اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
70712 |
نام:
محمد
شهر:
تهران
تاریخ:
10/7/2009 8:03:21 PM
کاربر مهمان
|
اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند مست و شـیدای وصالش می شـوند
|
|
70711 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
10/7/2009 6:43:39 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان
۱۵ مهرماه روز جهانی کودک است یاد سخنی که از آقای قرائتی شنیدم افتادم که: امام باقر (علیه السلام) وقت دعا بچهها را جمع میکردند و از آنها میخواستند برای دعای ایشان آمین بگویند.
حتماً از بچهها آمین بخواهید اما اگر دعا کردند شما هم آمین بگوئید. اینجا چند تا دعا از زبان بچهها آوردهام. آنها را از کتاب سومین جشنواره بینالمللی ______دستهای کوچک دعا_________ انتخاب کردهام.این جشنواره سه سال است که دعاهای بچههای دنیا را جمع آوری میکند وبه برگزیدگان آن جایزه میدهد. دعاهایی که میخوانید از بچههای ایران است.لطفاً آمین بگوئید:
آرزو دارم سر آمپولها نرم باشد! (تاده نظربیگیان / ۵ ساله)
خدای مهربانم! من در سال جدید از شما میخواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)
خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)
خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)
آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدیهایی را که من جمع میکنم از من میگیرند و به بچه آنهایی میدهند که به من عیدی میدهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)
ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)
خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا میکنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)
ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم! (صادق بیگ زاده / 11 ساله)
خدایا! تمام بچههای کلاسمان زن داداش دارند از تو میخواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)
دلم میخواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژلهای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)
خدایی که خانممون گفته از بابا و مامان هم مهربونتری! کاش دوباره آقای احمدینژاد (!) به شهر ما میاومد و دستور میداد کوچه ما را آسفالت کنند تا مامانم مجبور نباشه هر روز کفشامو توی کوچه با آفتابه بشوره تا گلشون پاک بشه! (محدثه واحدیان / 7 ساله)
کاشکی من یه مغازه توپ فروشی داشتم تا دیگه مجبور نمیشدم به جای توپهایی که همسایهمون پاره میکرد، توپ نو بخرم! (زهرا ایمانی / 12 ساله)
خدیا! دعا میکنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)
خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونهها را میزدیم و فرار میکردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمیکنم! (دلنیا عبدیپور / 10 ساله)
آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم میفهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمیگرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)
خدایا! من دعا میکنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)
اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول میزنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)
خدای مهربان! من یک جفت کفش میخواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (ر
|
|
70710 |
نام:
یکی مثل همه
شهر:
خیانت اباد
تاریخ:
10/7/2009 5:21:14 PM
کاربر مهمان
|
منم عاشق مرا غم سازگار است تو معشوقی تورا با غم جه کاراست
|
|
70709 |
نام:
امیدوار
شهر:
ایران
تاریخ:
10/7/2009 4:51:38 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وروزبخیر...
به حول وقوه الهی درآستانه نزدیک شدن به25شوال روزشهادت ششمین گوهرتابناک آسمان امامت وولایت* حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)*ختم *هزاران صلوات محمدی *هدیه به ساحت مبارک ایشان.
************************************
به نیت آمرزش گناهان وبرآورده شدن حاجات همه شیعیان به ویژه دوستان گرامی حرف دل وشفای عاجل همه بیماران.
*************************************
5000صلوات محمدی:امیدوار
**بزرگواران محترم:
1000صلوات محمدی:آرام
1000صلوات محمدی:ایمان.توکل به خدا
1000صلوات محمدی:زنده یادهمسرایشان
1000صلوات محمدی:زنده یادپدرایشان
1000صلوات محمدی:زنده یادان دایی وپسرداییشان
1000صلوات محمدی:به نیابت عمووسایردرگذشتگان ایشان
1000صلوات محمدی:س.س.زنجان
1000صلوات محمدی:جامانده ازقافله.دوکوهه
500صلوات محمدی:منتظر
1000صلوات محمدی:انسیه خانم.تنهایی و...
500صلوات محمدی:مریم خانم .انتظاربهار...
1000صلوات محمدی:نیلوفرانه.کویر
2000صلوات محمدی:آقامهدی.بهشهر
1000صلوات محمدی:نفیسه خانم.لس آنجلس(باسلام واحترام فرصت انجام این ختم ازمغرب شب شهادت تامغرب فردای آنروز می باشدوذکرصلوات بدون "وعجل فرجهم "کفایت می کند.التماس دعا)
............................................................................................
*بزرگواران اسامی شریف خودیاعزیزانتان راحداکثرتا21مهرماه88برای ثبت اعلام بفرمایید.
(باسپاس ازهمه شمادریادلان همراه حرف دل .)
التمــــــــــــاس دعـــــــــــــا...
***اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم***.
|
|
70708 |
نام:
فریال
شهر:
تهران
تاریخ:
10/7/2009 4:17:32 PM
کاربر مهمان
|
هوالشهید
امروزبرای واحدعملی مددکاری دانشگاه رفتم کهریزک...
آسایشگاه سالمندان رومی گم.
فقط دلم گرفت...
یکی بودکه می گفت خودش اونجاپیرزنارومی شسته ولی حالاخودشو یکی دیگه می شوره...
دلم ریخت یعنی ...
اون طرف ترپیرزن نودساله ای بودکه تواتاق ویژه تک و
تنهابستری بودمعلوم بودکه آخرای عمرش بود...
نمی دونم وقتی وارداونجاشدم خیلی دلم گرفت.همه جورآدم بودن:(ام اسی جوون بیست وهفت هشت ساله که توان حرف زدن نداشت-معلول جسمی-پیرزن های کندذهن وعقب مونده)
خیلی دردناک بود.
خدایاهیچ کسوتنهانذاربی پناه نکن ولش نکن.........
|
|
70707 |
نام:
خوشبخت انشاءالله
شهر:
خوشبختی
تاریخ:
10/7/2009 2:43:48 PM
کاربر مهمان
|
باسلام به همه دوستان عزیزم:**ایمان خانم* *ساراخانم ** امیدامیدامید(حرفات خیلی بهم روحیه میده ممنونتم)**خانم محمدی ** سربازگمنام گرامی ازبندرعباس**انسیه ** و...و...دلم برای همتون تنگ شده بود. نمیدونید وقتی اسمی از من تو حرفاتون میبینم چقدرخوشحال میشم از همگی ممنونم..* * *سعیدسناتور* * * بهت تسلیت میگم درکت میکنم اماچه میشه کرد ؟
سخته بخداسخته ازدست دادن پدرومادر سخته !! منم مادرم رویک ماهه که ازدست دادم الان میدونم شماچه حالی دارید امیدوارم به حق امام زمان خدا هم به شما وهم به من وهم به تمام کسانی که به نوعی عزیزی را از دست دادند صبر عنایت فرماید اگرچه گفتنش آسونه .دردکشیده معنی درد را می فهمه .....
|
|
70706 |
نام:
مرتضی خلیل پور
شهر:
کرج
تاریخ:
10/7/2009 1:29:35 PM
کاربر مهمان
|
با سلام و عرض ارادت خدمت تمامی شما زحمت کشان .بعد حمد خداوند متعال و تبریک توفیقی که نسصیب شما عزیزان نمود تا اشاعه دهنده کلام الهی و ائمه اطهار )باشید می خواستم خواهش کنم در صورت امکان متن را نیز به همراه فایل ادعیه و یا آیات قرار دهید تا برای کسانی که قصد همراهی و همخوانی با قاری را دارند این امکان محیا گردد.اجرکم عندا..
|
|
70705 |
نام:
مهدي-ك
شهر:
اصفهان
تاریخ:
10/7/2009 12:32:58 PM
کاربر مهمان
|
زندگي همچون دوچرخه سواري مي باشد ، براي حفظ تعادل بايد حركت نمود . (انيشتن )
|
|
70704 |
نام:
کلمه
شهر:
تهران
تاریخ:
10/7/2009 9:50:38 AM
کاربر مهمان
|
کسی نیست که سکوت مرا بشکند و مرا رها سازد از این حس تنهایی.نه اینکه هیچ کس نباشد. کس زیاد است اما هم نفسی نیست.هم آوایی که نباشد، ناگزیر سکوت باید کرد.
|
|
70703 |
نام:
غزاله
شهر:
کرج
تاریخ:
10/7/2009 9:16:41 AM
کاربر مهمان
|
سلام به تمامی خواهران مهربان و دیگر دوستان زحمتکش سایت
از پشت شیشه دود گرفته تاکسی نگاهم می کند و بستنی اش را لیس می زند.
همین که لبخند می زنم لبهایش به دو طرف کشیده می شوند و دندان های سفید و کوچکش
معلوم می شود.
برایش دست تکان می دهم خودش را به شیشه ماشین می چسباند و تمام توانش را
در دست چپش جمع می کند و دستش را در هوا برایم تکان میدهد.
حواسش به بستنی اش نیست. شیشه را تا نصفه پایین می آورد و انگار به تماشای کارتونی جذاب نشسته باشد با اشتیاق به من خیره می شود.
نگاهی به دور و اطراف می اندازم و وقتی می بینم کسی نگاهم نمی کند برایش شکلک در می آورم
و او از خنده ریسه می رود.
ثانیه شمار چراغ راهنمایی نشان می دهد که فقط پنج ثانیه برای ادامه دادن این بازی وقت دارم.
در این ۵ ثانیه کاری از دستم بر نمی آید.
ناامید و درمانده زُل میزنم به بستنی اش که دارد قطره قطره مثل عمر این دوستی چند ثانیه ای
آب می شود.
یک ، دو،سه،چهار،پنج تمام شد.
ماشین ما از تاکسی آن ها سبقت می گیرد و من بین آن همه ماشین گم اش می کنم.
در صندلی فرو می روم و توی دلم دعا می کنم:
چراغ چهار راه بعدی ســبـز نباشد.
|
|