اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
17732 |
نام:
مجتبی.........
شهر:
همین گوشه موشه های تهرون...........
تاریخ:
3/4/2006 4:01:20 AM
کاربر مهمان
|
پرستش کن خدایی را که آفریدگار خلق است اوست خدایی که تو رو از هیچ آفرید
آقا معرفت گذاشت وسط بزار معرفت ایرانی ها و مسلمونها رو ببینه............
وقتی مشکلی برات پیش اومد به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگوووو یه خدای بزرگ دارم
در پناه حق
مجتبی/۱۷/تهران
|
|
17731 |
نام:
محمدحسین
شهر:
استان کرمان
تاریخ:
3/4/2006 4:00:50 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه دوستان
من رو از دعای خودتون فراموش نکنید.
یازهرا(س)
|
|
17730 |
نام:
مریم
شهر:
*******
تاریخ:
3/4/2006 3:30:20 AM
کاربر مهمان
|
یا مهدی ادرکنی مددی بنما
|
|
17729 |
نام:
خروش!
شهر:
همين دور و برا
تاریخ:
3/4/2006 3:21:28 AM
کاربر مهمان
|
خداي من...... خداي من..... خداي من
جان علي و زهرا........!!!!!
|
|
17728 |
نام:
سورنا
شهر:
نزدیک کربلا
تاریخ:
3/4/2006 3:00:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام
یا من له العزة والجمال،یا من له القدرة والکمال، یا من له الملک والجلال،یامن هو الکبیر المتعال،یا منشئی السحاب الثقال،یا من هو شدید المحال،یا من هوسریع الحساب،یامن هو شدید العقاب،یا من عنده حسن الثواب،یا من عنده ام الکتاب.
به یاد زمزمه های عاشقانه عاشقانت در شبهای قدر...
ملتمس ترین بنده خدا به دعاتون(سورنا)از نزدیک کربلا
|
|
17727 |
نام:
پانیذ
شهر:
تهران
تاریخ:
3/4/2006 3:00:22 AM
کاربر مهمان
|
سلام به دوستای خوبم....
بیقرار عزیز- سورنای مهربان- خروش عزیز- بازمانده گرامی- ناشناس جان- عبدالفاطمه- و تمامی دوستان عزیرم!!!!!!!!!!!!!!!
دنياي عجيبي شده است ... چرا حقيقت پنهان است و دروغ جاري شده است ؟ ... ، از بخت ياري ماست شايد كه آنچه مي خواهيم يا به دست نمي آيد يا از دست مي گريزد ....، و عشق سايه كمرنگي است كه همه به دنبالش مي گردند ! اساسا آيا حقيقت وجود دارد ؟ اين سؤاليست كه گاهي از خود مي پرسم ! ، ...حقيقت بسي مهمتر است از آنچه واقع مي شود ... ،عصاره فكر من اينجاست كه حقيقت چيزيست كه ما دوست داريم اتفاق بيفتد و واقعيت آن چيزيست كه بالذاته اتفاق مي افتد ... واقعيتهايي كه ما هر روز با آنها در حركتيم اعمالي برخاسته از غرايز است ... هميشه يادمان داده اند كه غريزه يك رذيله اخلاقي است و جايي كه اخلاقيات بند به پاي بشر مي افكند قدرت انتخاب زايل مي گردد ! ... ، التهاب يك بوسه پرتگاه حسرت هزار فرشته است ... سيب تنها يك بهانه است ... عشق صادقانه دروغ مي گويد .... ، غريزه جزو ذات انسان است و چيز پست و پليدي نيست و هيچ كس نمي تواند غريزه را انكار كند . غريزه باعث مي شود ما بو بكشيم ... بياشاميم .. نياشاميم ... و به دنبال همزاد خويش بگرديم و اين حس همزاد پنداري از زمان تولد بشر تولد يافت . هميشه بشر به دنبال همزادي كه شبيه خود او و چه بسا ( خود ) او باشد سرگردان است . واقعيات زندگي ذات لخت زندگي است مثل مرگ ... تولد ... خور و خواب و كار و تزايد نسل ... جرياني كه پيوسته ادامه دارد و هيچ گاه زندگي از تكرار آن خسته نمي شود ولي ذات بشر هميشه از واقعيت گريزان است زيرا اساسا سر جنگ با آن دارد ...
و اما حقيقت هميشه رويايي دست نيافتني بوده است ... حقيقت مثل عشق ... انسانيت ... زيبايي ... محبت .... تمام اين حقايق تعابير ذهني بشر براي اميدوار زيستن هستند و هميشه انسانهاي متعالي سعي در يافتن و اجراي حقيقتي هستند . مسئله مهم يافتن حقيقت نيست ... مسئله مهم پايداري در حقايق و عينيت بخشيدن حتي موقتا به حقيقتي است .. زيرا كه با تجلي اشعه اي از حقيقت در زندگي روزها نو مي شوند .. آدمها با هم دوست مي شوند ... عشق زاييده مي شود ... ولي نكته اي كه بايد هميشه به ياد داشته باشيم 2 امر است : 1 ) حقيقت ممكن است موقتا به واقعيت پيوند بخورد و دوباره مثل ستاره اي افول كند پس براي تولد دوباره حقيقتي اميدوارانه بكوشيم
2 ) غريزه را انكار نكنيم زيرا اگر انكار شود بمب حقيقت طلبي به جاي تسخير طبيعت ، درون انسان انفجار خواهد يافت و غايت اين راه گمراهي و دوري از ذات لايزال الهي است .
كائنات بر مدار حقيقت مي چرخد و دنياي فاني بر مدار واقعيت ! و تا لحظه اي كه بشر زنده است و زندگي مي كند دائما مبارزه واقعيت با حقيقت را ادامه خواهد داد و در اين عسر و حرج پيوسته خواهد دويد تا روزي كه روحش به وصل يار پيوند خورده و تقديم منبع مطلق حقيقت گردد ......
********دوستدار و دوست همیشگی شما********
*****************پانیذ******************
|
|
17726 |
نام:
رضا
شهر:
کویر
تاریخ:
3/4/2006 2:55:22 AM
کاربر مهمان
|
سلام
***
ناشناس عزیز من یکم بیشتر بشما لطف دارم.
مطمعن باشید هرزمان احساس کنم دارید ترمز میبرید
یک پیغام دریافت خواهید کرد چون نوشته های شما
هوای دیگری دارد.اشاا... سلامت و موفق باشید و
از دعای خیرتان مارا بی نصیب نگذارید.
************************************
در روزگاران گذشته ، مرد ثروتمند و خيري بود كه بسيار به فقرا و نيازمندان كمك ميكرد و به اين امر مشهور بود. روزي پيرمردي درويش به او مراجعه كرد. سكه كم ارزشي را به او داد و به مرد ثروتمند گفت : اين تمام ثروتي است كه من دارم و ميخواهم در راه خير انفاق كنم. مرد خير و ثروتمند با تعجب و غرور خاصي به مرد درويش نظر كرد و با لحن تمسخرآميز گفت : پيرمرد ، با اين پول اندك چه كمكي ميتوان كرد ! پول بي ارزشت را بردار و برو ! برو به فكر خودت باش ، تو خودت بدبخت و محتاجي. لازم نكرده است به كسي كمك كني ! ضمن اينكه اين پولي نيست كه به درد كسي يا كمكي بخورد.
مرد خير و ثروتمند مشغول ساختن مكاني براي كودكان بي سرپرست بود و براي انجام اين كار مشقات زيادي را تحمل ميكرد. عليرغم تلاش و مشقات زياد كارها همواره با موانعي برخورد ميكرد و اصلاً پيشرفتي در كار حاصل نميشد و مرد خسته و عاجز شده بود و از اين كه چنين كار بزرگي را آغاز كرده بود ، سخت در پريشاني و ناراحتي بود. روزي دست به دعا برداشت و گفت : خداوندا ، چرا در مسير كار نيكويي كه من ميخواهم انجام دهم اين همه مشكلات است ؟؟ آن شب خواب ديد كه تمام كارهاي نيكويش را در
بقچه اي بزرگ بر پشتش حمل ميكند تا به خداوند هديه نمايد. ولي احساس عجيبي دارد و آن اينكه هر چه پيش ميرود بقچه اش سبكتر و سبكتر ميگردد ! و لحظه اي كه نزد خداوند رسيد بقچه را خالي ديد !!! با تعجب بقچه را باز كرد و ملاحظه كرد كه به اندازه يك سكه ته آن سوراخ است و تمام محتويات بقچه از آن بيرون ريخته است. ناگهان متوجه اشتباه خود در مورد شكستن دل آن درويش و نخوت خود ميشود. روز بعد در صدد پيدا كردن آن درويش برمي آيد تا به نحوي اشتباه خود را جبران نمايد !!
. گاهي ممكن است كلام و برخورد ما چنان بر عواطف و احساسات فردي صدمه وارد آورد كه با گذشت ساليان دراز آثار آن محو نشود. عملي كه به نظر ما خيلي كوچك و ناچيز است ولي ممكن است اثرات عميقي بر شخصيت يك انسان داشته باشد و اثرات آن از دهها كار نيكو بدتر باشد. همواره به خاطر داشته باشيم نيت ، تفكر ، روح هماهنگي و كمك ، گاهي داراي انرژي و طنيني بسيار گيراتر از حمايت صرفاً اقتصادي است. نزد خداوند ميزان خلوصي و پاكي نيت شرط است ، نه موازين مادي و ظاهـــري . ...
التماس دعا
|
|
17725 |
نام:
اکرم
شهر:
تبریز
تاریخ:
3/4/2006 2:45:20 AM
کاربر مهمان
|
برو برو که مثل تو زیاد تو دنیا واسم
برو برو ولی بدون که تا ابد جایی نداری تو دلم
|
|
17724 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
3/4/2006 2:28:29 AM
کاربر مهمان
|
بازم سلام
بیقرار عزیز بدجوری جات خالیه !!! معلومه دوباره کجایی ؟؟؟
آقا رضا - کویر . خیلی به خودم غره میشم وقتی میبینم مناجات خون رمضان کمی به ما لطف دارن. بنده نوازی میفرمایید. به خاطر همه چیز ممنون. هنوزم مناجات دل شما شیرینه !!! راستی هواست هست برامون دعا کنی !!! من خیلی محتاجما ....
سورنا جان - به چشم - دیگه هیچی نمیگم. فقط بدون خیلی حسرت میکشم. خیلی زیاد. مواظب دل دریایی و متصل به اقیانوس محبت خدات باش.
گمشده عزیز - سلام . نازنین کجایی ؟؟؟ رفتی چه بلایی سر این دل آوردی که فریاد هیهاتت حرف دلو پر کرده. ترو خدا اینجور با من حرف نزن. عزیز دل گفتی باهات حرف بزنم. بگو چی بگم که قرار بگیری. حرف از چی بزنم که آروم باشی. حرفت بوی دلتنگی منو میده ، منم از خود خودم جدا شدم. اگه همدردیه پس نازنین بیا با هم ناله کنیم. منم غرق نیازم به خدا که خدایا چرا منو به خودم واگذار کردی، منم دلتنگ همون ناشناسیم که با یه صلوات یه روزش قرار و آروم میگرفت اما الان شدم ....... وامصیبتا !!!! گمشده جان کو اون دلی که بال پروازش بسم الله الرحمن الرحیم بود !!!! گمشده جان اما .... اما یه چیز .... ترو خدا تحت هر شرایطی فقط مراقب باش کفر نگی .... دل خدا رو به درد نیاری .... من باورم شده خدا خیلی مظلومه اونقدر که اون مهربونه اما ما بنده نیستیم. اونم منتظر نیایش ماست با یه دل پاک.
نمیدونم عزیز داستان منو و سورنا رو خوندی یا نه اما باور کن چنان ملتهبم که میترسم این هراسم منو به باد فنا بده. مدتهای طولانی بود که آقام عباس روش رو نمیدیدم. التماسش میکردم نرمشی از طرفش حس نمیکردم حالا نمیدونم باور کنم اومده یا سورنا نور بالا میزنه. میبینی عزیز که منم غریبم ، منم گمشده دارم ، منم بین زمینی و آسمونی شدنم موندم. نمیخوام بیرخصت هیچ نیازی رو طلب کنم. حتی برای گدایی ازشون اجازه میخوام.
مهربونم میدونم گمشده ای ، میدونم حیرونی ، باور کن ناشناس مثل تو سرگردونه ، اما بیا برای دل سرگشته همدیگه نوازشگر باشیم. از خدا به خدا شکایت بردن ، خوب حق بنده و خداییه و یه رابطه خصوصی اما باور کن توی عمقش بری میبینی خدا هم منتظره .
با یه نیایش ناب ، با یه زیارت عاشورای خالص و مخلص ، بایه مناجات علی خوندن برو پیشش خدای مهربون دلت رو از انتظار دربیار. بیا بیقرارم ما خدا رو از انتظار بندگی کردنمون دربیاریم من مطمئنم خدا هم ما رو از انتظار خدایی کردنش درمیاره.
بگم عزیز ، بازم بگم که آروم بشی. آخه تو با خودت چه کردی ؟؟؟
تو برام بگو چی شده ؟؟؟ خیلی کلامت تغییر کرده. در حق دلت جنایت که نکردی قربون التهاب دلت .....
منتظرم - آروم شدی ؟؟؟؟
یا علی
|
|
17723 |
نام:
محتاج دعا
شهر:
ارومیه
تاریخ:
3/4/2006 2:14:37 AM
کاربر مهمان
|
تقدیم به تکیه گاه خستگی هایم
محتاج دعا هستم برام دعا کنید.
علی یارتون...
|
|