اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
5472 |
نام:
محمد
شهر:
شیراز
تاریخ:
1/1/2005 2:17:29 PM
کاربر مهمان
|
هماناابادترین دلهاارام ترین دلهاست
|
|
5471 |
نام:
فاطمه
شهر:
شیراز
تاریخ:
1/1/2005 2:11:22 PM
کاربر مهمان
|
تا هر جا كه بتونم تحمل میكنم.
سختی راه رو باامید رسیدن به هدف تحمل میكنم.
|
|
5470 |
نام:
علی
شهر:
فعلا شیراز
تاریخ:
1/1/2005 2:05:43 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه...
.
الان كه حسابی گردن كلفت شدم و برا خودم سر تو سرا باز كردم...هر وقت به مادرم كه یه شهر دیگه است زنگ میزنم از غصه من میخواد گریه كنه...
بهش میگم ننه جون...قربونت برم... من سالم و سر حالم و هیچ مشكلی جز دوری شما ندارم...اما چی میشه كرد آخه مادره دیگه ... او شور و حال خودشو داره...
.
به خودم گفتم اخاك بر اون سرت كنن...
تو چرا اینقد بی فكری ... ننه ات رو ببین چه طور دداره برات جلز و ولز میزنه...
آخه اون خدایی كه هزاران برابر برا تو مهربون تر از مادرته...الان داره برا تو چی كار میكنه...
پاشو ...پاشو یه زنگی به خدا بزن...
آدم اینقدر سنگدل... نوبر والله
راستی اونی كه لحظه تماس با خدا گریه اش میگره...
بدونه كه قبل از تو ...خدا از شدت گریه حتما به هق هق افتاده...میگی نه ازش بپرس...باشه
.
فعلا خدا نگهدارتون
|
|
5469 |
نام:
علی
شهر:
فعلا شیراز
تاریخ:
1/1/2005 1:53:54 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه
۱-رضای عزیز از سوئد ایمیل رو نوشتم با من تماس بگیر
۲-دوست خوبم :ساكن شهر جهالت:
آدم یا از خستگی خواب بیدار میشه
... یا از ترس
... یا از عشق
اونی كه از شدت محبت خوابش نمیبره بالاخره سراغش میان
و اون روز برا اون عیده
۳-برادر خوبم علی از امریكا:شما یه فرصت خوب داری
......................... كه امثال من ندارن اونم
غربتی كه الان داری ازش مینالی...
اگه تو توی غربت اینطوری میتونی با حال باشی...
تو رو خدا ما رو هم دعا كن...باشه عزیزم؟
|
|
5468 |
نام:
شوین
شهر:
سنندج
تاریخ:
1/1/2005 12:28:37 PM
کاربر مهمان
|
دوست دارم پدرام من را دوست داشتهباشه
|
|
5467 |
نام:
ال
شهر:
تهران
تاریخ:
1/1/2005 12:17:52 PM
کاربر مهمان
|
خدايا كمكم كن تنهام نذار و .. من را از من نگير و با عشق برش گردان.
|
|
5466 |
نام:
بیقرار
شهر:
عشق
تاریخ:
1/1/2005 12:08:30 AM
کاربر مهمان
|
يك حس زيبا و مطلق حسي به زيبايي تو
تلفيقي از عشق و مهر است تمثال رويايي تو
دستان گرم و نجيبت شب را به بازي گرفتند
اين شب شكن هاي شرقي دستان دريايي تو
تنهاي تنها گذشتي از سرنوشت غريبم
شايد شبي گذشتم من از ناشكيبايي تو
اي آخرين شعر بودن حس سرودن سرودن
با خاطراتم چه كرده چنگ نكيسايي تو
امشب گره مي خورد باز تقدير من با نگاهت
اين اشتباه دل من يا عشق و گيرايي تو
اين شعر آرام و عاشق تقديم دستان گرمت
تقديم احساس پاكت تقديم تنهايي تو
مخلص تموم بچه های حرف دل
از نظراتتون خوشحال می شم
|
|
5465 |
نام:
سارا
شهر:
؟
تاریخ:
12/31/2004 11:36:47 PM
کاربر مهمان
|
وقتی بچه بودم فكر می كردم خدا یه آدم خیلی گندس كه اون بالا روی یه صندلی نشسته و داره ازاون بالا به آدما با اخم نگاه میكنه
هر كسی كار بدی بكنه یه راست میره جهنم اگرم كار خوبی كنه مره تو بهشت
تا مدتا فكر می كردن با كارایی كه انجام دادم حتما می رم جهنم بی برو برگرد
یه مقدار كه بزرگ تر شدم فهمیدم اون خدایی كه اون بالاست اونقدر ها هم بد نیست و بی انصاف
بعضی وقتاهم مهربونه ازون بالا بهت مبخنده
بزرگ تر كه شدم رابتم با خدا بهتر شد حظورشو همراهم احساس می كردم
احساس خیلی خوبی بود باهاش حرف میزدم و می دونستم به حرفام گوش میده
كنكنم می كرد
اگز خطایی می كردم راه درستشو نشونم می داد خلاصه خیلی با هم خوب بودیم
والان یه چیزی رو گم كردم یه چیزی كه همیشه باهام بود و آرامش با من بودنش به همه دنیا می ارزید
خیلی وقته داردنبال یه گمشده می گردم
نیست
گشتم و گشتم
دیدم خدا باهام نیست
دیگه به حرفام گوش نمی ده دیگه باهام حرف نمی زنه دیدم گمشدم خداست یه خدای مهربون كه تاحالا هیچ كس از مهربونیش بران اینجوری تعریف نكرده بود
خدایی كه اگر خطلا كن دیگه ازون بالا به فرشته هاش نمیگه بندازینش تو جهنم
گریه میكنه ومی خواد كع برگردی
از این كه نباشی دلش میگیره و ناراحت میشه
اگر خطا كنی به فرشته هاش میگه صبر كنید بر می گرده بنده منه من میشناسمش
خدایا گمت كردم
دلم برات تنگ شده برای حرف زدنام با تو برای گوش دادنات برای همه چیزت
برای مهربونیات
این دفعه تو آسمونا دنبالت نمی گردم
می خوام تو وجودم پیدات كنم
خودت گفتی من از رگ گردن به شما نزدیگ ترم
یه جوری كه دیگه گمت نكنم
محكم میگیرمت كه گم نشم
اینقدر ازم دور شدی كه دیگه خوابتم نمی بینم
اونقدر ازم دور شدی كه بوتو هم احساس نمس كنم
ازم دور نشدی من ازت دور شدم
می دونم كه هیچ وقت بنده هاتو تنها نمی زاری
پیدات می كنم
مطمئنم
|
|
5464 |
نام:
delshekasteh
شهر:
gorbat
تاریخ:
12/31/2004 8:29:57 PM
کاربر مهمان
|
be nam alah ke esmash dava ast va zekrash shafa
ba arze salam khedmat shoma azizan
farda agaze sal jadid masihi 2005 ast , be hamin monasebat lazem didam ien sal jadid ra be hamvatanan va binanandegan ien site farhangi dar dakhel va kharej az keshvar tabrik begouyam va az khodavand manan bekhaham ke hamegi ma ra be rah rast hedayat namayad va solh va dousti va barakat ra baraye jahanin arzani darad
amin ya rabalalamin;
darzemn be jahat havadesse nagovar chand rouze pish dar keshvarhaye hend, andonezi, tayland srilanka, va kolan keshvarhaye assiyaye shargi va marg bish az sadha hezar nafar az mardom ien navahi , marateb hamdardi va hamdeli va taasof khodam ra be bazmandegan ien hadesseh gamangize ealam midaram va az shoma azizan tagaza daram ta ba niyat pak khodetan be har sourat va shekli ke shodeh be jahat kayr va amorzesh hamegan doaa konid va az khodavand karim va rahim va manan bekhahid ke hamisheh va hame ja ma ra rahnamaiy konad va dastgir ma bashad .
bani adam aazaye ykdigarand
ke dar afarinesh ze yk goharand
cho ozvi be dard avarad rouzegar
degar ozvha ra namanad garar
to kaz mehnat digaran bigami
nashayad ke namat nahand adami
eradatmand hamegi shoma moemenan va khouban
|
|
5463 |
نام:
طاها
شهر:
؟
تاریخ:
12/31/2004 8:15:48 PM
کاربر مهمان
|
خدایا ازت ممنونم
خدایا بازم از تو سپاسگذارم
از اینكه دوباره در رحمتت را به من گشودی
و من را به حریم حرمت راه دادی
میدانم لیاقت آن را ندارم
اما ...
از تو می خواهم تا گام هایم را برای رسیدن به قله سعادت و رسیدن به هدف استوار گردانی
هدف ...
هدف تویی
اول و آخر هر راه
گهگاهی راه های ما به بیراهه كسیده می شود اما ....
باز منادی در گوش ما ندا میدهد
آیا وقت آن نشده كه به خود آیی؟
و آنگاه باز ره كج كرده و به سوی تو می آییم
اما در این راه بیراهه بس زیاد است
از تو همراهی خواستم تا گهگاه رهنمود راهم باشد
و تو چه زیبا پاسخم را دادی
در انتهای راه یك فرشته نشسته
با نور ضعیفی راه را به من نشان می دهد
اما گاهی هم نور شب پره های كوچك دشت تنهایی باعث اشتباه من می شود
حالا دیگر بجز تو شرمنده آن فرشته نیز هستم
از هردوی شما شرمنده ام
اگر گاهی به بیراهه كشانده شدم
اما این بار با چشمانی باز به راهم ادامه می دهم
بعضی ها از این كار من دلخورند
یعضی ها از وجود فرشته دلخورند
بعضی ها هم حسادت میكنند
آنها كه دلخورند و آنها كه حسادت می كنند می گویند كه من تقلب كرده ام
اما نه
این موهبتی است كه خدای عزوجل به من عنایت كرده
عشق
این زیباترین هدیه خدا بعد از خلقت من است به من
خداوندا از تو می خواهم تا به من عنایت حفاظت از آن را داشته باشی.
از تو میخواهم دیوار های شك و تردید را هرچند گلی باشند از سر راه من و آن فرشته كوچك برداری
و از فرشته كوچكم می خواهم تا بیشتر صبر داشته باشد
این راهی است كه بس تاریك است
تمام چراغهای راه را با خاموش كردن اولین چراغ خاموش كرده ام
پس انتظار نداشته باش تا به سرعت این راه را طی كنم
عزیزم دوستت دارم
خدایا تورا نیز می ستایم
|
|