هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
71442
نام: محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 11/8/2009 7:03:34 PM
کاربر مهمان
  گاهی اوقات فکر میکنم نیستی اما دوباره میگویم پس این کیست در نوشته هایم
71441
نام: طاهره
شهر: تهران
تاریخ: 11/8/2009 6:38:00 PM
کاربر مهمان
  yekam khastam az babat on hame talash baraye residan be soalham ama dar akhar faghat in nasibam shod hatman hekmati tosh bode chera ma az hekmate khoda sar dar nemiyarim chera ye kare khob mikonim padashy nasibemon nemishe ama ta kare khatayi azamon sar mizane khoda fori mizare to kasamon vaghty miporsim chera intor shod migan be karhayi ke ghablan anjam dadi negah kon ey kash vaghty ba khoda harmizanimo yek alame soale bi javabke to zehnemone azash miporsim kash javabemono midad ya masedasho mishnidim khaste shodam az bas shenidam maslahate khoda dar in bode va va haye dige ehsas mikonam dare balaye sinohe be saram miay pas tp in donya ki masole soalhaye mast
71440
نام: مهدی
شهر: ارومیه
تاریخ: 11/8/2009 6:08:58 PM
کاربر مهمان
  دوست دارم شمع باشم گوشه ای تنها بسوزم/روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم!
71439
نام: سهیلا
شهر: مشهد
تاریخ: 11/8/2009 5:24:57 PM
کاربر مهمان
  خدایا مردیم از گرانی
71438
نام: رضا
شهر: شهرضا
تاریخ: 11/8/2009 5:07:57 PM
کاربر مهمان
  با سلام به همه دوستان
یک فیلسوف می گه:
خورشید باش که اگر حواستی بر کسی نتابی نتوانی
71437
نام: اتنا
شهر: کجا جا دارم که بگم کدوم شهر
تاریخ: 11/8/2009 5:02:46 PM
کاربر مهمان
  ثنا از شیراز تو خودت جزو گلای خوشبو هستی...
این منم که باید همتونو با عشق صدا بزنم . بهتون بگم سلام...


نامه ی جمعه ی من به امام زمان:


سلام اقای خوبیها...

امروزم مثل همیشه دلم هوای مسجد مقدستو کرده...اون مسجدیکه وقتی چشمم به گنبدش می افته اشک توش جمع میشه و ....اروم اروم رو گونه هام می افته...

اره منم یه دیوونه همون دیوونه ای که با تمام دیوونگیاش منتظرته و داره برای یه گوشه ی نگاهت جون میده...نگو لیاقت ندارم...

راستش..اره من لیاقت دیدن روی ماهتو ندارم...
ولی اقای من من به کنار خیلیای دیگه ام..منتظرن .چشم براهتن..

چی بگم از شرمندگی...فقط میخوام..
مشکل همه رو حل کنی..تمام مریضارو دونه به دونه شفا بدی ..چه اونایی که بدن چه اونایی که خوبن..
هرچی که هستن به خدا به نظر تو خیلی نیاز دارن..

ارزوی همه رو پدر مادرای مهربون ..دوستای دوست داشتنی..بچه های حرف دل....همه رو براورده کن..

امید امید ...میشه گفت برای خوبیها...اقای گلم تو که میدونی مشکلش چیه تو که می بینی چه حال و روزی داره..خودت مشکلشو حل کن....من که میدونم هر کی صدات کنه نگاهش میکنی..صداش میزنی...


حالا منمو تنهاییام .و منمو بی کسیام ..منمو هزار حرف ناگفته...

میدونم که نوبتم نیست...می دونم اخرین نفرم....ای کاش ببینی که
دست من خیلی وقته بالاست اقا...
بالا هم می مونه..
هروقت که نوبتم شد صدام بزن...

دوست دارم ...ای تمام زندگیم..

صلوات.


دوستون دارم یا علی.
71436
نام: ایلیا
شهر: نقده
تاریخ: 11/8/2009 5:00:40 PM
کاربر مهمان
  زیارت اربعین
71435
نام: اتنا
شهر: کجا جا دارم که بگم کدوم شهر
تاریخ: 11/8/2009 4:40:03 PM
کاربر مهمان
  من بی تو میمیرم......خداااااااااااااااااا


سلام گلای خوشبوی اوینی.....


اووووووووووووووف امروز چقدر بد بود زنگ اول خوب بودااا زنگ عربی حالم گرفته شد می دونید چرا..نمی دونید که ...الان میگم.....اخه امتحان داشتیم منم اصلا بلد نبودم...

بی خیال قول میدم جبران کنم...

هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

علیرضای عزیز شعرتون خیلی قشنگ بود...
ابجی غزاله.....خیلی مهربونی.
باران مرسی..حرفاتونو که خوندم یکم بیشتر عاشق مدرسه شدم..یعنی اینقدر خوبه که همه میگن قدرشو بدون..

وبقیه ی دوستان که مطلب منو میخونن . نمی خونن و
نصف نیمه می خونن...یا اصلا نگاه نمی کنن...بدونن که
براشون خیلی خیلی دعا میکنم...تا مشکلاتشون حل و حاجات دلشونم براورده بشه...

71434
نام: مریم
شهر: انتظار بهار و باران
تاریخ: 11/8/2009 3:17:22 PM
کاربر مهمان
  به نام آرام دلها

سلام به همگی

*****
نمی دونم حرفم رو چطور شروع کنم ، ولی تنها جایی که می تونم بغض گلوم رو خالی کنم همین حرف دل آقا سید هست.
سلام آقا سید مرتضی
حالتون خوبه ؟
یه روزی ، یه جایی ، یه وقتی اومدید توی خوابم. چقدر خوشحال بودم که توی خواب بهم وقت داده بودین که باهام حرف بزنید.
چقدر آدمای قلعه رو قبول داشتم.
شما ها همگی برای من یه الگو بودید.
همیشه مطمئن بودم حرفی که اینجا زده میشه حرمت داره.
همیشه برداشتم از یه بسیجی ....

بگذریم.
من امام علی علیه سلام رو خیلی قبول دارم. خیلی برای تک تک رفتار و کارهای ایشون ارزش قائلم.
همیشه سعی میکردم خودم رو یه جورایی توی دل امام علی و حضرت فاطمه جا کنم.
همیشه با حرف دلیها نگاه میکردم.
و هنوز دارم ازشون خیلی چیزا یاد میگرم.

یادمه توی یکی از کتابهای دوره ی دبیرستان امام علی علیه سلام از مردم زمانه شکایت کرده بود و گفته بود اگه صدای فریاد کمک مسلمونی رو شنیدید و کمکش نرفتید باید از این درد بمیرید.دقیقا یادم نیست اما این چیزیه که یادم مونده.

اونروز منم بودم
یه دختر هم سن و سال خودم.
هم پوشش خودم.
هم دین خودم. هم آیین خودم.
داشتند میزدنش.
با چوب میکوبیدن توی سرش!
یه مرد بین اون همه نامرد پیدا شد و آدم (که نه ...) چوب بدست رو گرفت و نذاشت که دختره کتک بخوره.
همگی ریختن سرشو مرد (جوانمرد) رو زدند. خونی که از سرش زده بود بیرون میدیدم و از اینکه جرأت نداشتم جلو برم از خودم شرمنده شدم.

چقدر باورهای من زیر و رو شد !
من هم شریک جرمم
می دونم.

اونروز من بودم.
71433
نام: سربازگمنام
شهر: بندرعباس
تاریخ: 11/8/2009 2:52:34 PM
کاربر مهمان
  بسم الرب الشهداء

سلام علیکم و رحمة الله

خداوند نور و نگاه!

ساعت را وارونه بچرخان؛

شاید جلوی دوران زمین را... نه!

شاید جلوی چرخش من را بگیری.

ساعت را وارونه... نه!

نگاهم را به سمت نگاهت بچرخان...

برادر گرامی امیدوار اگه خدا قبول کنه اسم بنده

رو هم بنویسید .

التماس ۲آ
<<ابتدا <قبلی 7150 7149 7148 7147 7146 7145 7144 7143 7142 7141 7140 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=7145&mode=print