هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
73112
نام: رها
شهر: عشق
تاریخ: 1/30/2010 7:33:57 PM
کاربر مهمان
  زمن به غافله سالار راه عشق بگوی/ که ناقد مانده ودردست محمل افتاده است
73111
نام: عبدالزهرا
شهر: غریبستان...
تاریخ: 1/30/2010 4:55:56 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

سلام سید

سید من ازتون چی خواستم؟
چیز زیاده؟
مطمئنم که حداقل واسه شما زیاد نیست
دارم از غصه دق می کنم آخه تو این شهر چه خبره؟
سید می دونم بی معرفتم می دونم
ولی دل تنگم دل تنگ
قلبم تو سینم داره منفجر می شه
من ...می خوام
دیگه اینجا هم هر چی دلت می خواد بگو نیست اول باید یکی بخونه اگر اون تائید کرد.....اون وقت....
دلم گرفته ...
آخ ....تنها چیزیه که آرومم می کنه........

دلم پکید....
نمی تونم نمی تونم بگم....
من از شما می خوام دلم براشون لک زده ...
پناه غریبان رضا یا رضا
پناه غریبان رضا یا رضا

دیگه دارم روضه می خونم...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
...
ای حرمت مرجع در ماندگان
دور مرا از در و راهم بده
لایق وصل تو من نیستم
لایق وصل تو که من نیستم
دل به یک لحظه نگاهم بده رضا جان

الهی و ربی من لی غیرک
آخ که چه سبک شدم
اللهم عجل لولیک الفرج
آمین
یا الله
73110
نام: سلام
شهر: سلام
تاریخ: 1/30/2010 4:38:53 PM
کاربر مهمان
  آقای مدیر حلالم کن شرمنده ام
73109
نام: .
شهر: ...
تاریخ: 1/30/2010 3:38:01 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه عزیزان
خیلی وقته ننوشتم اما روزی چندبار سر می زنم تا نوشته های قشنگتونو بخونم .
خیلی خسته ام از ادمای دوربرم ، دیگه نمی دونم چی کار کنم هر چقدر دعا می کنم فایده نداره .تو رو خدا برام دعا کنید ، دارم دیوونه میشم ، خدایا به دادم برس یه فرچی تو کارم باز کن دیگه طاقت ندارم خدایا تو که میدونی به غیر تو هیچ کسو ندارم و میدونی که کسی دوستم نداره و همه دارن به زور تحملم می کنند حتی خانواده ام . خدایا به دادم برس
بچه های خوب اوینی می دونی که دلای پاکی دارنین و مثل من گناهکار نیستین ازتون خواهش می کنم واسم دعا کنین شاید فرجی بشه ، از دعاهای خودم اصلا فایده ای نیست . دیگه نمی دونم اصلا چی کار باید بکنم . حسابی خودمو گم کردم .
برام دعا کنید ازتون خواهش میکنم ، شاید خدا به نفسهای پاک شما دوستان حاجت منو بده .
از مدیر سایت هم بابت این سایت خوب که اجازه میده حرفهای دلمونو بزنیم ممنون و متشکرم
73108
نام: رضا
شهر: تبریز
تاریخ: 1/30/2010 3:02:42 PM
کاربر مهمان
  یکروز آرام روشن شیرین آفتابی یک فرشته مخفیانه از بهشت پایین آمد و به این دنیای قدیمی پا گذاشت .در دشت جنگل شهر و دهکده گشتی زد هنگامی که خورشید در حال پایین آمدن بود او بالهایش را باز کرد و گفت:حالا که دیدار من از زمین پایان یافته باید به دنیای روشنایی برگردم. اما قبل از رفتن باید چند یادگاری از اینجا ببرم .فرشته به باغ زیبایی از گلها نگاه کرد و گفت چه گلهای دوست داشتنی و خوشبویی روی زمین وجود دارد بی نظیرترین گلهای رز را چید و
یک دسته گل درست کردو با خود گفت:من چیزی زیباتر و خوشبوتر از این گلها در زمین ندیدم این گلها را همراه خود به بهشت خواهم برد . اما اندکی که بیشتر نگاه کرد کودکی را با چشمهای روشن و گونه های گلگون در حال خندیدن به چهره مادرش دید. فرشته با خود گفت:آه خنده این کودک زیباتر از این دسته گل هست من ان را هم با خود خواهم برد .سپس فرشته آن طرف گهواره کودک را نگاه کرد و آنجا محبت مادری وجود داشت که مانند یک رودخانه در حال فوران به سوی گهواره وبه سوی کودک سراریز میشد. فرشته با خود گفت:آه محبت مادر زیباترین چیزی است که من تا به حال بروی زمین دیده ام من آنرا هم با خود به بهشت خواهم برد.
به همراه سه چیز ارزشمند و گرانبها فرشته بال زد و به سمت دروازهای مروارید مانند بهشت پرواز کرد. خارج از بهشت روبه روی دروازهها فرود آمد و با خو گفت:قبل از اینکه وارد بهشت شوم یادگاری ها را چک خواهم کرد.
به گلها نگاه کرد:آنها پلاسیده شده بودند!
به لبخند کودک نگاه کرد:آن هم محو شده بود!
.....به محبت مادر نگاه کرد:محبت مادر هنوز آنجا بود با همه زیبایی همیشگی اش
فرشته گلها و لبخند محو شده کودک را به گوشه ای انداخت و به سمت دروازه های بهشت پرواز کرد . تمام بهشتیان را جمع کرد و گفت:
.....من چیزی در زمین یافتم که زیبایی بی نظیرش را در تمام راه تا رسیدن به بهشت حفظ کرد
آن محبت یک مادر است
73107
نام: محمد محمدی
شهر: اراک
تاریخ: 1/30/2010 1:58:37 PM
کاربر مهمان
  اشعار مجید فیروزی
73106
نام: سلام
شهر: سلام
تاریخ: 1/30/2010 12:29:27 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه عزیزان حاضر آقای معراج اگر ممکنه با ایمیل بنده تماس بگیر عزیز باهاتون کار تجاری دارم این چندمین باره دارم بهتون پیغام میزارم در مورد تجارت با شرکتهایی ترکیه ای نیاز دارم باهاتون مشورت کنم این در صورتی است که وقتشو داشته باشید و مزاحمتان نباشم ممنونم و سپاسگذارم از آقای مدیر خواهش میکنم پیام بنده رو نمایش بدهند ممنون
73105
نام: مهدی خلاصی
شهر: مراغه
تاریخ: 1/30/2010 10:59:58 AM
کاربر مهمان
  مردم بندگان دنیایندودین را برزبان خود می چرخانند
تازندگی آنهاروبه راه است آن رانگه میدارند اماآنگاه که پای آزمایش درمیان آید دینداران دنیا اندکند.((فرمایشی از امام حسین(ع)))
به امید ظهور مهدی منتظر...
یاعلی مدد...
التماس دعا
73104
نام: ابی
شهر: غربت
تاریخ: 1/30/2010 8:16:24 AM
کاربر مهمان
  دلم تنگه چرا که دنیا دوستم نداره و بد بختی هاش رو ریخته تو سرم برام دعا کنید
73103
نام: جا ماند از شهدا
شهر: شهر گناه
تاریخ: 1/30/2010 7:57:45 AM
کاربر مهمان
  السلام الیک یا اعلمدار عزیز فاطمه
میشه ما هم تو معشر جز شهدا باشیم
از شهدا میخوام دست ما را بگیرند
دلم واسه شلمچه طلاییه تنگ شده الان 6ماه هست نرفتم نمیدونم شهدا باما قهرند دعا کنید
واسه سلامتی رهبر عزیزمان سه تا صلوات بفرست
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 7317 7316 7315 7314 7313 7312 7311 7310 7309 7308 7307 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=7312&mode=print