اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
81632 |
نام:
مرتضی
شهر:
تهران
تاریخ:
7/24/2011 12:22:15 PM
کاربر مهمان
|
.:هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است:.
زهراست ، یادگاری نور خدای من
خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من
پرواز می کنیم از این خانه تا خدا
من با دعای فاطمه او با دعای من
ما نور واحدیم ، نه فرقی نمی کند
من جای او بتابم یا او جای من
مست تجلیات خداوندی همیم
من با خدای اویم و او با خدای من
یک طور حرف می زند انگار بوده است
در ابتدای خلقت و در ابتدای من
دنیا ! تمام آنچه که داری برای تو
یک تار موی خاکی زهرا برای من
کاری که کرد فاطمه کار امام بود
زهراست پس علی من و مرتضای من
ما یک سپر برای جهازش فروختیم
چیزی نبود تا که بمیرد به پای من
هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است
از من مگیر دلخوشی ام را خدای من
http://www.seratetayeb.parsiblog.com/
|
|
81631 |
نام:
زهرا
شهر:
تنهایی
تاریخ:
7/24/2011 10:14:36 AM
کاربر مهمان
|
سلام من یه گناهی کردم که دارم زیرباراین گناه له میشم توبه کردم پشیمونم ولی نمیدونم خدامنامیبخشه یانه خدایابه حرمت تمامی شهیدان مناببخش حرف دلیهای عزیزازخدابخوایدتنهام نزاره
|
|
81630 |
نام:
عطیه
شهر:
تهران
تاریخ:
7/24/2011 9:49:45 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالی حرف دل .
حضرت موسی(ع) و مرد کشاورز
روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد: به صحرا برو. آنجا مردی کشاورزی می کند. او از خوبان درگاه ماست. حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید. حضرت تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسش کرد. جبرئیل عرض کرد: در همین لحظه خداوند او را امتحان میکند، عکس العمل او را مشاهده کن. بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد. نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم. حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیش از بینایی دوست می دارم. حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است. رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه. میخواهی دعا کنم خداوند چشمانت را شفا دهد؟ مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست می دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم
***********
یکی درددو ویکی درمان پسندد . یکی وصل ویکی هجران پسندد . من ازدرمان ودرد وصل وهجران .پسندم آنجه راجانان پسندد
|
|
81629 |
نام:
مریم
شهر:
انتظار بهار و باران
تاریخ:
7/24/2011 9:28:17 AM
کاربر مهمان
|
سرچشمه ی آرامش که باشد آرام هم هست و آرامش که با یاد دوست می آید...
مهربانم چون همیشه محتاج نگاه توام و محتاج مهربانی ات.
باز هم به خود جرأت می دهم و با وجود الوده کردن امانتت از تو می خواهم آنچه را که می توانی و نیازمند آنم.
خدایم! توانم ده که در پس گریه هایم از سر ناتوانی و عجز به آنچه تو برایم میخواهم راضی باشم.
مهربانا ببخش بر من آنچه را تومی خواهی و من با لجاجتم هر روز بیشتر و مصرتر غیر آن میخواهم.
خدایم! همیشه از تو می پرسم ف نگر نه اینکه سرچشمه ی رحمتی و عطوفت و مهربانی ؟! پس چگونه است که رضای تو ورای گریه های حیرانی و سرگردانی و ناتوانی من است؟
معبودم! بی قرارم. نا آرام. بی ثبات.بر من روا مدار که نگاه لطفت را از من بر گیری، که دل آشفته ام از کم توجهیت خواهد مرد! در میهمانیت، در خوان رحمتت، بخوانم! و عنایتت را شامل حالم نما!
|
|
81628 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
7/24/2011 9:26:22 AM
کاربر مهمان
|
حکایاتی از سید رضا بهاالدینی
امیر شهید صیاد شیرازی نقل می کرد:
وقتی خیلی گرفتار بودم در درگیری جنگ آمدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. به محض ورود، ایشان فرمود:
« گرفتاری رفع می شود. »
من آرام شدم، بعد از مدت کوتاهی که مشکل برطرف شد، آمدم خدمتشان، فرمود:
« دیدی گرفتاری رفع شد. »
آماده پذیرایی
امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی می فرمود:
« در دوران جبهه و جنگ هرگاه ما مشکلی پیدا می کردیم اگر ممکن بود خود را خدمت آقا می رساندیم و با دیدن و زیارت ایشان و فرمایشات حضرتش آرامش می یافتیم، یک وقت آمدم و بی موقع به خیال خود رسیدم و در فکر بودم که مزاحم آقا خواهم بود، چون ساعت یک بعد از نیمه شب بود، در را زدم، درب را باز کردند و گفتند: بفرمایید. وقتی وارد شدم دیدم آقا آماده نشسته و سماور و چای نیز آماده است، خوشحال شدم که در آن وقت ایشان آماده پذیرایی من بودند، آقا فرمود:
« بله خدایی که شما را از جبهه می فرستد اینجا، ما را هم آماده می کند. »
|
|
81627 |
نام:
علیرضا
شهر:
آشنای غریب
تاریخ:
7/24/2011 9:16:48 AM
کاربر مهمان
|
سلام بچه ها
هموطن عزیزم جناب (انگلیسی)از شهر عشق و همه ی گرامیانی که در این سایت فعالیت دارید من شخصا از شما خواهش دارم هر موردی که از نظر شما خلاف موازین شرع مقدس در نوشته های اینجانب علیرضا-آشنای غریب
مشاهده و یا برداشت میکنید شخصا باذکر نام اینجانب تذکر بدید ناراحت که نمیشم خیلی خیلی هم خوشال و ممنون میشم
در مورد آقا محسن از اصفهان که گفته بود راهنمایی برای وصل خدا خواسته و بعد دیده اشتباه اومده
۱-اولا اشتباه که نیاومدی هیچ کاملا هم درست اومدی
۲-دوما حاجی ما خودمون در به در دنبال خداییم درویش
۳-به قول حضرت آیت الله بهجت اگه کسی واقعا دنبال هدایت و خدا باشه در و دیوار معلمش میشن
یا علی مدد
|
|
81626 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
7/24/2011 7:57:11 AM
کاربر مهمان
|
سلام
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
در پناه حق
|
|
81625 |
نام:
LoverGod14LoversAnd
شهر:
...عشق...
تاریخ:
7/24/2011 12:36:51 AM
کاربر مهمان
|
اعوذ بالله من نفسی و الشیطان الرجیم...
بسم الله النور...
السلام علیکم...
بنده منتظر بودم تا مدیر محترم حرف دل بیان و نظر خودشون رو بیان کنند تا فصل الخطاب باشه...اما انگار ایشان...در کل بنده براساس وظیفه شرعی خودم اعلام میکنم که خیلی از مباحثی که با مخاطب قرار دادن همدیگه در این حرف دل صورت میگیره وجاهت شرعی نداره...مخصوصاً در بحث الفاظی که برای یکدیگر بکار میبرند...مرحوم حاج آقای دولابی میفرمودن من یک جایی از عارف بزرگ شیعه انصاری همدانی نقل شد دیدم که ایشان میگفتن من برایم مسجل شده است که امام زمان(عج) از مراوده و هرگونه ارتباط بدون الزامی حتی در حد یک سلام هم بین نامحرمان غضب میکنن...
بنده نمیدونم بزرگوارانی که میان اینجا مطلب میدن اصلاً به این نکته توجه کردن یا خیر اینجا حرف دل زدن حرف نفس زدن نیست...حرف نفس اماره زدن نیست...دل حرم خداست...در حرم خدا غیر او نباید وارد بشه...پس هر حرف دلی که زده میشه باید تناسبی از شرع و دین و دیانت داشته باشه...
اگر شخصی هستید که مقید نیستید و نمیتونید هم مقید باشید راهش این نیست که بیاید و هر آنچه که بهش رسیدید رو بیان کنید...
گاهاً دیده میشه مطالب الکی و عبث و بیهوده هم نوشته میشه...به چه دلیل واقعاً...؟؟؟آیا دل شما مملوء از این مسایل پوچ و الکی و بی فایده هستش...؟؟؟اینکه شخصی ده بار یا بیشتر اعلام میکنه من مشکل دارمو و بعدش داد و هوار دعا کنین واقعاً الزامی داره...!!!
خانم ها و برادران بزرگوار رعایت کردن حداقلی حدود شرع کار سختی نیست...!!!ما حداکثری انتظار نداریم...یک روزی بود در همین حرف دل اگر برگردید به صفحات اول...دغدغه این نبود که ابجی فلانی و داداشی فلانی چطوری قربون صدقه همدیگه برن و با الفاظ مشمئز کننده چطوری همدیگه رو مخاطب قرار بدن ولی...ولی و ولی...
به قول یه بنده خدایی که نمیخوام اسمشو بیارم ولی قطعاً متوجه میشید...برگردید به موازین...برگردید اینقده انحراف...واقعاً از شما بعیده...!!!
خلاصه و مخلص کلام اینجا چت رووم نیست چت رووم هم نخواهد بود و بنده و کسانی که دغدغه داریم هم اجازه نمیدیم چت رووم بشه...این سایت یه تالار گفتگو داره که اونم قوانینی داره البته نانوشته...ضمن اینکه مسنجرهای مختلف رو گذاشتن برای همین وقتا...
ان شاء الله باعث غضب امام زمان(عج) نشیم...
یا حق با حق تا حق...
|
|
81624 |
نام:
محسن
شهر:
اصفهان
تاریخ:
7/23/2011 10:18:38 PM
کاربر مهمان
|
راهنمایی خواستم برای بهتر وصل شدن و نزدیک شدن به خداوند.اما فکر کنم راه را اشتباهی امدم.خوشتون باشه.یا حق
|
|
81623 |
نام:
اناعبدک الضعیف
شهر:
الارض الله
تاریخ:
7/23/2011 6:15:37 PM
کاربر مهمان
|
یا سریع الرضا
سلام
"لاحول ولا قوة الا بالله العلى العظیم"
دلم خیلی گرفته دل تنگی من از جنس دل تنگی های شما حرف دلی های عزیز نیست شما خیلی خوبید حتی دلتنگیاتونم قشنگه دل تنگ شهدا امام شهدا و.... من مثل شما نیستم ولی از این که با بچه های با معرفتی چون شما ها اشنا شدم خوشحالم این هم شاید لطف خدا است که شامل حال من حقیر شده است من مثل شما خوبان نمی تونم مطلب بنویسم اما بیشتر مواقع میام و مطالب ارزنده شمارو مطالعه می کنم واز مطالبتون استفاده ....
یک چیزی می خواستم بگم حالا که حرفای منو می خونید گفتم دلم خیلی گرفته....
امیدم ته کشیده از خودم بدم میاد از این که باید روز به روز به خدا نزدیک تر بشم اما بر عکس دارم روز به روز ازخدا دورتر میشم نمی دونم چکار کنم خدا که دعای منو مستجاب نکرده دیگه برام مهم نیست چون خیلی التماسسش کردم حتی اگه بخواد دعامو مستجاب هم بکنه من دیگه نمی خوام موندم چرا زنده هستم از شما اهالی حرف دل یک خواهش دارم شما ها که قلب پاکی دارید برام دعا کنید خیل خوشحالم که تونستم کمی درد دل کنم با تشکر از شما خوبان
التماس دعا
والسلام
یا ستار العیوب
|
|