هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
18392
نام: مهدي
شهر: بناب
تاریخ: 3/18/2006 2:06:15 PM
کاربر مهمان
  جزيره
18391
نام: مهدي
شهر: بناب
تاریخ: 3/18/2006 2:02:34 PM
کاربر مهمان
  كاش ميشد عشق را معني نمود
اتل متل عشق و خون
باور نداري بخوان
جيرةعشق را
قصة مجنو را
قصة اين ماجرا
رستمي و مرتضي
كي شنيده كي ديده؟
زير شني تانكها
جمجمه ها له شوند
گرداني از لشكر
۳۱ عاشوراء
يه هفته با تشنگي
خستگي و گشنگي
محاصره گشته ايم

كي شنيده كي ديده؟
محاصره يعني چه؟
جيره خشك نداريم
۳۴۵نفر
دو قمقمه آب را
چگونه تقسيم كنند؟
كانال پر از شهيده
قمقمه اي نصف آب
دست شهيدي نشان
به كي دهم آب را
دويست نفر در صفند
نوبت اول كيه؟
18390
نام: آسمان
شهر: دلم می خواهد آسمانی باشم
تاریخ: 3/18/2006 2:01:38 PM
کاربر مهمان
  برادر عزیز مجتبی داستانتان هم بسیار زیبا بود وهم برای من بسیار اموزنده دلم می خواهد من تنها به او تکیه کنم وتنها یاری کننده بزرگ خداست خدایا دستان نیازمند مرا بگیر یاریم کن که بسیار محتاج یاریت هستم الهی وربی من لی غیرک همه باشند چون تو نباشی هیچ ندارم تو باش تا همه را داشته باشم یاریم کن یارب
18389
نام: سورنا
شهر: نزدیک کربلا
تاریخ: 3/18/2006 1:51:55 PM
کاربر مهمان
  سلام
عجیییییییییییییییییییب دلم گرفته.
بازم یه دریا اشک دارم که نمی دونم کجا بریزم.
سال نو همه تون مبارک.
یه جور دیگه دعام کنید.
ملتمس دعاتون"سورنا"از نزدیک کربلا
18388
نام: مجتبی
شهر: کرج
تاریخ: 3/18/2006 1:50:11 PM
کاربر مهمان
 


داستان را در دلتان با صداي بلند و با توجه بخوانيد. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهيد داشت.
داستان درباره يك كوهنورد است كه مي خواست از بلندترين كوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازي، ماجراجويي خود را آغاز كرد ولي از آنجا كه افتخار اين كار را فقط براي خود مي خواست، تصميم گرفت تنها از كوه بالا برود.
او سفرش را زماني آغاز كرد كه هوا رفته رفته رو به تاريكي ميرفت ولي قهرمان ما به جاي آنكه چادر بزند و شب را زير چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا اين كه هوا كاملاٌ تاريك شد.
به جز تاريكي هيچ چيز ديده نميشد سياهي شب همه جا را پوشانده بود و مرد نميتوانست چيزي ببيند حتي ماه وستاره ها پشت انبوهي از ابر پنهان شده بودند .پ كوهنورد همانطور كه داشت بالا ميرفت، در حالي كه چيزي به فتح قله نمانده بود، ناگهان پايش ليز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط كرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامي خاطرات خوب و بد زندگياش را به ياد ميآورد. داشت فكر ميكرد چقدر به مرگ نزديك شده است كه ناگهان احساس كرد طناب به دور كمرش حلقه خورده و وسط زمين و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط كاملش شده بود. در آن لحظات سنگين سكوت، چارهاي نداشت جز اينكه فرياد بزند:
“خدايا كمكم كن”. ناگهان صدايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه ميخواهي ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فكر ميكني ميتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها كسي هستي كه ميتواني مرا نجات دهي.
- پس آن طناب دور كمرت را ببر
براي يك لحظه سكوت عميقي همه جا را فرا گرفت و مرد تصميم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نكند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده يك كوهنورد را پيدا كردند كه طنابي به دور كمرش حلقه شده بود در حاليكه تنها يك متر با زمين فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگي خود چسبيده ايد؟ آيا تا به حال شده كه طناب را رها كرده باشيد؟
هيچگاه به پيامهايي كه از جانب خدا برايتان فرستاده ميشود شك نكنيد.
هيچگاه نگوييد كه خداوند فراموشتان كرده يا رهايتان كرده است.
هيچگاه تصور نكنيد كه او از شما مراقبت نميكند و به ياد داشته باشيد خدا همواره مراقب شماست.


18387
نام: سید علی حسینی
شهر: تهران
تاریخ: 3/18/2006 1:50:03 PM
کاربر مهمان
  روزگار سر ناسازگاری دارد بلاتکلیفی سر در گمی چه کنم چه کنم گذر عمر
18386
نام: sh
شهر: sj
تاریخ: 3/18/2006 1:41:57 PM
کاربر مهمان
  سال ۸۴ در حال تمام شدن است.

ولی زندگی چیزی که همیشه در جریان است، زمان چیزی که همیشه در گذر است و برگشت ناپذیرند، هر دو.

نگاهی به دفتر انجام شده ها و گذر کرده ها بیاندازیم. بر آنچه کرده ایم نظری بیافکنیم. چه کرده ایم؟ در این جهانی که لحظه به لحظه در حال نو شدن است، چقدر نو شده ایم؟ نگاهی به عقربه های ساعت بیافکنیم، آنچه به ما نشان میدهد که عمر، چه به سرعت، در حال گذر است و جبران ناشدنی، و پایان پذیر، و نگاهی به طبیعت همواره در حال نو شدن به ما مینمایاند، که میشود، که باید بشود در این عمر محدود و پایان پذیر، همواره در حال نو شدن بود نه کهنه شدن.

پس بیایید با نو شدن طبیعت ما هم نو بشویم به جای کهنه شدن.

در آداب ایرانیان خانه تکانی شب عید رسم پسندیده ایست، بیایید خانه دل بتکانیم، دل بشوییم از چرک کهنه عمر، رسم نو شدن بیاموزیم از طبیعت.

سال نو مبارک.
18385
نام: shfagh
شهر: san jose
تاریخ: 3/18/2006 1:32:02 PM
کاربر مهمان
  سوره آل عمران

و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان;
و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است;
و براى پرهيزگاران آماده شده است. (133)

پرهيزگاران ونيكوكاران
]
همانها كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق‏مى‏كنند;
و خشم خود را فرو مى‏برند; و از خطاى مردم درمى‏گذرند;
و خدا نيكوكاران را دوست دارد. (134)


و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند،
يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى‏افتند;
و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏كنند -

3و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟
- و بر گناه، اصرار نمى‏ورزند، با اينكه مى‏دانند. (135(
18384
نام: سودا
شهر: یه جای خیلی دور
تاریخ: 3/18/2006 1:18:37 PM
کاربر مهمان
  کاش من به دنیا نمی امدم
می خواهم دیگر زنده نباشم
خودم از یجا دلم پره.
مادروپدر دم به ساعت با هم دعوا می کنن
انگار ما برده ایم
ما برای مشا هده دعوای مادروپدر به دنیا امدیم
پدر حرف زور بزنه مادر قبول نکنه
بعد جنگ دعواو........بزن. بزن
یکی از اوناهم کوتاه نمی ان
اگه طرف هرکدوم از اوناروبگیری
وقتی بدونن یکی رو دوست داری
میگن تو حیفی برای اون
خدایااول تورو دارم وبعد یه مادری که خیلی دوسش دارم
بعد از همه اینهایکی رو دوست دارم
دور از چشم همه عا شق شدم
برام دعا کنین بهش برسم
ممنون میشم
18383
نام: ...
شهر: ...
تاریخ: 3/18/2006 1:08:54 PM
کاربر مهمان
 

یا صاحب الزمان...
<<ابتدا <قبلی 1845 1844 1843 1842 1841 1840 1839 1838 1837 1836 1835 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1840&mode=print