هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
79342
نام: باران
شهر: دوست دارم کربلا باشه
تاریخ: 3/6/2011 1:04:48 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
سلام به همگی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم






دعاکنیم دلامون دست نخورده بمونه برای خودش
یازهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا
79341
نام: sara
شهر: az tehran
تاریخ: 3/6/2011 12:15:03 PM
کاربر مهمان
  مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش

.

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عمل کردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
79340
نام: زهرا
شهر: .
تاریخ: 3/6/2011 10:34:28 AM
کاربر مهمان
  نگاه عاشقانه ی تو،
عشقِ تو را به دورترین ستاره ها نیز می رساند.
نوازشِ عاشقانه ی دستانِ تو.
عشقِ تو را به یک ساقه ی شکسته ی علف نیز می رساند.
لازم نیست عشق را بیان کنی،
عشق، خود را بیان خواهد کرد.
وقتی همه چیز و همه کس را از عشقِ خود بهره مند سازی، آن گاه، معشوقِ همه چیز و همه کس نیز خواهی شد.
در دعایی از امام علی(ع) می خوانیم:
خداوندا! نهایتِ وارستگی و بَندگُسلی را به من عطا کن!
لحظه ای که احساس می کنی
دیگر به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نیستی،
ناگهان احساسِ خُنکی و سکوت و آرامش می کنی.
این بدان معنا نیست
که دیگر کسی را یا چیزی را دوست نمی داری.
برعکس.
برای نخستین بار، احساس کیفیتی تازه می کنی
کیفیتِ عشق
عشقی که دیگر خاصیتِ بیولوژیِ تو نیست،
بلکه خاصیت وارستگی و بندگسلی توست.
عشق، رابطه ایجاد می کند اما رابطه نیست.
عشق، به امپراتوران عرصه ی بخشش تعلق دارد نه گدایان ویرانه های توقع و انتظار
رابطه، پدیده ای ست تمام شده، بسته.
عشق، اما همیشه جاری ست، رود است.
عشق، به پایان نمی رسد و خود را نمی بندد.
ماه عسل عشق شروع می شود،
اما هرگز به پایان نمی رسد.
عشق، شدنِ مدام و بی انتهاست.
فردای عشق هرگز قابل پیش بینی نیست.
عاشق و معشوق به پایان می رسند،
اما عشق تداوم می یابد.
عشق را نباید به سطح نازل رابطه پایین آورد.
رابطه هرگز از موهبت آزادی و شاعرانگی عشق برخوردار نمی شود.
در رابطه.
دو طرف گمان می کنند که یکدیگر را می شناسند.
به تعبیری، همدیگر را در تصور ثابت و محدود خود زندانی می کنند.
ما هرگز نمی توانیم از دیگری شناختی صددرصد به دست آوریم.
عکسی که از رود گرفته می شود.
فقط ثبت یک لحظه از پاره ای کوچک از رود است.
آدمی را که دیروز می شناختی.
همانی نیست که امروز با او روبه رو می شوی.
او کسی دیگر است، آدمی ست تازه.
باید از نو او را بشناسی. باید از نو با او رابطه برقرار کنی. او شیء نیست که ثابت مانده باشد ، حتی اشیاء نیز در معرضِ دگرگونی مدامند. ممکن است صندلی اتاق تو، امروز، همانی باشد که دیروز بود، اما آدم ها این گونه نیستند. آنان را باید مدام کشف کرد.
در عشق، آدم ها مدام یکدیگر را کشف می کنند و بدین سان، مدام تازه می شوند.
اگر عشق را به سطح نازل رابطه پایین نیاوری، معشوق تو، آیینه ی تو می شود.
وقتی به او نگاه می کنی و او را کشف می کنی،
در واقع، خود را کشف کرده ای.
وقتی به ژرفای افکار واحساسات او می روی.
در واقع، به ژرفای وجود خود سفر کرده ای.
این گونه است که عشق، تو را خودآگاه می سازد.
در رابطه ی تنها، دو طرف هرگز یکدیگر را نمی بینند.
چه بسیارند زن و شوهرهایی که بیست سال یا بیشتر با هم زندگی کرده اند، اما هرگز همدیگر را ندیده اند. آنان، در این مدت، نسبت به هم کور بوده اند. برای مثال، اگراز آنان بپرسی: چشمان همسرتان چه شکلی ست؟ نمی توانند به یاد بیاورند چون هرگز به چشمان همسرشان نگاه نکرده اند.
نگاه خود را تازه کن.
زنگارها را از آیینه ی دل پاک کن
و از نو ببین.
دنیا و ما مدام نو می شویم،
ما از این نو شدن های مدام بی خبریم.
هرگز از ماه عسل عشق بیرون نیایید.
مدام یکدیگر را کشف کنید
و برای ابراز عشق خود، شیوه هایی تازه بیابید.
عشق، سفری ست بی پایان و ماجرایی ست پرهیجان.
79339
نام: عطیه
شهر: تهران
تاریخ: 3/6/2011 10:13:10 AM
کاربر مهمان
  باسلام خدمت دوستان وعزيزان حرف دل
ريسمان ذهنى
شيوانا به همراه تعداد زيادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسيدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شيوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر يک از اعضاى گروه اسم حيوانى را درست کردند و با صداى بلند اين اسامى ناشايست را تکرار کردند. شيوانا سکوت کرد و هيچ نگفت.
وقتى شبانگاه گروه به آنسوى کوهستان رسيدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شيوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح کرد و از آنها خواست تا اثر گذارترين خاطره اين سفر يک روزه را براى جمع بازگو کنند. تقريبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند و در پايان خاطره از اين عده به صورت جوانان خام و ساده لوح ياد کردند.
شيوانا تبسمى کرد و گفت: شما همگى متفق القول خاطره اين جوانان را از صبح با خود حمل کرديد و در تمام مسير با اين انديشه کلنجار رفتيد که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه نداديد!؟ شما همگى از اين جوانان با صفت ساده لوح و خام ياد کرديد اما از اين نکته کليدى غافل بوديد که همين افراد ساده لوح و بى‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همين الآن هم بخش اعظم فکر و خيال شما را اشغال کردند.
اگر حيوانى که وسايل ما را حمل مى‌کرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسير را با ما همراهى کرد. آن جوانان با يک ريسمان نامريى که خود سازنده آن بوديد اين کار را کردند. در تمام طول مسير بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جملات را مرور کرديد و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خويش تکرار کرديد.
شما با ريسمان نامريى که ديده نمى‌شود ولى وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و کلمات آن جوانان بازى خورده‌ايد. و آنقدر اسير اين بازى بوده‌ايد که هدف اصلى از اين سفر معرفتى را از ياد برده‌ايد. من به جرات مى‌توانم بگويم که آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند چرا که با يک ادا و اطوار ساده همه شما را تحت کنترل خود قرار داده‌اند و مادامى که شما خاطره صبح را در ذهن خود يدک بکشيد هرگز نمى‌توانيد ادعاى آزادى و استقلال فکرى داشته باشيد و در نتيجه خود را شايسته نور معرفت بدانيد.
ياد بگيريد که در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنيد و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بينديشيد. اگر غير از اين عمل کنيد، به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود يدک مي‌کشيد آنقدر زياد مي‌شود که ديگر حتى فرصت يک لحظه تماشاى دنيا را نيز از دست خواهيد داد


79338
نام: ناصر
شهر: پر از غربت
تاریخ: 3/6/2011 9:02:17 AM
کاربر مهمان
  غریبی هستم که دیگر امیدی ندارم شما را جان هر کس که دوست دارید یا به اون اعتقاد دارید برایم دعا کنید تا امیدم نامید نشود
التماس دعا
79337
نام: م ح
شهر: بوشهر
تاریخ: 3/5/2011 11:23:11 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه حرف دلی ها.وشما مدیرناشناخته سایت.
دلم گرفته بود که اینجارو باز کردم.همیشه دوست داشتم فرصتی پیش میومد خادم شهدای مناطق میشدم ولی از کم سعادتی حقیر...
بدترازاون اینه که برای یسفر ساده ولی شگفت انگیز زیارت شهدا باید امتحان وتست بدیم..یاشانسه یاسعادت و عنایت..توروخدادعام کنید
79336
نام: الناز
شهر: تبریز
تاریخ: 3/5/2011 7:34:36 PM
کاربر مهمان
  زیباترین آواز : اذان
زیباترین بانگ : تکبیر
زیباترین کلام : لا الله الا الله
زیباترین ستون : نماز
زیباترین سوره : سوره حمد
زیباترین آیه : آیه تطهیر
زیباترین مسجد : مسجد اقصی
زیباترین دین : اسلام
زیباترین دعا : فرج
زیباترین حزب : شیعه
زیباترین روز : جمعه
زیباترین حرکت : شهادت
زیباترین جمعه : ظهور مهدی (عج)
زیباترین زینت : ادب
زیباترین حرف : حق
زیباترین کلمه : محبت
زیباترین ناله : نیایش
زیباترین زمین : کربلا
زیباترین نماز : ظهر عاشورا
زیباترین شهید : حسین (ع)
زیباترین سخنگو : زینب (س)
زیباترین عمو : ابولفضل عباس (ع)
زیباترین خواهر : زینب (س)
زیباترین ابزار : شمشیر
زیباترین شمشیر : ذوالفقار
زیباترین مادر : فاطمه (س)
زیباترین جنگ : جنگ با نفس
زیباترین لحظه : پیروزی
زیباترین مهاجر : هاجر
زیباترین قربانی : اسماعیل
زیباترین بنّا : ابراهیم
زیباترین انتظار : فرج
زیباترین بیابان : عرفات
زیباترین لباس : احرام
زیباترین سمبل : حج
زیباترین سنگ : حجرالاسود
زیباترین چشمه : زمزم
زیباترین آواره : سلمان
زیباترین وارث : حسین (ع)
زیباترین منتقم : مهدی (عج)
زیباترین زندانی : موسی کاظم (ع)
زیباترین غنچه : علی اصغر
زیباترین استاد : اما صادق (ع)
زیباترین یک : الله
زیباترین سرمایه : زمان
زیباترین کوشش : فی سبیل الله
زیباترین جهد : جهاد
زیباترین رحمت : باران
زیباترین قیام : قیام مهدی (عج)
زیباترین نیکی : نیکی به والدین
زیباترین شب : قدر
زیباترین صابر : بلال
زیباترین ندا : فطرت
زیباترین خاک : تربت کربلا
زیباترین سلسله : انبیاء
زیباترین تفریح : عبادت
زیباترین آغوش : آغوش مادر
زیباترین پرچمدار : ابولفضل عباس (ع)
زیباترین پیرمرد : حبیب ابن مظاهر
زیباترین کتاب : قرآن
زیباترین شعار : صلوات
زیباترین عدد : پنج

79335
نام: محبوب
شهر: وطن
تاریخ: 3/5/2011 7:27:43 PM
کاربر مهمان
  گاه گاهی که دلم می گیرد پیش خود می گوییم ان که جانم را سوخت یاد می ارد از این بنده هنوز سخت جانی را بین که نمردم از هجر مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد
79334
نام: غلام سیاه
شهر: گناه
تاریخ: 3/5/2011 6:02:28 PM
کاربر مهمان
  سلام ماکه ابراهیم همت داشتیم سینه چاکان ولایت داشتیم پس چرا اینجوری درگل مانده ایم.مهدی جان حق داری اگر صدایت میکنم جواب ندهی چون انقدر صدایم کردی پشت به طرفت کردم.التماس دعا.
79333
نام: م.ع
شهر: تهران
تاریخ: 3/5/2011 5:52:57 PM
کاربر مهمان
  خیلی تنهام . یه مشکلی دارم واسه ام دعا کنید
<<ابتدا <قبلی 7940 7939 7938 7937 7936 7935 7934 7933 7932 7931 7930 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=7935&mode=print