اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 74372 |
نام:
سرباز گمنام
شهر:
بندرعباس
تاریخ:
4/25/2010 1:53:06 PM
کاربر مهمان
|
بسم الرب الشهداء
سلام علیکم و رحمة الله
هرچه دلم خواست نه آن می شود
هرچه خدا خواست همان می شود
التماس۲آ
|
|
| 74371 |
نام:
لیلا
شهر:
تهران
تاریخ:
4/25/2010 1:33:47 PM
کاربر مهمان
|
برام دعا کنید
|
|
| 74370 |
نام:
ایمان
شهر:
توکل به خدا
تاریخ:
4/25/2010 12:58:32 PM
کاربر مهمان
|
پیش از اینها...
پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه ها ی برجش از عاج و بلور
برسر تختی نشسته با غرور
ماه، برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان
رعد و برق شب، طنین خنده اش
سیل و توفان، نعره توفنده اش
دكمه پیراهن او، آفتاب
برق تیغ و خنجر او، ماهتاب
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا، در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیج معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند: این كار خداست
پرس و جو از كار او كاری خطاست
هر چه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند
كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان شعله های سركشم
در دهان اژدهایی خشمگین
برسرم باران گُرزِ آتشین
محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده خشم خدا...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بركردن یك درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حلّ صدها مسئله
مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر
در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر اینجا كجاست ؟
گفت: اینجا خانة خوب خداست !
گفت: اینجا می شود یك لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
باوضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد
گفتمش: پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟
گفت: آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربانِِ مادر است
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست،
|
|
| 74369 |
نام:
سید حسین موسوی
شهر:
شهرستان پاکدشت
تاریخ:
4/25/2010 12:50:03 PM
کاربر مهمان
|
دوست دار جانم را فدای اسلام ورهبرعزیزم کنم
|
|
| 74368 |
نام:
پرتو
شهر:
یزد
تاریخ:
4/25/2010 12:42:21 PM
کاربر مهمان
|
دوست عزیز خیلی التماس دعا
برام دعا کنید.
|
|
| 74367 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی ها
تاریخ:
4/25/2010 10:58:40 AM
کاربر مهمان
|
یا الله
دلم لک زده بود برای گفتن ها و شنیدن ها
اما انگار باز هم اومدن و رفتن بون سرو صدا قشنگ تره
دعامون کنید
این روزا خیلی زیبا شدن! بسته به نگاه آدما....
یا حق
|
|
| 74366 |
نام:
شاهینی
شهر:
ارومیه
تاریخ:
4/25/2010 10:26:30 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان خوبم
اگه کسی بخشیده شده احساسشو برای من هم شرح بده.راستی خدا گنهکار توبه کرده اش و می بخشه؟
|
|
| 74365 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
4/25/2010 9:35:06 AM
کاربر مهمان
|
سلام
سلام
بریم ازمایش
بریم
نه
نه یعنی چی؟
یعنی خانوادم راضی نیستن
پس برای چی داریم میریم ازمایش بدیم؟
...
تاحالا خانوادت کجابودن مگه منو ندیده بودن؟
...
این چه حرفیه میزنی
من شرمنده ببخش که با احساست بازی کردم
من بخشیدم اما خودت عقلتو به کار بنداز ببین چی داری میگی
پس من برم
کجا ؟ازمایشگاه
نه از خانوادم بپرسم تاحالا کجا بودن
اصلا فرصت دادی بهشون تا حالا
نه
اصلا فرصت دادی به من که منم به خانوادم بگم
؟
اره دیگه منم خانوادم نمیدونن
یعنی چی؟
یعنی تو فرصت ندادی من اصلا بهشون بگم
یعنی اگه میگفتی چی میشد؟
هرچیزی توی این دنیا امکان پذیره...
نمیفهمم
میشد بگن اره...
؟!!!!
تو چی گفته بودی بهشون ؟نه!
نه نگفتم چون صلاح ندیدم
فقط خودت صلاح رو باید تشخیص بدی تا عمل کنی؟
؟
پس هروقت صلاح دیدی خودتم برو ازمایشگاه خودتم برو عروسی کن منم که هیچ
...
میدونم سرهمین هم باهات کنار اومدم که توی قلبم لااقل باهام مشورت میکنی اماتوی زندگی نشون دادی که نه!
!!!ها؟چی؟!!!
اره دیگه وقتی حتی بهم افکارتو نگفتی از همون موقع فهمیدم که اینه روشه زندگیت خوشم نیومد اما خواستم باهات باشم
پس چرا الان اینجاییم؟
چون قرار بود بریم ازمایش
ها؟
چون قرار بود فقط بهم ثابت کنیم که باهم خواهیم موند
اما تو داری میری
اره دقیقا چون از اخلاقیاتت خوشم نیومد
پس چرا موندی؟میخواستی با احساساته من بازی کنی؟
*نه میخواستم بهت ثابت کنم دوستت دارم حتی اگه از اخلاقیاتت خوشم نیاد دوست داشتن با رفتن هیچ تناقضی نداره*
من تورو بخشیدم
همون کاری که من کردم اما تفاوتش اینه که تومنو مقصر دونستی چون یه بار گفتم شاید خانوادم...اما من توروبخشیدم چون دوستت داشتم و دارم خدافظ
میخوام باهات باشم
اما الان دیگه خیلی دیره اگه من توی قلبت باشم همیشه باهاتم مثل توکه همیشه باهامی
...
---------
|
|
| 74364 |
نام:
نفیسه
شهر:
لس انجلس
تاریخ:
4/25/2010 9:08:19 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه کنسرت سامی یوسف خیلی باحال بوده توی فیس بوک گذاشته یه سری عکساشو دلم میخواست اونجا بودم خدا حفظش کنه اون وهمه ی کسایی که برای اسلام به هر شکلی قدم مثبت برمیدارن
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
یاعلی
|
|
| 74363 |
نام:
بنده
شهر:
تهران
تاریخ:
4/25/2010 8:04:39 AM
کاربر مهمان
|
با سلام
محرم که میشه سیاه میپوشیم گریه میکنیم و... برای چی برای امام حسین ع برای مظلومیت امام برای مظلومیت دین؟امام محسین برای چی شهید شد؟ برای تشکیل حکومت؟ برای امر به معروف و نهی از منکر ؟ یا حفظ دین ؟ متاسفانه در جامعه ما بی دینی رواج پیدا کرده بد حجاب به بی حجاب تبدیل شده. دزدی خیابانی زیاد شد ه دزد رو امروز میگیرن فردا صبح نشده دادگستری آزاد میکنه ؟ چرا کسی به فکر دین نیست دین داره نابود میشه . فقط فکر تحدیدات خارجی مرز هستیم . به فکر تهدیدات داخل هم باشید .
|
|
