هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
85762
نام: علی اکبر
شهر: .
تاریخ: 12/23/2011 9:44:43 PM
کاربر مهمان
  با سلام
با شعرهای مرحوم سپهر که توسط آقای وحید جلیلوند خوانده شده بسیار حال کردم ..
دست شما درد نکنه و موفق باشید ..
85761
نام: ندا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/23/2011 9:31:36 PM
کاربر مهمان
  خدایا
لحظه های خوبیه، دلم می خواد ادامه داشته باشه
ولی هنوز می ترسم
خدایا
ایمانم را نسبت به استجابت دعاهام به دست تو، پر رنگ کن، زیاد کن
نذار ترس هام ایمانم را متزلزل کنه و از دست بدم آنچه را دوست دارم
و بعد... همه بی ایمانیم را در کلمه " شاید خواست خدا نبوده!" بگنجونم
خدایا تو ایمانم را نسبت به قدرت لایزالت زیاد کن، آمین
85760
نام: عبدالله
شهر: بیرق ولایت فقیه
تاریخ: 12/23/2011 8:47:36 PM
کاربر مهمان
  سلام رفقا
جماعت یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن
برید از اونا بپرسین که شنیده ها رو دیدن
بچه ها شهدا بهترین ها رو دیدن

به قول بزرگی نقل قول های سفید پوستای جنگ و بی خیال شید
سفید پوست جنگ:
کسی که خط قرمزش اهواز بود، از اون جلوتر نرفت.
تازه امروزه، هم اوست که برای سرخ پوست و سیاه پوست های اون روزا تصمیم می گیره.
............................................................
شهید گلستانه:
آنجا که حسین(ع) در صحنه است؛ اگر در صحنه نباشی هر کجا می خواهی باش چه ایستاده در نماز چه نشسته در شراب؛ هر دو یکیست.
..........................................................
گفت من که شهید شدم باید از روی پا بشناسیدم.
دوست دارم مثل امام حسین شهید شوم.

روی تابوت را کنار زدم ،جای سر پاهایش بود.

کتاب فانوس ۱:
مثل مالک، روایاتی از زندگانی سردار شهید:
حاج یونس زنگی آبادی.
85759
نام: مسکین
شهر: شهر خون و قیام
تاریخ: 12/23/2011 8:28:12 PM
کاربر مهمان
  سلام راوی مجنون،سلام راوی خون
نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون
تو در مسیر خدا در میان خوف و رجا
نشسته روی لبانت تبسمی محزون
به اعتقاد تو سیاره رنج می خواهد
جهان چه فایده لبریز باشد از قارون
جهان برای تو زندان،برای تو انگور
جهان دسیسهء هارون و نقشهء مآمون
درون من برهوتی است از حقیقت دور
از این سراب مجازی مرا ببر بیرون
چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود
از این زمانه به فردای دیگری ،اکنون
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است
سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
به سمت عشق پریدی خدانگهدارت
تو مرتضا یی و دستان مرتضی یارت
سید حمیدرضا برقعی
85758
نام: مسکین
شهر: شهر خون و قیام
تاریخ: 12/23/2011 8:24:17 PM
کاربر مهمان
  ويرانه نه آن است که جمشيد بنا کرد

ويرانه نه آن است که فرهاد فرو ريخت

ويرانه دل ماست که هر جمعه به يادت

صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت
85757
نام: samad
شهر: همه ايران سراي من است
تاریخ: 12/23/2011 6:39:54 PM
کاربر مهمان
  خدا رحمت كنه شهيد آويني رو _ خدا رحمت كنه شهيد چمران رو _ خدا رحمت كنه همه شهيدان اسلام رو
85756
نام: مریم
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/23/2011 6:10:27 PM
کاربر مهمان
  سلام برشهدا وصالحان
خداوندا میخواهم برایش صبرکنم نمیدانم اما فکر میکنم درست میشه خدایا این توان به من بده تا حقیقت درک کنم و اگر کار اشتباهی است خودت راه درست را نشانم بده.
85755
نام: مریم
شهر: تهران
تاریخ: 12/23/2011 3:25:20 PM
کاربر مهمان
  هر کسی که مشکلی داره یا بقیه می دونن یا نه، مثل من هیچ کس نمی دونه تو دل من چی می گذرد .
دل من هر دردی که بگی توش است همه این درد ها هم درد بی درمون .
تمام زندگی من شده دلهره و ترس .
درسته که می گن هر کی زیاد می خنده دلش پر غصه و درد یکی مثل من همیشه سعی می کنم خوشحال باشم و نذارم کسی بفهمه که تو دلم چی می گذره .
هرشب که می رم تو رخت خوب دلم پر غصه است هرشب تا گریه نکنم راحت نمی شم .
دیگه نمیدونم چی بگم اگه بخوام بشینم و همینطور بنویسم فکر کنم 20 سال هم کمش باشه .
یا علی
خداحافظ
85754
نام: زهرا
شهر: اصفهان.
تاریخ: 12/23/2011 3:23:08 PM
کاربر مهمان
  خدای من دیگر حالا فرج امام زمانمان را برسان
85753
نام: سحر
شهر: پارس اباد
تاریخ: 12/23/2011 3:13:34 PM
کاربر مهمان
  بنام خدا خداياجزتوپناهي واميدي ندارم دراين روزگار درنده بگذار در دامن عطر توشب راروزكنم وازاندوه وناله خويش درپناه توارامش يابم خداياماراهيچ وقت به اختيارخويش مگذار
شب تاسحربه يادتونياز
شب تاديده ماه به نام تواشك
<<ابتدا <قبلی 8582 8581 8580 8579 8578 8577 8576 8575 8574 8573 8572 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=8577&mode=print