هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
78612
نام: ثنا
شهر: تهران
تاریخ: 1/18/2011 5:55:35 PM
کاربر مهمان
  امروز خيلي دلم گرفته بود خيلي خيلييييييييييييييييييييييي
بچه ها احساس ميكنم خنگ شدم حالم بد بود واي داشتم فكر ميكردم اگه گريه نبود آدما چيكار ميكردن
من كلي مشكل درسي دارم هيشكي نيست كمكم كنه
هيشكي نيست بهم انگيزه بده راهم گم كردم احساس ميكنم هدفي ندارم پوچم گاهي هم كه خودم انگيزه دارم اطرافيانم ميزنن تو ذوقم
التماس 2آآآآآآآآآآآآآآآآ
78611
نام: تاتا
شهر: تهران
تاریخ: 1/18/2011 5:47:10 PM
کاربر مهمان
  دلم تنگ از همه چی دلم از همه کس گرفته
پس کی کارم درست میشه
78610
نام: فاطمه زين العابدين پور
شهر: گرگان
تاریخ: 1/18/2011 4:07:19 PM
کاربر مهمان
  سلام مولا جان
اگر تو نیایی سیلی ظالمان همیشه بر گونه مظلومان می خورد

و صدای ظالم همه جا به گوش می رسد

... بیا مولای من یابن الحسن تنگ است دلم برای دیدن روی ماهت ، نمی دانم کجا بجویمت نشانی ات را ازچه کسی بگیرم تمام وجودم تورا می خواند تمام سلولهای بدنم تورا صدا می زند آقا جان دلتنگی بد دردیه چاره این دل تنگیها دیدن روی چون ماهت آقا نا امیدم نکن دعاکن چشم گنهکار ما به جمال تو روشن بشه عزیز فاطمه(س)
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
************* اللهم صلی علی محمد وآل محمد*********

78609
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/18/2011 3:28:15 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی دادن گل و هدیه و حرف های دلنشین; را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند ;با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی; را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.


رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود .
درپناه خدا
78608
نام: عطیه
شهر: تهران
تاریخ: 1/18/2011 1:55:32 PM
کاربر مهمان
  باسلام مجدد خدمت اهالي حرف دل وعليك سلام به صداي عزيز ازشهر عشق خوش آمديد اميدوارم مابتونيم دوستهاي خوبي براي شما باشيم .زينب اندونزي عزيزازشهرقم ضمن خيرمقدم به شما .ميتونيد مطالب وسئوالاتتان رامطرح كنيد دراينجا اساتيدي وجوددارندكه ميتونند راهنمايتون كنند يا حداقل منابعي رابه شما معرفي كنند كه به پاسخ سئوالاتون برسيد .درآخر جادارد ازسوگند عزيز وساراي مهربون ازتهران درارتباط بامطالب زيباوآموزنده شون تشكر كنم ازبرادارگرامي آقاي عبدالله ازشهررفسنجان به خاطر ياد شهدا وخاطراتشون بسيارممنونم .
78607
نام: جاسم جسیر
شهر: قم
تاریخ: 1/18/2011 1:55:06 PM
کاربر مهمان
  هر حا رفتم دنبال کتابهای شهید استاد آوینی میگفتن تموم شده از کجا باید کتاباشو تهیه کنم شهید بعد از شهادتش هم مظلومه یعنی تو این زمانی که باید تحول علمی باشه علمی که از متن این سرزمینه توش چاپ نمیشه اینقدر آدم بدبخت از کجا باید کتابای استاد آوینی و تهیه کنم ها؟؟!!!
78606
نام: سامین
شهر: کهنوج
تاریخ: 1/18/2011 1:50:17 PM
کاربر مهمان
  تا کی در کوچه های غربت صدایت بزنم تا کی منتظر امدنت باشم جمعه که از راه میرسد باز فکر میکنم که میای اما افسوس
78605
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/18/2011 12:13:15 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان گلم

ایمان واقعی
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!
خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه.....
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد

در پناه حق
78604
نام: سید احسان جواهری
شهر: تهران
تاریخ: 1/18/2011 11:00:37 AM
کاربر مهمان
  اگر کسی یک بار به تو خیانت کرد، این اشتباه او است ...واگر کسی دوبار به تو خیانت کرد، این اشتباه تو است..........
تنهایی رو ما برای خودمون میسازیم وقتی وابسته دیگران میشیم اگه به خدا دلبسته بشیم اونوقت دیگه تنها نیستیم.
78603
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/18/2011 10:24:18 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان
سلام توکل عزیز قرار نبود که دیگه ننویسی .حرف دلی ها کم کم دارن میرن و کم معرفت میشن (البته با عرض پوزش)............
آخه چرا؟
قرارمون این نبود
بخدای مهربون سپردمتون
<<ابتدا <قبلی 7867 7866 7865 7864 7863 7862 7861 7860 7859 7858 7857 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=7862&mode=print