اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
71072 |
نام:
انسیه
شهر:
تنهایی وانتظاروامیدو...یاالله
تاریخ:
10/24/2009 8:18:59 AM
کاربر مهمان
|
سلام
آسمون عصرهای جمعه مثل من بهونه داره
بارون گریه باهام حرف میزنه که خیلی دیره
*العجل یابن الحسن(عج)*
حالم خیلی بده اصلا فکرشونمیکردم نشه ولی اونجوری شدو من بازیه امیدویه هدف روازدست دادم وبازم شکستم... خدایاشکرت بازم شکرت
ازهمه عزیزانی که نامی ازاین بنده حقیرخداآورده اندونیاورده اند بیییییییییییینهایت متشکرم والتماس دعاااااااادارم.
آتنای عزیزم من خوب نیستم خوب اون بزرگواران هستند که من بدراقبول کردند...التماس دعا
*****اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم****
التماس دعاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
یاالله شکرالله
|
|
71071 |
نام:
کاریکاتوریست
شهر:
کانادا
تاریخ:
10/24/2009 4:37:31 AM
کاربر مهمان
|
من که نفهمیدم کی راست می گوید ؟از یک طرف می گیند احترام به حقوق بشر .از طرف دیگر من که سال هاست می بینم ما مهاجران مثل برده کار می کنیم و سفید پوست ها دارند تفریح می کنند . و زبان این ها هم درازه که ای بابا بیا ببین در ایران چه خبره ؟احمدی نژاد هنوز آدمی نکشته و بمبی نساخته و جنگی نرفته و شده شمر زمانه ؟در صورتی که بوش این همه آدم کشت و جنگ افروزی کرد و آب از آب تکان نخورد .وقتی دولت کانادا میلیون ها دلار برای مصرف قانونی مواد مخدر خرج می کند و دم درب هر منزل یک کانادائی یک مشروب فروشی زده . وتمام این زمین های کانادا را به اسم ملکه کرده اند و از ما دارند مالیات سر سام آور می گیرند. داشتم فکر می کردم اگر فقط یک باغ دومتری را در ایران به اسم رهبر می کردند آن وقت چه جنجالی این ها راه می انداختند. وقتی رفتم به یک نشنال پارک در ونکور آیسلند یا همان جزیره ونکور و بابت پارک اتومبیل جریمه شدم در صورتی که می بایست پارکنیک مجانی باشد . یعنی ما حق تفریح کردن را هم نداریم .و ملکه انگلیس با گرفتن آن همه زمین و مالیات باز هم گیر به اتومبیل پارک شده ما در پارک جنگلی میدهد . وقتی زحمت می کشیم و اتومبیل دست دومی می خریم و چشم دیدن آن را هم ندارند و پلیس شان آدم را الکی جریمه می کند و وقتی لباس شیک می پوشد و کانادائی چپ چپ به آدم نگاه می کند و آدم به کانادائی لبخند می زند و یارو اخم می کند و وقتی ایرانی ساکن کانادا خالی بندی می کند و وقتی آدم خسته می شود ی رود کنار رودخانه و بساط قلاب ماهیگری و ناگهان سرو کله پلیس که ماهگیری ممنوع است و جواز باید داشته باشی و پول بدهی و وقتی صدف کنار دریا رو بر می داری و پلیس می گوید ار غیر قانونی کردی و وقتی برای شب چهار شنبه سوری کنار دریا به دور از جنگل و آدم آتش کوچکی را می اندازی و باز پلیس کانادائی که چرا جوازنداری و پول ندادی به شهرداری اگر جشن دارید و وقتی به پرنده ها نان میدهی باز پلیس کانادائی که نان دادن به پرنده ها هم جرم است ...و وقی خسته می شوی و ناراحت و داد می زنی بس است من آزادی ندارم و پلیس ها می ریزند سرت و دست بسته و زندان که چرا تهدید کردی و داد زدی و ناراحت شدی و این قوانین لعنتی کانادا را هم بهتر است بدانید تا به وجود آزادی در ایران ایمان داشته باشید
کاریکاتوریست وهنرمند آواره از کانادا
|
|
71070 |
نام:
سیدمحمدحسن علوی
شهر:
قم
تاریخ:
10/24/2009 3:13:12 AM
کاربر مهمان
|
آرزودارم که همیشه باشماباشم......اگربپذیرید!
|
|
71069 |
نام:
مهدی
شهر:
تهران
تاریخ:
10/24/2009 2:51:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام یه سلام به حرف دلی ها
جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد...
خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.
شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.
***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
***
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
***
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟
یاحق
|
|
71068 |
نام:
لیوان شکسته
شهر:
دل شیشه ای ها
تاریخ:
10/24/2009 2:22:37 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
سلام
خورشید بودی می تابیدی گرم شدم و جون گرفتم اما تنونستم حتی تو چشمات نگاه کنم.ماه شدی توی شبای بی کسیم درخشیدی نگاهت کردم اما اینبار حسرت لمس تو به دستام و دلم موند.ستاره شدی به خوابم اومدی و فقط خدا فهمید که من چی خواب دیدم.من توی خوابم حست کردم.و حالا ابر پاییزی شدی،نبار!به خاطر من نبار...!تو که میای مثل بچه ها تو خونه پشت میله های پنجره حسرت بازی با قطره هات رو میخورم و بعداز رفتنت فقط حس خیسی کوچه های دلم و چشمه های چشمم برام باقی میمونه.نبار...بادشو آروم از کنار من ردشو و بذار فقط بوی خوشبختیتو حس کنم...برو و مثل باد فراموش کن که اینجا کسی در گرمای این جهنم به خنکای وجودتو احتیاج داشت...تو ای باد پاییزی وقتی تن خستت عطش آب داشت فقط به جلو نگاه کن و به یاد بیار نسیمی در انتظار بودن در کنار توه به عقب نگاه نکن خیانت از آن تو نیست. نسیم در جلوتر به انتظارت نشسته تا به تو بپیونده و مثل تو هیاهو کنه و باد بشه...فقط به جلو برو و فراموش کن کسی اینجا به خنکای وجودت احتیاج داشت...
امضا:نیمه ی شکسته ی لیوان
امیدوار گرامی اگه امکان داره ۵۰۰تا گل صلوات هم برای من ثبت بفرمایید ممنون میشم
التماس دعا یا حق
|
|
71067 |
نام:
مریم
شهر:
دل
تاریخ:
10/24/2009 1:05:51 AM
کاربر مهمان
|
روز مرگم اشک را شیدا کنید.
روی قلبم عشق را پیدا کنید.
روز مرگم خاک را وقف نیلوفر کنید.
پیکرم را غرق در شبنم کنید.
روی قبرم لاله ای را خم کنید.
روز مرگم دوست را دعوت کنید.
دور قبرم را کمی خلوت کنید.
بعد مرگم خنده را از سر کنید.
رفتنم را دوستان باور کنید.
|
|
71066 |
نام:
فرشاد
شهر:
ابیک
تاریخ:
10/23/2009 3:30:41 PM
کاربر مهمان
|
حرف نداری به مولا
|
|
71065 |
نام:
ثناء
شهر:
شیراز
تاریخ:
10/23/2009 3:05:52 PM
کاربر مهمان
|
*******اللهم عجل لولیک الفرج********
|
|
71064 |
نام:
سیمانه
شهر:
تهران
تاریخ:
10/23/2009 2:28:05 PM
کاربر مهمان
|
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو چه بگویم
|
|
71063 |
نام:
بی نام
شهر:
خارج از ایران
تاریخ:
10/23/2009 1:53:23 PM
کاربر مهمان
|
سلام به شما سروران گرامی
سلام و عرض ادب به امید امید امید به حق حسین (ع) هیچوقت امیدت نا امید نشه صلوات بفرست
انشاء الله حاجت روا بشی و مشکل شما و همه عزیزان حل بشه
امیدوار گرامی
عرض ادب و اردت لطفا هزار صلوات نیز برام ثبت بفرمائید اجرتون با خدا
+ ۴۰ آیه الکرسی
یکی از دوستان من کار خیلی جالبی را یادم داده که هر وقت قران میخوانید و دعایی و صلواتی یک کاسه آب بپذارید کنارتان و به آن آب بخونید
این آب را برای خودتان همیشه نگه دارید برای همه چیز خوب است از جمله شفای بیمار و برای روز ....
لبتون خندون دلتون شاد
|
|