اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
81562 |
نام:
سید رضوان
شهر:
عشق
تاریخ:
7/20/2011 11:05:22 AM
کاربر مهمان
|
پاسخ مراجع عظام تقلید در رابطه با استفتاء در مورد چت کردن و مسائل مربوط:
آیت الله مكارم شیرازی:
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن اشکال ندارد ؛ مگر اینکه این کار باعث ایجاد مفسده و ارتکاب گناه شود که در این صورت چت کردن اشکال دارد .
آيت الله لنکراني:
پاسخ : با عرض سلام و تحیت.
چت کردن فی نفسه اشکالی ندارد ولی ارتباط با نامحرم اگر با قصد شهوت و یا ترس افتادن به حرام باشد و یا باعث مفسده شود جایز نبوده و حرام است، در غیر این صورت اشکال ندارد.
البته در این زمینه باید بدانید که بسیار بعید است دو جوان بتوانند از شهوت یا ریبه به دور بوده یا به دور بمانند.
در روایت است که امیرالمؤمنین(ع) به همه سلام می کرده اند، به جز زنان جوان؛ و می فرموده اند که از خطرش می ترسم.(نقل به مضمون) این سنت علوی، به خاطر آن است که اهمیت و لزوم احتیاط در این مسئله را نشان دهد.
آيت الله خامنه اي:
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن با جنس مخالف با شرایطی که مطرح فرمودید و حفظ حرمتها اشکال ندارد .
آیت الله بهجت:
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن با جنس مخالف مانند صحبت کردن با وی است ، که اگر باعث ایجاد مفسده نشود اشکال ندارد ؛ برای مثال صحبتهای معمولی مانند احوال پرسی و یا پرسشهای درسی اشکال ندارد ولی رد و بدل کردن صحبتهایی که باعث تحریک جنسی می شود جایز نیست
آیت الله مظاهری:
آیا می توان با همکلاسی های داخل دانشگاه دوست بود؟
دوستی های اینترنتی چه طور؟
پاسخ:ارتباط بین دختر و پسر در کلاس و چت و یا به صورت تلفنی اگر در حد رد و بدل کردن صحبت های معمولی و علمی باشد و باعث ایجاد مفسده و به گناه افتادن طرفین نشود ، اشکال ندارد ولی دوستی صمیمی که معمولا باعث ایجاد مفسده می شود جایز نیست .
آیت الله جوادی تبریزی:
پاسخ : با عرض سلام و تحیت.
دفتر معظم له فرمودند:
در صورتی كه خوف مفسده وجود نداشته باشد، اشكالی ندارد ولی احتیاط در اینگونه امور بسیار مطلوب است.
به نظرم این محیط چون عمومی و مذهبیه باید از مواضع تهمت دوری کرد
لطفا
یا علی مدد
|
|
81561 |
نام:
راستین
شهر:
غریبم
تاریخ:
7/20/2011 10:58:51 AM
کاربر مهمان
|
آدم از دست خودش سیر که شد میمیرد
مثل پروانه کمی پیر که شد میمیرد
زندگی پنجره ای رو به تماشاست ولی
بسته و خسته و دلگیر که شد میمیرد
عشق رقصیدن ماهی ست که اقیانوسی ست
به دم و بازدمی دیر که شد میمیرد
شعر نیلوفر آبی ست شناور در عشق
سهم یک برکه ی دلگیر که شد میمیرد
گریه گاهی ملکوتی ست غزل آلوده
بغض آلوده و دلگیر که شد میمیرد
مرد آن است پلنگانه بتازد تا عشق
دست بسته و زنجیر که شد میمیرد.
|
|
81560 |
نام:
راستین
شهر:
غریبم
تاریخ:
7/20/2011 10:11:43 AM
کاربر مهمان
|
سلام نمیدونم این چیزایی که الان می نویسم میاد رو صفحه کامل میاد یا ازش کم میشه ولی من میخوام حرفی که تو دلم هست رو بریزم بیرون بعضی از بچه ها با مخاطب قرار دادن و نام بردن افراد روی صفحه مشکل دارن نمیدونم چرا ولی ما همه باهم دوستیم نه همدیگه رو دیدیم نه میشناسیم اینجا جمع شدیم که حرف دلمون رو بزنیم حرف دل بقیه رو بخونیم برای رفع گرفتاری شون دعا کنیم و البته دلداری بدیم.حالا اگه یه نفر یه مشکلی پیدا کرده و ما با اسم کوچیک نام بردیم گناه محسوب میشه؟نمیدونم والا...
شاید من کوچکتر از اینم که این مسائل رو درک کنم و حق با شما باشه.اما خدا کنه به جایی نرسیم که مجبورمون کنن با خدا هم رسمی صحبت کنیم.بچه ها برام دعا کنید لطفا خیلی محتاج به دعاتونم.
|
|
81559 |
نام:
آیینه
شهر:
خیلی دور خیلی نزدیک
تاریخ:
7/20/2011 10:07:14 AM
کاربر مهمان
|
ادامه ی احادیث حضرت مهدی(عج):
21- دانش حقيقى
أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَيْكُمْ مِنْ كُفْرِ مَنْ كَفَرَ:
دانش، دانشِ ماست، از كفرِ كافر، گزندى بر شما نيست.
22- اتّفاق و وفاى به عهد
لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:
اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پيمان را محترم مىشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمىافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مىشدند.
23- ما را آزردند
قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّيعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دينُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ:
حضرت مهدى(عليه السلام) به محمّد بن على بن هلال كرخى فرمودهاند :نادانان و كمخردان شيعه و كسانى كه بال پشه از ديندارى آنان محكمتر است، ما را آزردند.
24- بيزارى از غاليان
أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشارِكُهُ فيمُلْكِهِ أَوْ يُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِيَهُ اللّهُ لَنا:
من از افرادى كه مىگويند: ما اهل بيت [مستقلاًّ از پيش خود و بدون دريافت از جانب خداوند] غيب مىدانيم و در سلطنت و آفرينش موجودات با خدا شريك هستيم، ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مىبرند، نزد خدا و رسولش، بيزارى مىجويم.
25- از واجباتترين مستحبات
سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:
سجده شكر از لازمترين و واجبترين مستحبّات است.
|
|
81558 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
7/20/2011 10:02:42 AM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
كسي باور نميكرد مربي گروه سرود باشه، ديگه به خوبي برام معلوم بود كه اخلاقش داره يه جور ديگه ميشه. عجيب اهل اشك شده بود. كافي بود يك نفر خاطرهاي از شهادت بچهها بگه. مدهوش ميشد.
خيلي ساكت و آرام بود. مربي گروه سرود بود. بچهها دوستش داشتند. توي مسجد وليعصر(عج) باهاش آشنا شدم. وقتي فهميد اهل جبهه و جنگ هستم، يه جور ديگه شد. اصرار كه بايد برم خونشون مهموني. با چندتا از دوستان شام را مهمونش شديم و كمكم علاقهمند به مرامش. چشم به هم زدني شد بسيجي رزمنده گردان خودمون.
همه ازم ميپرسيدند: «چرا اينقدر ساكته؟ تو محلشون هم همينطوره؟»
كسي باور نميكرد مربي گروه سرود باشه، ديگه به خوبي برام معلوم بود كه اخلاقش داره يه جور ديگه ميشه. عجيب اهل اشك شده بود. كافي بود يك نفر خاطرهاي از شهادت بچهها بگه. مدهوش ميشد؛ زل ميزد تو دهن اون و كاري نداشت كه اشكاش داره پهناي صورتش رو ميگيره.
شب عمليات كربلاي چهار، حال و هواي عجيبي توي گردان حاكم شده بود. بوي عطر بهشتي رو به خوبي ميشد احساس كرد. فرماندههان گروهانها، بچهها را جمع ميكردند كه تذكر بدند درباره نظافت، تنظيم و تنظيف تجهيزات. اشك بچهها سرازير ميشد. اينقدر اين حال و هوا عجيب بود كه فرمانده گروهان ميثم، آقاي بيدرام، هم به گريه افتاد كه: «بچهها، چه خبره؟ من كه روضه نخوندم!» اما تازه، گريه بچهها زيادتر شد.
ديدمش. نشسته بود كنار ديوار و سرش رو گذاشته به ستون و اشك مثل سيل روان بود. فكر ميكردي عرق كرده باشه.
«شهيد روانبخش» يه كار قشنگ كرده بود: شعري سروده و اسم بچههاي گروهان را با پسوند شهيد توي شعر آورده بود. وقتي اسمش رو آورد از اتاق خارج شد و صداي گريهاش بلندتر شد. ابراهيم به من گفت: «اون ديگه تو اين دنيا نيست.» گفتم: «روزي كه ديدمش معلوم بود تو اين دنيا نبوده.»
صبح عمليات، تو جزيره امالرصاص، تو سنگر كناري من بود. خيلي شاد و شنگول؛ درست تو لحظاتي كه اغلب ما كُپ كرده بوديم و حجم آتش دشمن همه رو زمينگير كرده بود، مثل شير تو خط ميغريد.
هوا داشت كمكم تاريك ميشد. خسته و كوفته. مهمات نداشتيم. غذا هم همون شكلاتهاي جيره شب عمليات بود. بهم گفت: «خيلي گرسنهام.» پرسيدم: «شكلاتهات چي شد؟» خنديد و گفت: «همش رو خوردم.» يه چيز بهش گفتم و دست كردم تو كولهپشتي تا يكي از شكلاتهاي خودم رو بهش بدم. تو كوله من منور و كلت منور و يك سري وسايل ديگه بود. يكي از شكلاتها رو برداشتم. صدا زدم: «منصور، بگير! نصفش كن! همش رو حالا نخور!» ديدم جواب نميده. صداش كردم. جوابي نداد. سرم رو بالا كردم. گوني سنگر پر از خون بود. منصور پيدا نبود. پريدم بيرون و ديدم كف سنگرش افتاده، بيسر.
ساكت و آرام و بيصدا از دست ارباب، جيرهاش رو گرفته بود. «شهيد منصور رنجبران»، بچه لودريچه اصفهان بود.
يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
مبادا روي لالهها پا گذاريم ....
يا علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|
81557 |
نام:
سلام
شهر:
دوکوهه
تاریخ:
7/20/2011 9:48:09 AM
کاربر مهمان
|
اللهم صل علی محمد وآل محمد والعجل فرجهم
السلام علیک یا بقیه الله...
سلام آقا مرتضی،سلام منو رسوندید به سروران ودلاورمردان...
ممنون از لطفتون،انشاءالله بتونم جبران کنم،البته اون هم باز لطف شمارا می طلبد که یک لحظه ما را تنها نگذارید که دست از پا خطا کنیم،مخصوصا که ادعا میکنیم مرید شما وعاشق اولیاء خداوند هستیم..
سیدجان،نورچشمان زهرا (سلام الله علیها)امروز که مسیری را طی میکردم،شاید کمتر از پانصد متر،صحنه ها واتفاقات متفاوت از همدیگری را دیدم،به این فکر افتادم،چقدر حوادث به ما نزدیک هستن،حتی انهایی که چه بسا از خود بسیار دور میبینیم،پیغامی که برایتان میگذارم،مخاطبش خودم هستم وکس دیگری را در نظر ندارم ،چراکه نه عالم دینم نه تحلیلگر سیاسی واز انجایی که این مطالب توسط دیگران هم خوانده میشود نمی خواهم خدای نکرده باعث ایجاد انحراف عقیده در ذهن کسی شود.
.
.
گاه دچار مصیبتی میشوم ،حس میکنم باید آسمان وزمین از هم گسیخته شوند،کوه ها متلاشی شوند،دریا ها شکافته شوند ..اما هیچ اتفاقی نمی افتد وروزگار سیر طبیعی خود را میگذراند،مگر نه اینکه مصیبت من بزرگ است،داغ پدر یا مادراست یا عزیزی دیگر(دور ازجانشان)،من بی آنها چه کنم ،میمیرم...
شاید فکر میکم عزیزانم،عزیزتر از سیدالشهداء هستندیاداغ من از مصیبت های حضرت زینب (س)جان سوز تر است،ایشان چه کردند.....وقت تنگ است تا بروم به دنبال حاشیه اصل مطلب گم میشود که به کنار،فرصت به پایان میرسد ..
گاه دلتنگ میشوم ،آنقدر که حوصله هیچ کس را ندارم،شاید نمازم را هم با بی حالی میخوانم،دلم می خواهد دنیا به پایان برسد(که میرسد،عجله ای نیست)که شاید اکثر آنها از گناه یا کم بودن ایمانم است،چراکه اگر خداوند واولیائشان خصوصا امام زمانمان عج که حی وحاضر هستند راحس کنم چرا باید دلتنگ باشم،چرابایدحس بی کسی وتنهایی کنم خلاصه اینکه در آن لحظه ی دلتنگی،نا امیدی و رکود به سراغم می آید،در حالی که یاس ونامیدی از شیطان است وچه بسا انچه این دلتنگی از ان ناشی میشود،آخر سر (خدای ناخواسته)به گمراهی بکشد..
*عشق حقیقی والهی باعث حرکت وسیر تعالی است،مگر نه؟
گاه از این روزگار خسته میشوم،گلایه میکنم،به دنبال مقصر هستم وکمتر فکر میکنم که پس نقش من چه بوده دراین اوضاع واحوال،مگر نه اینکه در اجتماع زندگی میکنم ورفتارومنش من هم بر اتفاقات خوب وبد جامعه بی تاثیر نیست،اگر پیش آمد خوبی رخ داد،چقدر من هم سهیم بوده ام وچقدر از جان ودل بوده نه از عادت وروزمره گی ..واگر حادثه ای ناگوار..آیا من هم تلاشی کرده ام برای انجام نشدنش،بدتر اینکه،خدای نکرده سهل انگاری ها و بی تفاوتی ها وبی غیرتی های دینی من به آن وامثال آنها دامن زده است؟؟
انگار بایدبه جای اینکه مدام پای رایانه .گوشی وتلویزیون..امثال اینها که کمتر ازفوایدشان استفاده میکنم.. بنشینم،چندصباحی را پای درد ودل واعمال خود بنشینم وبشنوم فطرت خدا جویم چه میخواهد از من،نکند که از خود غافل شوم..
سرور شهیدان اهل قلم،شایدخود پاسخ تمام رفتار ها وسوا ل هایم را میدانم،که اگر درست باشند از راهنمایی ها ی شماست.. ولی عمل به آن تقوا وهمت مضاعف میخواهد وکمک بزرگوارانه ی شما به من وامثال من..
سیدجان،چشم براهتان هستم..
****************************************************
پیوست با صلوات
**حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام)
1- همراه میخواهی: خدا 2- دنیا میخواهی: عبرت از گذشتگان 3- رفیق میخواهی: نویسندگان عمل 4- کسب میخواهی: عبادت خداوند
|
|
81556 |
نام:
ماه مهرباني
شهر:
شهرالرمضان
تاریخ:
7/20/2011 9:41:41 AM
کاربر مهمان
|
سلام به حرف دلي هاي بامعرفت
نمي دونم چراهرچقدرمي خوام اشعارمرحوم اغاسي رودانلودكنم نمي شود كمممممممممكم كنيد الان چندوقته كه يه نفرازمن خواسته اين اشعاروبراش دانلود كنم ولي نتونستم
باتجديد احترام
|
|
81555 |
نام:
انسیه
شهر:
تنهایی و انتظار و امیدو...یاالله
تاریخ:
7/20/2011 9:39:15 AM
کاربر مهمان
|
سلام و هزاران درود
بيا كه تقويم ها منتظرند تا ظهور تو را مبدا تاريخ خود كنند!
اكنون گاه ياري اوست!
و جدش علي (ع) فرمود : اما مرا با پرهيزگاري و تلاش و عفت و پيمودن راه درست ياري كنيد.
سهم شما ترك يك عادت ناپسند، براي ياري او ....
وعده پيامبر در گوشها بود كه:
هـان...! فرزندم مهدي خواهدآمد!
نويد علي در فضا طنينانداز بود كه:
باري...!فرزندم مهدي خواهد آمد!
نواي فاطمه، گوش جان را مينواخت كه:
آري...! فرزندم مهدي خواهد آمد!
فروغ امامانمان در نهايت استواري و متانت بر اوراق دلها ميدرخشيد كه:
خدا را، فرزندمان مهدي خواهدآمد!
اين وعده و نويد و نوا و كلام در گوشها بود و بود تا...
در شب جمعه نيمه شعبان سال 255 هجري، با ميلاد حضرت مهدي«امام حجةبنالحسنالعسكري عجلاللهتعاليفرجهالشريف» به تحقق پيوست. و بدينسان آفتاب از افق شرق سرزد و صبحگاهان فرزندي پاك از تبار والا پاي به عرصه گيتي نهاد.
آمد تا جهان تاريك را نورباران كند!
آمد تا پهنه زمين را صحنه داد و دادگري نمايد!
آمد تا چونان ستارهاي درخشان، در آسمان هستي بدرخشد!
...وآمد تا با آمدنش، دگر بار ياد يادآوران بزرگ تاريخ را در يادها زنده كند!
و ما اينك، شادمان از ميلادش و نگران در انتظار قدومش دير زماني است كه دل در گرو مهرش بستهايم و بر آستانش زانو زدهايم. سر و روي بر اين بارگاه جلال ميساييم و مُهر مِهرش را بر جبين مي نهيم.
و ما اينك:
ملتهب و چشم به راه، بر افق، چشم دوختهايم تا از آن دوردستها، تكسواري پديدارشود و...گرد پاي مركبش بر سرهايمان نشيند و خاك قدومش توتياي چشمانمان باشد.
آري، گوش فرادادهايم تا از وراي دشتها و صحراها، كوهها، فرازها و فرودها، آن آواي ملكوتي گوش جانمان را نوازش دهد،كه:
اي جهانيان!... اَنا بقيةُالله المُنْتَظَر
اي عالميان!... اَنا بقيةُالله المُنْتَقِم
وه كه چه شنيدني است آن صداي آسماني سروش، و چه ديدني است آن صحنةپرجوش و خروش كه اماممان،تكيه بر خانةكعبه، دست بر دعا برميدارد. و ظهورش را طلب ميكند! و شنيدنيتر، آنگاه كه خداي بزرگ با فرمان :
قُم... يامــهـــــدي
قُم... يابقيةالله
دوران هجرانش را به پايان رساند!
راستي! آيا من و تو و ما وشما و همه آنها كه از او بسيار سخن ميرانند، خويش را آماده آن لحظههاي حساس كردهايم؟
آيا بر نهاد خويش آن چنان امن و استواريم كه اگر روي به سوي او كنيم، سر راه بر ما گرفته نخواهد شد؟
آيا با خود كارنامهاي درخشان به همراه داريم تا گذر ازاين معبر را برايمان امكانپذير سازد؟
آيا كارنامه تقوي و تلاش برگرفتهايم تا گامگذار اين راه باشيم؟
آيا ايماني پاي برجا و عزمي راسخ در خود سراغ گرفتهايم تا در راهش از همه چيز خود درگذريم؟
اگر چنين است، خوشا بر احوالمان، و اگر نه چنين است...
كه واي بر ما!
يه موقع سوء تفاهمي براي بزرگواران پيش نيايد...
به اميد روزي كه خورشيد فروزان جهان هستي از پشت ابرهاي غيبت، طالع گشته، جهان هستي را با فروغ رويش منور ساخته، كاخ ستمگران را بر سرشان فرو ريخته، شالوده حكومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي بنياد نهد *اللهم صل علي محمدوآل محمد وعجل فرجهم*
آقاجون به وعده ديار به روزموعود به يك جمعه ديگر نزديك ميشويم...آقاجون عجل علي ظهوره
التماس دعا
|
|
81554 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
7/20/2011 9:37:13 AM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
سلام عرض ميكنم خدمت همه دوستان عزيز
روز همگي بخير
باید از بند بند وجود خویش بگسلم. تنی رها شوم در ابدیت محض. که هیچ چیز نیست جز مطلق ذات تو.
الهی، سر از خاک برنمیدارم تا دل از خاک بکنم. چشم از آسمان جلالت برنمیدارم تا مرا در برگیری. نورانیت محض خویش را بر من بتابان، ای کریم مهربان.
درهای رحمت واسعهات را به رویم بگشا که جز حریم امن تو مرا مأوایی نیست. رو به کدام درگاه آورم که جز تو کسی را نمیشناسم؟ چه کسی را پرستش کنم که تنها تو مطلوب همهای؛ که را به غیر از تو طلب کنم؟!
پروردگارا! سرچشمههای نیایش را در درونم به جوشش آور که تشنه لحظههای دیدارم.
ای که از هر نزدیک به من نزدیکتری، مرا به خویش بازمگردان که این مَنِ آلوده را تاب نمیآورم.
خدایا، خیال آشفته درونم را به آیههای توبهپذیر عفوت آرام گردان.
هر روز که چشم میگشایم و به آسمان مهرت نگاه میکنم، میبینم هیچ چیز ندارم جز دستهای خالی و محتاج که به درگاه تو بلند شود.
الهی، شرمنده از آنم که در بند جانم.
گردابهای غفلت و نیستی مرا در کام خویش میبرد و تنها دستهای نجاتگر توست که میتواند این غرق گشته در کام هوسها را رهایی دهد. در قفسی به نام تن به سر میبرم و پرنده سان در آرزوی پرواز نشستهام و زمزمه میکنم.
مرغ باغ ملکوتم نِیَم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
پروردگارا! با تمام روسیاهیام، باز تو را میخوانم و باز از تو یاری میجویم که تنها تویی یاور درماندگان. درمانده و سرگردان، به درگاه ملکوتیات رو آوردهام؛ این روح فرسوده را دریاب!
پروردگارا! دریچههای محبت خویش را چون همیشه به رویم بگشا و جان تشنهام را از نور بیکران لطف، بینصیب مگذار؛ تویی پروردگار رحمان و رحیم.
يا علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|
81553 |
نام:
علیرضا
شهر:
اشنای غریب
تاریخ:
7/20/2011 9:08:21 AM
کاربر مهمان
|
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته خدمت مدیر حرف دل عزیز
۱- اولا بابت اینکه دیروز تند با شما حرف زدم ببخشید معذرت
۲-دوما ما با خودت حرف زدیم چرا گذاشتی روی تابلو
۳-سوما چرا جواب منو ندادی ولی جواب بقیه رو میدی
۴-خوب به منم حق بده ناراحت شم کلی وقت میزارم مطلب مینویسم بعد شما مثل آب خوردن پاکش میکنی
۵- من شما و تموم زحمتکشای این سایت رو دوست دارم و خسته نباشید مگم به همتون - یا علی مدد
ادمین حرف دل
با سلام
احتمال دارد حرف دل شما ثبت نشده باشد.
وگرنه هیچ یک از حرف دل های سایت بدون دلیل حذف نمی شود.
ومن الله التوفیق
|
|