هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
80742
نام: يوسف كرامتي
شهر: تهران
تاریخ: 6/13/2011 12:44:15 PM
کاربر مهمان
  با عرض سلام
ان شاءالله روزي برسد كه تمام جوانان به راه راست هدايت شوند.
از مقام عالي ميخواستم كه سخنرانيهاي در مورد هدايت جوانان در سايت براي استفاده موبايل باشد اگر امكانش هست
80741
نام: داغون
شهر: بوشهر
تاریخ: 6/13/2011 12:24:09 PM
کاربر مهمان
  به خدا نمي دونم از كجا شروع كنم ايتقدر احساس حقارت مي كنم كه هرلحظه دوست دارم اين اخرين نفسم باشه كه مي كشم ازوقتي زن گرفتم خيلي چيزها را به دست اوردم ولي مسئله اينجاست كه من به واسطه خانواده همسرم كار پيدا كردم والان سركار هستم وحقوق خوبي هم دارم ولي اي كاش هيچ وقت اين كارو قبول نمي كردم وخودم دنبال كار مي گشتم تاحال منت همسرم را كه شب وروز به هربهانه اي منت ميگزاره وميگه تو خانوادت برات ارزشي قائل نيستند من تو را به اينجا رساندم من كمكت كردم من فلان كردم تو كسي رانداري منهم بهش ميگم خوب تو درست ميگي توبه من كمك كردي ولي چرامنت سرم مي گزاري منهم درس خوندم زحمت كشيدم اگر تونبودي خودم هم مي تونستم كار پيدا كنم هرچي بهش ميگم اخلاقتو خوب كن انقدر نگو خانواده من فلان كردند بيسار كردند بيا اين حرفها رابذار كنار وهمديگرو دوست داشته باشيم به خدا هميشه احترامش ميكنم هرچيزي بخواد براش ميخرم هيچ وقت هم بد اخلاقي در نياوردم ولي متاسفانه مثل كسي كه رواني باشه اي حرفها توي گوشش نميره واصلا براي من كه يك مهندس هستم احترام قائل نيست نمي دانم چه كار بايد كرد هر راهي را امتحان كردم نتيجه نداشت. تورا خدا كمكم كنيد بگيد بايد چه كار كنم
80740
نام: گمنام
شهر: زاهدان
تاریخ: 6/13/2011 12:22:38 PM
کاربر مهمان
  سلام من دنبال یک اسم فرهنگی و مذهبی برای موسسه ای هستم که می خوام تاسیس کنم. خواهش میکنم بهم اسم پیشنهاد کنید .
موسسه در راستای امورات مذهبی-فرهنگی و اجتماعی فعالیت می کنه.
ممنون می شم اگر یک اسم زیبا بهم پیشنهاد کنید.
80739
نام: خسته
شهر: بی کسی ها
تاریخ: 6/13/2011 12:06:38 PM
کاربر مهمان
  سلام
خواهش میکنم از دوستان عزیز بگید من چیکار کنم آیا نباید تا این حد کوتاه بیام یا وقتی کمک میخواد کمکش کنم تا خودش تلاش بیشتری بکنه یا نرم سرکار و یا ...
.تورو خدا راهنماییم کنید چکار باید بکنم شاید راهنمایی شما بهم کمک کنه ....
خودم احساس میکنم چون در هر مشکلی که برای همسرم بوجود میاید خودمو مسئول میدونم که باید کمکش کنم فکر میکنم از این به بعد خودمو باید جوری نشون بدم که از چیزی خبر ندارم و یا ...
تا مسولیت تمام زندگی به گردنش بیفته تا احساس مسولیت بشتری بکنه و تلاش بیشتر و یاد بگیره که همیشه هر مشکلی به همین راحتی حل نمیشه .....
شایدم تصمیم بگیرم که دیگه نرم سرکار ....ولی کاری که من دارم و خیلیا خواستارن چون آینده داره به خاطر همین دارم کار میکنم ...چون روز اول گفتم که دیگه شاید کار نکنم ولی گفت برو خودش گفت دانشگاهتو ادامه بده ...
دوست داشتم خودش بود و شما دو طرفه قضاوت میکردید و فکر نکنید دارم همه چیزو به نفع خودم میگم و اونو محکوم میکنم
خواهش میکنم که راهنماییم بکنید ....خواهشن
80738
نام: خسته
شهر: بی کسی ها
تاریخ: 6/13/2011 11:23:20 AM
کاربر مهمان
  سلام سلام
خیلی دلم گرفته نمیدونم این دوره زمونه چرا هرچی خوبی و گذشت و فداکاری میکنی به ضرر آدم تموم میشه چرا مردای این زمونه دیگه مردای قدیم نیستن ....
وقتی توقع داری میگی فلان می خوام فلان چیزو بخر و غیره میگن چقدر توقع داره وقتی هم که توقع نداری انگار وظیفت بوده که توقع نداشته باشی ....
چند ماهه که ازدواج کردم باور کنید چیزی نخواستم نه که نخوام دیدم وضع کارش مناسب نیست گفتم توقع نداشته باشم وقتی هم سر قسطاش که کم می اورد بهش کمک می کردم و می کنم شبا تا ساعت یک شب شام نمیخوردم منتظرش موندنم که باهم شام بخوریم از ضعف معدم سوراخ میشد ولی میگفتم باهم غذا بخوریم بهتره .
تمام طلاهامو فروختم و پول پیش خونه یک میلیون و نهصد شد موقع نوشتن قرارداد بنگاه داشت می رسید که صد هزار تومان کم داشتیم اونم باز از خواهرم گرفتم شد دو میلیون پول پیش خونه حتی برای حمل بار خونه از خواهرم قرض گرفتم و محبتهای دیگه ولی چه فایده بخدا منتی نیست ولی نارحت این میشم که قدر همسرش و نمیدونه جوری برخورد میکنه که انگار وظیفم بوده .... نمیدونم شاید اشتباه از منه که محبت می کنم باور کنی تا جایی که میتونم غیر مستقیم بهش کمک میکنم که مثلا به غرورش بر نخوره ولی .....
و اینکه خانوادش اصلا نه ازنظر عاطفی و نه از نظر مالی کمکش میکنن و همیشه هم تحقیرش میکنن ولی باز بهشون اجازه میدن هر تهمتو و دروغی در مورد زندگیمون به دیگران بگن بازم میگم عیبی ندارد بیا فقط من و تو زندگی کنیم اگر هیچی نداری با اخلاق خوش داشته باش ولی ....منم از صبح میرم سر کار ظهر میام باز بعد از ظهر میرم عصری برمی گردم - دانشگاه و درسم هم میخونم ولی با وجود خستگی که اگر کسی تو شرایط من باشه میتونه بفهمه ...نشده که بدون غذا باشه یا صبحانه .ناهار ووو نداشته باشه بعضی وقتها به خودم میگم حیف من که همسرم قدرمو نمیدونه هیچ ....منو پیش دیگران کوچیک هم میکنه ....
80737
نام: عطيه
شهر: تهران
تاریخ: 6/13/2011 11:05:27 AM
کاربر مهمان
  باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد وتبريك به مناسبت تولد حضرت علي اصغر وتولد نهمين اخترآسمان امامت وولايت جوادالائمه ودرودوسلام برتمامي دوستان واهالي حرف دل . اعتکاف در احادیث
میزان توجه پیامبر (ص) به برپایی اعتکاف، بسیار در خور دقت و تامل است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق و خویی عظیم وبزرگ ستوده است.
و انک لعلی خلق عظیم; (13) و در حقیقت تو به اخلاق نیکو و عظیم آراسته هستی.
با این حال، آن حضرت با وجود مسئولیت بزرگ اجتماعی که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بی نیاز نمی دانست.

چنان که در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: کان رسول الله (ص) اذا کان العشر الاواخر اعتکف فی المسجد و ضربت له قبة من شعر و شمر المیزر و طوی فراشه; (14) رسول خدا در دهه آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف می شدند و برای آن حضرت خیمه ای که از مو بافته شده بود، در مسجد برپا می شد. پیامبر (ص) برای اعتکاف آماده می شدند و بستر خویش را جمع می کردند.

در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است: کانت بدر فی شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله (ص) فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته; (15) جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد، از این رو رسول خدا موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده یک دهه را به عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به عنوان قضای سال قبل.

رسول خدا افزون بر اهتمام عملی نسبت به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق می نمودند. در حدیثی از آن حضرت آمده است: اعتکاف عشر فی شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین; (16) یک دهه اعتکاف در ماه رمضان هم چون دو حج و دو عمره است.

گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، ولی اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن که سه روز کم تر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان مخصوصا ایام البیض به اندازه خود فضیلت و ثواب دارد.
بچه ها خواهش مي كنم اگركسي رفت اعتكاف براي من هم دعاكننه من بخاطر مشغلهاي دنياي نمي تونم تو اعتكاف شركت كنم التماس دعای مخصوص مخصوص دارم .
80736
نام: میم
شهر: تهران
تاریخ: 6/13/2011 10:38:33 AM
کاربر مهمان
  دلم گرفته. خدایا چرا نمیتونم حست کنم؟ چرا رها نمیشم؟لم میخواد برم یه جای دور دور
80735
نام: حسين پير
شهر: قاين
تاریخ: 6/13/2011 10:31:51 AM
کاربر مهمان
  خيلي دوست دارم برم كربلا ولي حيف
80734
نام: جمشید ۳۷۹۰
شهر: رودبار جنوب
تاریخ: 6/13/2011 10:18:38 AM
کاربر مهمان
  یارب چه شب است که زپس سحر ندارد منوباز اون دعاها که یکی اثر ندارد غلطاست یکی که گوید به دل است ره دل را دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد
80733
نام: احمد
شهر: قزوین
تاریخ: 6/13/2011 9:29:35 AM
کاربر مهمان
  با سلام خدمت حضار
گمان نمیکنم از من گناهکار تر وجود داشته باشه لطفا از ته دل برام دعا کنید که خدا منو ببخشه
<<ابتدا <قبلی 8080 8079 8078 8077 8076 8075 8074 8073 8072 8071 8070 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=8075&mode=print