هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71582
نام: سیب
شهر: همدان
تاریخ: 11/14/2009 5:01:55 PM
کاربر مهمان
  سلام......به یادتونم ....هر چند زیاد سر نمیزنم....
71581
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: عشق
تاریخ: 11/14/2009 4:55:39 PM
کاربر مهمان
  پايان شبهاي بلند انتظار....!

پايان دلتنگيهاي فراق...بوي خوش سحرگاهان وصال....!

آيا براي آمدن ميلي نداري؟....

يك هفته ديگر دل آواره من بايد بسازد با فقيري ونداري....با غم فراق دلتنگيهاي تو...

اي راحت دلهاي خستگان وبي پناهان...قرار جانها برگرد عزيز...!

درمان دلش شكستگان...

مانده ايم درانتظار ديدارآقا....

ميان سجده سبز سحرگاهانت بخوان دعاي فرج را كه خداوند اززبان تو كوتاه كند اين بار فراق را....

همه ما خوابيم ودرغفلت بسرمي بريم...حقيقت جزاين نيست كه ما همه غايب هستيم واومنتظرآمدن ماست.....

الهم عجل لوليك الفرج...

التماس دعاي فرج
71580
نام: کبوتری دلتنگ حرم
شهر: امیدوار همسایگی ضامن آهو
تاریخ: 11/14/2009 3:57:37 PM
کاربر مهمان
  امام رضاعمریه دلم دلتنگته... هماره در دلم این یاد مانده که دل درصحن گوهرشاد مانده اگردورم ولی قلبم همیشه دخیل پنجره فولاد مانده...
71579
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/14/2009 3:37:40 PM
کاربر مهمان
  سلام بر سارای گرامی از مشهد الرضا

دوست خوب و گرامی خیلی وقته کمیاب یا بعبارتی نایاب شدی می خواستم بدونم مشکلی بجز بیماری مادر گرامیتان و مشکلات و درگیری ایشان پیش آمده که خونه سید را کمتر سر میزنی ؟ سارای گرامی من احساس می کنم باید اولا توکلت به خدادر مورد بیماری مادر و سایر مواردی که مدنظر داری بیشتر باشه و این را بدان که خداوند خیلی مهربانتر و بزرگتر از آن است که حتی فکر ش را هم بکنیم صد در صد از تمامی خواسته های درون ما باخبر هست و خودشان به موقع کمک می کنن پس نگران این موضوع نباش و بیا و بنویس تااستفاده کنیم و خودت هم مانند همیشه که اینجا به آرامش می رسیدی آرامشت را تکمیل کنی من هرچه تماس بگیرم و حرف بزنم به اندازه سید مرتضی و خونه اش که نمی تونم به شما آرامش بدهم پس بیا و بنویس و من را هم خوشحال کن
التماس دعا
یاعلی
71578
نام: اتنا
شهر: کجا جا دارم که بگم کدوم شهر
تاریخ: 11/14/2009 3:24:56 PM
کاربر مهمان
  بی تو بودن کار من نیست ......خدااااااااااااااا


سلام به گلای خوشبوی اوینی...


چه خبراااااا

اووووووووف امروز چقدر خسته کننده بود...
ولی خوب خوش گذشت...

واااااااااااای فردامعلم مون برگه های عربی رو میاره
خدا به خیر بگذرونه بیچاره شدم....


اخ جوووووووووووووووووون
محرم داره میاد...




ایمان خیلی مطلبتون قشنگ بود...
محمدی از زیباییها ... التماس دعا..گ
امید امید برای خوبیها...دیگه دارم نا امید میشماااا...

نفیسه .. تو راست میگی من همیشه املام نوزده بود...ولی خودم با هزار بدبختی برای امتحان اماده میکردم تا بیست بشم ... خلاصه بیستم می گرفتم..

علیرضا ی گرامی.... دیدید حرفم راست در اومد..

انیسه ...برات دعا میکنم...دعا میکنم حالت خیلی زود خوب بشه و با خوب و بد این دنیا کنار بیای..تا بتونیم دوباره این شهر پر از صفاو شادی کنیم
...
سرباز گمنام ...به خدا کم اوردم..
محمد جواد گرامی شما نظر لطفتونه......

سبکبار عزیز منو یادتون میاد...
اگه گفتین من کیم.؟


شهاب گرامی.چه فرقی میکنه ی مهربون.ملیحه.یگانه.
یاس سفید.افتاب ابی.امیدوار ...گمنام..بوی سیب.

واز همه ی دوستان میخوام که برام دعا کنید...

یعنی التماس دعا..


یا علی.
71577
نام: اردیبهشت
شهر: بهارستان یزدان
تاریخ: 11/14/2009 3:10:50 PM
کاربر مهمان
  منت خدای را عز و جل

دورود و هزاران سد بدرود
چون یار برفت و هیچ خبر از خویشتن نه همی داد ، حاصل آن شد که در کنج عزلت زانوی غم در بغل همی بگرفتیم و زبان در کام خویشتن فرو هشتیم ، باشد که این گونه خود را زان رحمت خدای محروم همی گردانیده و ایشان در حق اردیبهشت دل همی سوزاندیه و باز همی گردد که هیچ رویداد روی نداد!
القصه یکی از صحابه به نزد اردیبهشت باز همی آمدندی بگفتا ای اردیبهشت تورا چه شدست که دیگر نه با دگری همخور همی گشتی و نه بر دفتر کلام نبشتن نه همی کردی و نیک بدان که عاقل آن بودی که به وقت گفتن زبان خویشتن از نیام بر همی آورد!
و چون بر عاقل بودن خویشتن هیچ شک نه همی کردی قصد بر آن بنومودی تا دگر باره بر این سبز صفحه نبشته ای براندی و خود را دگر بار در دلهای این حرف دلیها جای بدادی!
القصه تر !
چون عزم نبشتن بکردی ، بر خاطره ای دور انگشت سبابه بنهادی ، به اشارتی شادی آور که زین قرار بودی :
روزی روزگاری به خردسالی عزم پایتخت ایران بر همی کردی و خورجین ها بسته و شترها را آماده همی نمودی زبهر سفری چندین شبانه روز! و اندر برگستوان شتران خوراکی از پی مسیر بگاه اطراق بر گرد شهر! و هیچ از آن گاریها نبدانستی ، که به جای یونجه و علف بیابان ، ماده ای گران برخورد ایشان برفتی!

القصه آن ورتر! که قومی بداشتی ، و این خویش یکی زان گاریهای آبکی و بر ما چونین ندا بدادی که ای اردیبهشت ! نیک همی پسندی که تو را بر این گاری خویشتن سوار همی کردی و گشتی بر گرد شهر زدی ؟

اردیبهشت را زین ندا خوشتر چیزی نه همی آمد و بگفتیم : نیک همی پسندیم و یا علی !
و چون وردست ایشان بنشستیم ، خورشید نیمروز بر گرد شهر تابیدن همی کردی و عرقی عظیم بر لباسمان بنشستی و پشتاپشت و بی وقفه تشنه همی شدیم .
که ایشان ندایی دگر بدادی که ای اردیبهشت دستمان بر افسار این گاری گیر همی بودی ، باشد که آبی بر آن کاسه همی ریزی و بر ما روا همی داری ، و اردیبهشت این گونه بکرد!
ایشان مشغول نوشیدن همی شد که بر پلی عظیم به سرازیری وارد همی شدیم،که ایشان دستور همی دادی : باشد که دنده را در آوری !
و چون سرعت کلام ایشان بدیدیم، و بدانستیم که آن سیاه چرده دنده بودی ، درگیر ایشان همی شدی و جز پلاستیک روی آن هیچ چیز دگر نتوانستندی زجای درآوردی!
بناگاه ایشان با چهره ای سخت متعجب نگاهی بر ما بیانداختی و نگاهی دگر بر آن پلاستیک ، و دگر بار این نگاه مفتون خویشتن را بر هر دوی ما بدوخت!و بخندید و بخندید !
و ما نیز بخندیدم چون بدانستیم که خبطی بزرگ بکردیم!

ای امیدوار ، ای نیکو رفتار و ای آرام همراه باشد که ازبهر این بنده ، نیکو سوره ای همراه همی گردانی که خدا تعالی عزه ذکره برت آن چه روا کناد که دلخواهتان باشد

یا علی با علی تا اعلی
71576
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 11/14/2009 2:25:36 PM
کاربر مهمان
  سال های زیادی ست که در کلاس درس روزگار،

معلم ادبیات سعی کرد تا من شاگرد را قانع کند

که عقل و دل موصوف و صفت هستند،

اما بعد از این همه سال حرف معلم ریاضی را قبول کردم،

چون تازه یاد گرفتم

که عقل و دل همان دو مجموعه افراز شده وجودم هستند

که هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند،

یا به قول معلم ریاضی اشتراکشان تهی است،

پس چه بهتر است از آن دو اجتماع بگیریم.
71575
نام: ه
شهر: .د
تاریخ: 11/14/2009 2:02:34 PM
کاربر مهمان
  به نام آفریننده زیبایی
خدای که زیباست و زیبای رو دوست داره
حدیث قدسی: ای بنده من ناخواسته و نا گفته ما به تو دادیم آیا خواسته هایت را بهت نمی دیم .
ای خدای من!
پیش همه به من آبرو دادی و پیش خودت خوب می دونی هیچ آبروی ندارم
خدای من قبل از اینکه دل از این دنیای فانی بکنم کمکم کن که خود را پیدا کنم که از کجا آمده ام به کجا می روم و در کجا زندگی می کنم.
و هر کس تقوای الهی رو پیشه کند برای او ..........
اگر در خانه کس است یک حرف بس است
خداحافظ
71574
نام: س.س
شهر: زنجان
تاریخ: 11/14/2009 1:59:10 PM
کاربر مهمان
  از تو اي دوست دلم غافل نيست
آنچه در سينه من هست تو هستي دل نيست...

*****تقديم به تك تك دوستان عزيز حرف دلي ام*****
----------------------------------------------
با سلام و روز بخير
اميدوار محترم زحمت دوباره اي براتون داشتم لطف كنيد اسامي زير رو هم به ليست اضافه كنيد .
۱ ختم سوره مباركه حج براي يكي از دوستان عزيزم
۱ ختم سوره مباركه حج براي خواهر گراميم
۱ ختم سوره مباركه حج براي همسرم
(با سپاس فراوان از شما)
71573
نام: سبكبار
شهر: یه کوشه دنیا
تاریخ: 11/14/2009 12:54:11 PM
کاربر مهمان
  دستت ازدست خدا جدا نشه صلواتي بفرست
<<ابتدا <قبلی 7164 7163 7162 7161 7160 7159 7158 7157 7156 7155 7154 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=7159&mode=print