اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
71552 |
نام:
علی منصوری
شهر:
کویته پاکستان
تاریخ:
11/13/2009 10:14:08 AM
کاربر مهمان
|
باعرض سلام وخسته نباشید !
درد دل من این است که جرا بحق کسی جفا میکنند؟
من از دست اندر کارا تمامی ویب سایتهای اسلامی میخواهم بدانم که بحق شخصی چون بزرگ مرد عصیان در برابر بی عدالتی ونابرابری ومرد تحقیق وپایداری استاد بزرگ داکتر علی شریعتی جفامیکنند وآثار این بزرگ مرد را دربین جوامع اسلامی نشرنمیکنند وچهره درخشان ایشان را به مردم معرفی نمیکنند. والسلام
|
|
71551 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
11/13/2009 4:34:19 AM
کاربر مهمان
|
تورابه دادگاه خواهندکشید ...
شاید به حبس ابد محکوم شوی .
جزییات جنایتت مشخص نیست اما اثر انگشتت رابرروی قلبی شکسته یافته اند
|
|
71550 |
نام:
سام سهرابی
شهر:
مریوان
تاریخ:
11/13/2009 3:08:06 AM
کاربر مهمان
|
(شبهاپردردم روزهاپرغم*ای خداچه گناهی کردم)(پیرم کردی ای روزگار*عشقم بردی مونده دل بیار)( یادش می افتم دارم آتیش میگیرم*حقمو خدا من از کی پس بگیرم )( گفتی به من که نمیرم اماتورفتی عزیزم*دل به دله یکی دیگه دادی نگفتی بی تومیمیرم) (نمیتونم دل به کنم ازعشق تو * نمیخوام دستاتو غریبه بگیره)( دریا بودی اما دل دریایی نبود * راضی شدی این دل درغربت بمیره)*****************اینقد دلم گرفته .دارم داغون میشم*خدایا حق من و...از کسیکه جدامون کرد بگیره*****الهی آمین*****دوستان برای این برادر کوچکتون دعاکنید سپاسگذارم*
|
|
71549 |
نام:
محمد
شهر:
ایران
تاریخ:
11/12/2009 11:56:42 PM
کاربر مهمان
|
با سلام به تمامی خوانندگان حرف دل
امیدوارم که هر کدام از شما هر آرزویی دارید براورده بشود به یاری خداوند
من یک سرباز هستم واز مرز های ایران دفاع می کنم برای اینکه هیچ غیر ایرانی جرات تجاوز به ایران را نکند
دوست تون دارم چون از یک بزرگی شنیدم که می گفت همه را دوست داشته باش وبه همه جیز با دید مپبت نگاه کن وهمیشه تصور کن که آن چیزی که میخواهی بدست آوری در دستان توست و فقط باید آن را احساس کنی با تمام وجود
پس هر که می خواهد به هر جیزی برسد از همین حالا با توکل به خدا واراده وقوه تخیل وتصور به آن عینیت ببخشد با تشکر
|
|
71548 |
نام:
ملیحه
شهر:
.
تاریخ:
11/12/2009 6:35:04 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم
قل بفضل الله و برحمة فبذالک فالیفرحواهو خیر مما یجمعون (یونس ۵۸)
( ای رسول به خلق ) بگو:
منحصرا به فضل و رحمت خدا شادمان شوید
که بهتر از هر ثروتی است که جمع می کنید.
یارب !خط فقر از چشم های من شروع می شود
که ثروت تو را نمی بیند.
یاران در این شب عزیز بیایید دعا کنیم که خدا چشمی بینا و جانی بیناتر نصیبمان کند.
*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*
غزاله ی عزیز از کرج حکما وقتی انگشتانتان گره خورده بودند با ضریح نقره ای ...لابد همان وقتی که در آغوش کشیده بودی همه ی ضریح را.... قلمی از جیب پیراهنی کمی بیرون بوده...که متبرک شده ...که عطر حرم می آید از آخرین نوشته ی تان.
زیارت قبول خواهرم زیارت قبول ...بارانی شدیم...
التماس دعا
|
|
71547 |
نام:
ف
شهر:
تهران
تاریخ:
11/12/2009 4:20:10 PM
کاربر مهمان
|
سلام خیلی دلم گرفته از ناملایمات زندگی دلم میخواهد با کسی درد دل کنم ولی چه فایده مشاوره ها که خیلی پول میگیرند تا بتونیم باهاشون صحبت کنیم.البته حق دارند وقت با ارزش خودشون رو برای ما میذارند.دلم می خواست با یه پسره دوست بشم چون احساس میکنم نیاز به هم صحبتی که از جنس خودم نیست دارم تا سبک بشم ولی همین که دوست شدم دیدم از خودم کوچکتر و خودش پر از مشکلات،از کارهای خطای گذشته اش گفت از اینکه چه کارهایی که نباید میکرده ولی همین صداقت اون باعث شد با اینکه احساس خطر میکردم باهاش حرف بزنم و کم کم فهمیدم ما دو تا به هم علاقه داریم،من بهش گفتم ما به درد ازدواج نمی خوریم ولی اون قبول نکرد و پیش مشاور رفت با اینکه یک کارگر معمولی بیشتر نبودولی حقوقش رو برای دوست داشتن من خرج کرد(به قولخودش تکلفمون معلوم میشه)ولی تو همین وضعیت صاحبکار من فهمید و من از کار بیکار شدم.ومجبور شدم خونه نشین بشم واز طرفی اون با مادرش صحبت کرد واون قبول نکرد ومن با تقاضای مجدد به کار قبلی برگشتم و شرط دوباره کار من فراموش کردن اون پسر بود من دختری هستم که تعریف از خودم نباشه تو این مدت 28سال زندگی فقط 2 بار دوست پسر داشتم دلم نمی خواست مرتکب گناه بشم دوستی من فقط در حد صحبت کردن بود نه کارهایی که الان بین بعضی جوانها باب شده.خواستگارهای زیادی که دارم همه کوچکتر از خودم هستن و اکثر اونها میگن دنبال پاک بودن من هستن ولی من فکر میکنم توی این دنیا پاکی بهایی نداره چون اگر داشت خواستگار های بزرگتر از خودم به خاطر ساده پوش بودن من نمگفتن خیلی امل پس چه کار باید کنم؟کمکم کنید من ایراد دارم که باید اینطوری تنها باشم فقط میدونم خدا رو همیشه دارم. تکلیف دل من واین پسره بیچاره که داره کارهای گذشتاه اش را به خاطر من کنار میذاره و خبر از این نداره که من دورادور هواشو دارم چیه؟ومن چه کنم چون دوست ندارم آه مادر این پسر ما دوتا را نگیره مجبورم به تلفن های اون یا پیامهای اون که جیگر خودشو وخودمو وهر کسی که میخونه وناراحت میشه رو میسوزونه ندم وپا روی احساسمون بذارم. ای خدا کمکمون کن صبر بده به هردوتایمون.یا الله
|
|
71546 |
نام:
امیررضا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/12/2009 11:56:57 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدایی که زیباست و زیبایی ها را هم دوست دارد
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارمارد.
|
|
71545 |
نام:
sara
شهر:
ازت
تاریخ:
11/12/2009 11:54:32 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه و سلام به ايمان و نفيسه گرامی.....
خدايا هميشه به آدما فرصت ميدي ولي اونا معمولا دير دوزاريشون ميوفته!!!! بسكه شكاكن!!!!
گاهي وقتا هم توقعات جورو واجورشونه كه باعث از دست ادن فرصتاي زندگيشون ميشه....
يه وقتاييم از بي حسو حالي و اعتماد بنفس پايينشونه كه مغبون ميشن......
اما خدايا تو به اونها ياد بده كه در بهترين جاي ممكن زندگيشون قرار بگيرن...
بذار در پناه تو شادوبي نياز بشن....
نذار باور كنن كه تنهاو بي كسو غريبن......
|
|
71544 |
نام:
ایمان
شهر:
توکل به خدا
تاریخ:
11/12/2009 11:42:51 AM
کاربر مهمان
|
علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج
نیما در 21 آبان ماه سال 1276 هجری شمسی در دهکده ای به نام یوش ، واقع در مازنداران چشم به جهان گشود.. خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از آخوند ده نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغها دنبال نیما می کرد .
پس از آن به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد .... در مدرسه از بچه ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و به شعر گفتن به سبک خراسانی مشغول گشت.
در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند ... در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت.... شاعرانی چون: مهدی حمیدی ، ملک الشعرای بهار و..... به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند .
نیما سبک خاص خود را داشت وبه سبک شاعران قدیم شعر نمی سرود و در شعر او مصراعها کوتاه و بلند می شدند .
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه های چون: مجله موسیقی ، مجله کویر و...... پرداخت.
از معروف ترین شعرهای نیما می توان به شعرهای افسانه ، آی آدمها، ناقوس ، مرغ آمین اشاره کرد.
نیما در 13 دی 1328 چشم از جهان فروبست...
شب همه شب *
شب همه شب شکسته خواب به چشمم
گوش بر زنگ کاروانستم
با صداهای نیم زنده زدور.
همعنان گشته همزبان هستم.
جاده اما ز همه کس خالی است
ریخته بر سر آوار آوار
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ
کاروانستم
|
|
71543 |
نام:
علیرضا . . .
شهر:
همدان
تاریخ:
11/12/2009 11:05:05 AM
کاربر مهمان
|
.: هو الحافظ :.
همه حرف خوب میزنن اما کی خوبه این وسط...؟!
سلام به آتنای محبوب...ایمان گرامی و همه دوستای خوبی که دوسشون دارم و بودنشون مایه فخر منه... -:)
سلام به داداش جونم...رسیدن بخیر...ای که وار سن... -:)
دلم برات تنگ شده بود شدید!شرمنده گرفتار درس ومشقم... -:)
سعی کردم باهات تماس بگیرم اما نشد...!
راستش داغون بودم...خوشحالم کردی خیلی خیلی خیلی... -:)
واسه سلامتیت صلواتی میفرستیم...-:)
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم...
|
|