هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
6882
نام: گل سرخ
شهر: زیبا
تاریخ: 3/30/2005 2:14:12 PM
کاربر مهمان
  بنام پروردگار زیباییها
عیدتان خجسته باد
لطفا
6881
نام: غریبه
شهر: ....
تاریخ: 3/30/2005 2:10:37 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
تسلیت مرا نیز پذیرا باشید .
یا رب الحسین بالحق الحسین اشف صدر الحسین بظهورالحجه

نام آرام بخش حسين را زير لب ترنم مي کني :
حسين ! حسين ! حسين

تو اگر بودي، سينه تسلاي تو اگر بود، نگاه آرام بخش تو اگر بود، همه غم هاي عالم قابل تحمل بود.

پدرم به فداي آن که عمود خيمه اش شکسته شد.

پدرم به فداي آن که غمگين درگذشت.

پدرم به فداي آن که تشنه جان سپرد.

پدرم به فداي آن که محاسنش غرق خون شد.

پدرم فداي آن که جدش محمد مصطفي است . جدش فرستاده خداست

راستي حسين! اين سؤال تو را چه پاسخ گفتند وقتي که پرسيدي: فبم تـَستـَحلـّونَ دَمي؟

راستي يک قطره از خون علي اصغر حتي به زمين نچکيد.

ميان دست عباس و بدنش چقدر فاصله افتاده بود؟

هيچ کس آب نخورد وقتي آب آزاد شد .

از همه سخت تر وداع بود . وداع با حسين . وداع با جهان . وداع با جان .

وداع با هرچه که دوست داشتني است ...
...
...
...
یا علی

6880
نام: غریبه
شهر: ....
تاریخ: 3/30/2005 2:01:46 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
الا... اي محرم!

تو آن خشم خونين خلق خدايي که از حنجر سرخ و پاک شهيدان برون زد. تو بغض گلوي تمام ستمديدگاني که در کربلا ، نيمروزي به يکباره ترکيد. تو خون دل و ديده روزگاري که با خنجر کينه توز ستم، بر زمين ريخت . تو خون خدايي که با خاک آميخت. تو شبرنگ سرخي، که در سال هاي سياهي درخشيد.
یا علی



6879
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 3/30/2005 1:38:31 PM
کاربر مهمان
  لطفا مداحی های مسجد امیر المومنین واقع در مرزداران شهر تهران را هم وارد سایت کنید
با تشکر
6878
نام: ایمیلتو میخوام غریبه
شهر: تو رو خدا غریبه
تاریخ: 3/30/2005 11:22:09 AM
کاربر مهمان
  غریبهههههههههههههههههه
ایمیلت
غریبه
بابا جون ایمیلتو بده
6877
نام: محمد اسماعيلى
شهر: يزد
تاریخ: 3/30/2005 7:59:40 AM
کاربر مهمان
  من بسرى ۲۲سالمه در دانشكاه درس مى خوانم رشته اى مديريت بازركانى من در دانشكاه احساس ناراحتى مى كنم خيلى من خيلى خيلى خيلى خجالتى هستم بخصوص با دخترها اما عجيب انجا هست كه بعضى و قتها من از هيج كس خجالت نمى كشم انكار نه انكار من محمد اولى نيستم ولى بعضى وقتها هم من خيلى خجالتى هستم يا خدا به من كمك كن كه راه حا اين را بيدا كنم
6876
نام: كرمي
شهر: بندرامام خميني
تاریخ: 3/30/2005 7:02:18 AM
کاربر مهمان
  خدا يا
كاش دلها آن قدر خالص و بي ريا مي شدند كه دعا ها قبل از پايين آمدن دست ها مستجاب مشد

يا حق
6875
نام: امید
شهر: تهران
تاریخ: 3/30/2005 5:47:36 AM
کاربر مهمان
  چه جوری میشه با خدا رفیق شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
6874
نام: محسن شاه مراچی
شهر: تهران
تاریخ: 3/30/2005 5:33:35 AM
کاربر مهمان
  یا الله مطهره را سالم نگه دار
6873
نام: كرمي
شهر: بندر امام خميني -خوزستان
تاریخ: 3/30/2005 1:48:29 AM
کاربر مهمان
 
ياحق

كلمه ناتوانند. اين را قلبي به من گفت كه روز و شب مي تپد و با تپش او هزاران ستاره بيدار مي شوند. راست ميگويد ، كلمه ها صدايي ندارند خاموشند و اگر كسي دهان به ترنم آنها باز نكند فراموش مي شوند.
من خيلي از كلمه ها را از ياد برده ام و بعضي از كلماتي را كه در كودكي بر زبان مي آورم كنار گذاشته ام ، اما تپش قلبها را نمي توان از ياد برد . اين صداي دگرگون كننده از تمام موسيقي ها شنيدني تر و زيباتر است.
كلمه ها ناتوانند و گرنه براي گفتگوهاي جاودانه به نگاه حاجتي نبود.
نمي توان حتي از عمق يك نگاه به قلمرو يك قلب پي برد . كلمه ها نمي توانند حرفي را كه فراتر از اين دنياي خاكي است بيان كنند . كدام كلمه مي تواند تو را معنا كند ؟
هميشه فرصت براي نوشتن هست ، اما براي ديدن و شنيدن فرصت كم است . عمر ميگذرد و ناگهان در مي يابيم چه رنگين كمانهايي را كه نديده ايم و جه صداهايي را كه نشنيده ايم و چه حرفهايي را كه هيچ وقت به زبان نياورده ايم.
من آنقدر حرف در دل دارم كه اگر هفت بار ديگر به دنيا بيايم ، همه دفترهايم را پر خواهم كرد . من نمي خواهم هيچ حرفي را ناگفته بگذارم . مگر براي از تو سرودن چقدر وقت دارم ؟
كلمه ها ناتوانند و گرنه حرفهاي قلبم را برايت معنا مي كردم و از آينه هاي بكر مي خواستم كه احساسم را به تو نشان دهند .

<<ابتدا <قبلی 694 693 692 691 690 689 688 687 686 685 684 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=689&mode=print