
87424 |
نام:
ســـــــــــــــهام
شهر:
شهـــــــــــرشما
تاریخ:
2/18/2012 9:08:09 PM
کاربر مهمان
|
سلام
دیشب از خطه خونین جنوب برگشتیم.
از کربلای ایران
اگه بعنوان یه فرد عادی میرفتم حال بیشتری و حض زیادتری میبردم.
اما من مسئولیت داشتم و همین باعث بسته شدن روحم شدش.
ایشالا چندوقته دیگه کربلای حسینی عقده های وانشده در کربلای ایران رو کنار آقــــــــــــام حسیـــــــــــــــن باز میکنم
|
|
87423 |
نام:
بوی سیب
شهر:
مطلع الفجر
تاریخ:
2/18/2012 7:58:33 PM
کاربر مهمان
|
این مطلب را برای خانم سامره که به خاطر داشتن حجاب توسط بی دینان و نااهلان مورد استهزاء قرار گرفته اند اینجا آوردم.
خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید
آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود. فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.
باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقهای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راستقامتی و ایستادگی؛ و هر دو مایهی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد. زن جلوهی احساس شد و مرد نماد اقتدار.
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد. بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.
پس از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی. آدمی آموخت که نیم خود را با این محبت و مهر میتواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل نمیشود.
اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادراک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد. زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای زن آفرید.
حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود که سهلالوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست میداشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.
با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد. چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث میشد که زن خواستگار پیدا کند و خواستنی شود. زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت. مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش.
زن آموخت که باید به راحتی دستیافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب، دستدرازی بیفایده است و اجازه و مراعات و طلب لازم است. زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب میتوان به سوی خود گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست. حجاب اینگونه رمز شکلگیری محبت بین زن و مرد شد.
منبع:http://seyedsobhan.ir/1390/558
|
|