هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
85632
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 12/19/2011 7:33:45 AM
کاربر مهمان
  سلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالی حرف دل

نيکي و بدي

لئوناردو داوينچي موقع کشيدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگي شد: مي بايست نيکي را به شکل عيسي و بدي را به شکل يهودا يکي از ياران عيسي که هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت کند، تصوير مي کرد.کار را نيمه تمام رها کرد تا مدل هاي آرماني اش را پيدا کند.


روزي دريک مراسم همسرايي, تصوير کامل مسيح را در چهرة يکي از جوانان همسرا يافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز براي يهودا مدل مناسبي پيدا نکرده بود.

کاردينال مسئول کليسا کم کم به او فشار مي آورد که نقاشي ديواري را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا کليسا بياورند , چون ديگر فرصتي براي طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمي فهميد چه خبر است به کليسا آوردند، دستياران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي که به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري کرد.

وقتي کارش تمام شد گدا، که ديگر مستي کمي از سرش پريده بود، چشمهايش را باز کرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت:من اين تابلو را قبلاً ديده ام! داوينچي شگفت زده پرسيد: کي؟! گدا گفت: سه سال قبل، پيش از آنکه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي که در يک گروه همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پراز روًيايي داشتم، هنرمندي از من دعوت کرد تا مدل نقاشي چهرة عيسي بشوم!

مي توان گفت: نيکي و بدي يک چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است که هر کدام کي سر راه انسان قرار بگيرند.
85631
نام: مهدیس
شهر: آستارا
تاریخ: 12/19/2011 12:03:40 AM
کاربر مهمان
  سلام
خیلی فکر خوبی کردید که این سایت رو زدید چند تا از کتابهایی که دنبالشون بودم که بخونم رو اینجا پیدا کردم دستتون درد نکنه واقعا با دیدن شماها آدم یه کم امیدوار میشه
85630
نام: maryam
شهر: karaj
تاریخ: 12/18/2011 11:42:11 PM
کاربر مهمان
  khastam,faghat khodast ke 3daye adamo vazeh mishnave kash mishod ke bahat sohbat kone...yechizi me3 vahy!ama ku vahy!!!hame faghat shenavandan hichkas barat hichkarinemitune bokone joz khoda
,khodaya 9karetam ke az badve tavalod ta be emruz baham budiyo komakam kardi,doo3t daram!bachehs ghsmetuno be hishki nagin hata cheshatun chon unam ashk mirizeo rosvatun mikone.eltema3 2a!!!
85629
نام: نمیدونم
شهر: گرگان
تاریخ: 12/18/2011 11:02:49 PM
کاربر مهمان
  سایت خوبی بوووووووووووووووووووووود
85628
نام: بدبخت
شهر: jivhk
تاریخ: 12/18/2011 10:44:33 PM
کاربر مهمان
  خدا با من بد کرده. 2 ماهه دیگه هیچ دعایی نکردم.خدا دوست داره ما رو رنج بده.پس نگین مهربونه. در نهایت بی حوصلگی و از سر عادت نماز میخونم. منتظر یه اتفاقم که خدا تو زندگیم بزاره. اگه طبق معمول از نوع بد بود دیگه نماز و حجاب و خدا رو میزارم کنار اگه خوب بود میفهمم که من درمورد خدا اشتباه کردم.
خذااااااا بفهم چی میگم.چقدر بیتفاوتی آخه؟؟؟؟؟
85627
نام: امیر
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/18/2011 8:57:48 PM
کاربر مهمان
  اللهم عجل لولیک الفرج باسلام خیلی دنبال استاد عرفان واقعی میگردم ولی پیدا نکردم اگه میتونید راهنماییم کنید.یا علی ع
85626
نام: نازنین زهرا
شهر: خراسان
تاریخ: 12/18/2011 8:20:35 PM
کاربر مهمان
  به نام او که هر چه جان است از او جان میگیرد خدایا برای تو مینویسم خسته ام از نامهربانی ها .از دوروییها از ریا خدایا تو رو به مقدساتت قسم میدهم مهدی موعود را برسان عجل علی ظهورک......
85625
نام: حسین
شهر: کاشان
تاریخ: 12/18/2011 6:27:51 PM
کاربر مهمان
  خیلی سایت خوبی بود
85624
نام: ترنم
شهر: کرج
تاریخ: 12/18/2011 6:20:50 PM
کاربر مهمان
  ای کاش خدا میدانست که عاشق شدن وعاشقی کشیدن و به عشق نرسیدن چه دردیست آنگاه دیگر کسی را عاشق کسی نمیکرد تا عاشق فقط درد عشق بکشده معشوق به خوش گذرانی خودش بپردازد از عشق چیزی نداند!
85623
نام: AILAR
شهر: DIYAR BEVFAII
تاریخ: 12/18/2011 4:39:01 PM
کاربر مهمان
  سلام
راستش روبخواین من تازه این سایت رومیبینم وواقعانمیدونم تواین زمونه به هرکی خوبی می کنم برمیگردن باپشت دستی می زنن توی دهنم که تا یاد دارم به کسی خوبی نکنم ولی باز دلم نمی یاد همونطور که بودم رفتارمی کنم .اولین باراست که که چیزی برای کسی می نویسم خیلی خوشحالم .همیشه آرزوداشتم یکی رو داشتم که بتونم باش درددل کنم وبتونم بهش تکیه کنم ولی تاحالابه هرکسی برخوردم به هیچ بهانه ای ازکنارم می رودخداییش از بس بی وفایی دیدم دیگه باورم شده که به کسی نباید اعتماد کرد .بی خیال دنیاست می گذره .(دل خسته آقارضا داخل این دوره همه تنهان اگه کسی پیداکردی که تنهانیست به منم خبر بده اگه خوندین ازدستم ناراحت نشین یه موقع )دلم خسته تر از آن است که بنویسم برایت غم ولی دلم پر از غم است غم بی وفایان ولی همیشه مدیون ابوالفضل العباس (ع)هستم که هرکجاصدایش کرده ام به داد دلم رسیده به خدای واحد راست میگم
<<ابتدا <قبلی 8569 8568 8567 8566 8565 8564 8563 8562 8561 8560 8559 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=8564&mode=print