اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
7682 |
نام:
کالیفرنیا
شهر:
میان زمین و هوا
تاریخ:
4/30/2005 4:34:28 PM
کاربر مهمان
|
اگه ی نوکری از پا افتاد تو مرام شما نیست ردش کنید منو ردم نکن
|
|
7681 |
نام:
.....
شهر:
...
تاریخ:
4/30/2005 4:32:20 PM
کاربر مهمان
|
سلام به خودم که دوستت دارم
|
|
7680 |
نام:
فرشيد
شهر:
تهران
تاریخ:
4/30/2005 4:28:10 PM
کاربر مهمان
|
سلام :
جمعه اي ديگر امد ورفت باز چشمها به راه خيره ماند اما گويا هنوز وقت امدنش نشده است .
خدايا ظهور را نزديك فرما .
امين يا رب العالمين
|
|
7679 |
نام:
غریبه
شهر:
...
تاریخ:
4/30/2005 4:20:05 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت خواهر/برادر محترم مسکین دوست
سکوت همیشه سرشار از دلهره بوده و هست چون سکوت انسان را به انتظاری فرا میخواند که این انتظار گاهی به اندازه یک چشم بر هم زدن است ولی وای به حال روزی که انتظار به درازا کشد ...
ولی سکوت برای وصال او بس شیرین به مثال عسلی ست که برای کسبش باید انتظار ها کشید ...
هر چه انتظار طولانی تر وصلش نیز شیرین تر.
امید که سکوتش که انتظاری بس بزرگ و طولانی را طلب میکند از طاقت ما به دور نباشد .
ان شا الله
|
|
7678 |
نام:
فاطمه
شهر:
ايلام
تاریخ:
4/30/2005 3:58:24 PM
کاربر مهمان
|
يا من بيده ناصيتي
تا نفس در سينه روز و شب بود
دم حسين و بازدم زينب بود
|
|
7677 |
نام:
کالیفرنیا
شهر:
میان زمین و هوا
تاریخ:
4/30/2005 3:37:16 PM
کاربر مهمان
|
به نام امام غریبم
وقتي تو نيستي نه هستهاي ما چونان كه بايدنند نه بايدها
مثل هميشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض مي خوانم
عمريست لبخندهاي لاغر خود را در دل ذخيره مي كنم
باشد براي روز مبادا
اما در صفحه هاي تقويم روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد روزي شبيه ديروز روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهايي ماست
اما كسي چه ميداند شايد امروز نيز روز مبادا باشد
وقتي تونيستي نه هستهاي ما چونان كه بايدنند نه بايدها
هر روز بي تو روز مباداست
آيينه در چشم ما چه جاذبه اي دارند آيينها كه دعوت ديدارند
ديدارهاي كوتاه ازپشت هفت ديوار ديوارهاي صاف
ديوارهاي شيشه اي شفاف ديوارهاي تو ديوارهايي من
ديوارهاي فاصله بسيارند
|
|
7676 |
نام:
برو بچه های گاندی
شهر:
تهرون
تاریخ:
4/30/2005 3:02:42 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوباره:
ببخشید دوباره برگشتیم غریبه:
بقیه این متن پایین رو بگو خیلی قشنگ بود
یادتون نره
دو روز به شما مهلت میدیم
بنویس
راستی چرا امروز نیامدی؟/؟؟؟///؟
بیا جات خیلی خالیه
ممنونت برو بچه های گاندی
|
|
7675 |
نام:
برو بچه های گاندی
شهر:
تهرون
تاریخ:
4/30/2005 2:43:52 PM
کاربر مهمان
|
سلام مجدد
غریبه جون متنت بود که نوشته بودی:
سالهابادوستانم گرم،با گناهانم انس، باهوس هایم لذت،
با دیدگانم کوری،با زبانم گنگی و...را چشیدم.همچون شهد گل شیرین به مزاجم خوش آمد.
درحال خود غوطه ور بودم که ناگاه دو دیدهگانم به مسافری افتاداز طایفه نور،... از شدت نوری که اورا در بر گرفته بود،چشمانم را خیره،ماتم برد.هیچ کس او را نمیدید.میخواستم فریاد بزنم:او را میبینید؟
کاش باب سخن را میگشود ! از شدت هیجان دهانم قفل و من به دنبال کلیدش ،خدا خیرش دهد باب سخن را خود گشود...
گفت:چیست؟
گفتم:کیست؟
گفت:مسافرعشق!
گفتم:من نیز توانم؟!
گفت:خواهی؟
گفتم:آری، نیک،،البت
گفت:پس ،بیا...
مرا با خود برد.آتشی برافروخت که شعله هایش مرا دربرگرفت .سوختنی را حس نمیکردم چون لباسی از جنس
عشق به تنم کرده بود...
چند صباحی را ز شوق بسیار شعله ها را همبازی خود کرده وهمه کس بی اطلاع زاین اخبارمرادیوانه پنداشته ،تجویز قرص و شربت که به قربانش ، درد عشق با این الات درمان پذیر نیست ،کردند ....
احساس تولدی دوباره داشتم روز به روز بزرگتر ،بازی با شعله ها کمتر و میخواسم هر چه زودتر در آتشش بسوزم میخواستم پرستشش کنم ولی نمدانستم چگونه؟نمیدانم کجاست ؟احساس غریب غربت تمام هستی ام را فراگرفت.دوری اش مرا به شدت می آزرد .آخر کجایی؟میدانم تو نزد من،من از تو دورم.
موجی ازابر، در آسمان دیدگانم به مثال مدی که خود را آماده جزر میدانست تا اندکی تحمل طاق شدوجزی عظیم از طایفه زلزله تسونمی در من رخ داد...
مسافر عشق،شانه ای برداشت،دلم راکه سرشار از غم دوری ات گشته بود شانه ای زد،دیدم هیچ نمیدانم!
...
...
بقیشو بگو ما منتظریم
بگو دیگه
برامون بگو
....................................
|
|
7674 |
نام:
برو بچه های گاندی
شهر:
تهرون
تاریخ:
4/30/2005 2:12:51 PM
کاربر مهمان
|
سلام به غریبه خوبی ؟
ما تا از شما تعریف کردیم چی شد عزیز دیگه چرا برامون نگفتی
ما هر روز به این امید میاییم
اون وقت شما نمینویسی
بنویس
خواهش میکنیم
دوستدارانت:
برو بچه های گاندی
التماس دعا..............
|
|
7673 |
نام:
شوریده
شهر:
غریبستان تنهایی
تاریخ:
4/30/2005 1:55:09 PM
کاربر مهمان
|
برای BAMZY63 از مشهد امام رضا ( ع )
از اینکه نا امیدم کردی خیلی ممنونم اما این رو هم حتما شنیدی که میگن:
============================
جوینده یابنده است
============================
همدلی و انس داشتن از ذات مقدس حضرت حق است .
چون خودش تو ما اینو قرار داده که به دنبال یک همنفس و همراه بگردیم پس خودش اونو برامون پیدا میکنه .
من خوشحالم از اینکه یک نفر و لو نا امیدانه جوابم رو داد.
===========================
ای کبوتر که هستی پیش کنبد طلا
سلام من رو سفارشی به امام رضا برسون
==========================پ
شوریده
فقط دعام کنید همین
|
|