هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
16812
نام: کامبز
شهر: ماهشهر
تاریخ: 2/6/2006 12:07:37 PM
کاربر مهمان
  موزک اهنگران
16811
نام: زهرا ضیایی
شهر: قروه
تاریخ: 2/6/2006 11:55:20 AM
کاربر مهمان
  ای خدا من عاشق کسی هستم که نمیتوانم باو بگویم مرا راهنمایی کنید
16810
نام: عبدالعاصی
شهر: دنیا
تاریخ: 2/6/2006 11:36:21 AM
کاربر مهمان
  سلام الاهی کمکم کن
16809
نام: سورنا
شهر: نزدیک کربلا
تاریخ: 2/6/2006 10:47:07 AM
کاربر مهمان
  سلام
من کسانی که باعث آزرده شدن خروش و بازمانده شدن رو نمی بخشم.
عقل حکم می کنه آدم به کسایی که بهشون مدیونه احترام بذاره،بهشون نیش و کنایه نزنه،توهین نکنه...
زهرا جان!زهرای شیدایی!روزی نیست که به یادت نباشم.از پیشمون نرو.اینجا همه به اختیار خودشون میان.اما به اختیار خودشون حق ندارن برن.خصوصا تو!
منتظر جان!کجایی؟دلمون برات تنگه.
گمشده گلم توهم مارو گذاشتی رفتی که!
*******************************
امشب چه شبیه.اگه بفهمیم...اگه...
ملتمس دعاتون(سورنا)از نزدیک کربلا
16808
نام: مريم
شهر: سقز
تاریخ: 2/6/2006 8:43:27 AM
کاربر مهمان
  ايا فراموشم كرده به طور كامل
16807
نام: سورنا
شهر: نزدیک کربلا
تاریخ: 2/6/2006 8:12:30 AM
کاربر مهمان
  سلام
بچه های سایت!بچه های قلعه!بچه های هیئت!
حیف نیست فضا به این قشنگی رو کردیم مجال جر و بحث؟تاجایی که داد مدیر سایتم در اومده!؟
باور کنید حیفه.بچه های خوبی باشین و با هم دعوا نکنید!
[][][][][][][][]
***برادر عزیز و صبورم حاج مسعود! من با اینکه همیشه به یاد شما و بقیه هستم و دعاگو،در عین حال شدیدا محتاج دعاتونم.
خروش عزیز!همشهری!یه دنیاخوشحالم که همیشه پیامت را می بینم.
پانیذ جان!منظورم پیامی بود که خیلی وقت پیش دادی،گفتی یه خبر خوش دارم ولی به موقعش می گم...یادت اومد؟
نکته آخر:ماشالا اینقدر دوستام زیاد شدن نمی دونم به کدومشون عرض ادب کنم!...دوستتون دارم.
خواهر کوچیکتون؛
و ملتمس دعاتون"سورنا از نزدیک کربلا
16806
نام: بازمانده
شهر: متولد تهران
تاریخ: 2/6/2006 6:48:13 AM
کاربر مهمان
  با سلام
من هم از ادمین عزیز و همه اونهایی را که ازرده کردم حلالیت میطلبم.
باحرفهای ناشناس هم موافقم اول باید الفبای جنگ را بیاموزم.....
من هم به صف تماشاچی ها میرم و در را میبندم و کتاب دعا دست میگیرم و منتظر میمانم تا معجزه بشه همان کاری را که در جامعه میکنیم ،دیگه از عواقب ان خبر نداریم که چه چیز به نسلهای دیگر میرسد .....چرا باید انتظار داشته باشیم همه حرف دلشان مورد تائید مان باشد.و اگر غیر این باشد،یاعلی ما رفتیم....ادمین جان حلالم کن هر که ندونه تو بیشتر از دورویی من اگاهی ،کارت درسته.
زهرا خواهر گلم نمیدانم جه بگم فقط بدان همیشه در یادم خواهی ماند،دلت خیلی پاکه ما رو هم دعا کن امروزه برای پیدا کردن یک زهرا باید نورافکن برداشت و شهر به شهر گشت و ما قدرترو ندانستیم ببخش که بازی با کلمات را بلد نیستم،اگر دوست داشتی سری به وبلاگ من بزن http://ssan.blogfa.com/
من قهر نکردم و ترک دیا هم نکردم به اینجا هم خواهم امد ولی دیگه حرفی برای گفتن ندارم.
از همگی التماس دعا و حلالیت دارم.به امید روزی که با اهداف امام حسین و شهدا بیشتر اشنا بشیم.
یا علی
16805
نام: قلیزاده
شهر: تهران
تاریخ: 2/6/2006 6:44:54 AM
کاربر مهمان
  اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
16804
نام: خروش!
شهر: همين دور و برا
تاریخ: 2/6/2006 6:29:43 AM
کاربر مهمان
 

ما كـــه داديم دل و ديده به طوفان بلا
گـــو بيا سـيل غم و خانه ز بنياد، ببر
16803
نام: دوست زهرا
شهر: تنهایی زهرا
تاریخ: 2/6/2006 6:05:46 AM
کاربر مهمان
  بنام خدا
سلام . کارهای اصلی یادواره شهدا دستش بود اما یک دفعه اومد وگفت : من نمی تونم کمکی کنم خداحافظ . رفت ودیگه برای کلاساش هم نیومد دانشگاه نگران شدیم آخه زهرا گل سر سبد دانشگاهه تمام بچه های اردو جنوب پارسال، عاشق آرامش و حرفهای دلنشین او هستند، شده الگوی چادر سر کردن بچه ها ،دلبسته وشیفته ایمانش شدیم ولی اون هیچ وقت حرفهایی که برای شماها گفته به ما نگفته بود سر نماز و تو زیارت عاشورا زیاد گریه هاش رو دیدم اما نپرسیده بودم مشکلش چیه اونقدر شیطونی میکردو میخندوندمون که نفهمیده بودم توی قلب بزرگش چه خبره ! وقتی دیدمش غمگین ، ساکت ولاغر شده بود نمیدونم بیماری اش چیه اما مثل همیشه از درد نبود که در بستر افتاده بود . التماس کردم نگفت چی شده قسمش دادم به حضرت صدیقه طاهره (س) کلی گریه کرد وگفت برای اولین بار با غیر خدا دردو دل کردم مشکلم حل که نشد هیچ برای بقیه هم کلی مشکل درست کردم. بمیرم الهی مثل ابر بهاری اشک می ریخت و هی ذکر می گفت و کمی که آروم شد گفت همین یکی را کم داشتم که مدیون شهدا بشم من معنویت قلعه شهید آوینی را با نادونی خودم به ........می گفت بهم تهمت زدند همون تهمتی که ده سال پیش زندگی برادرم رو نابود کرد . من صدای شکستن دلش راشنیدم و غربتش راحس کردم و اومدم بگم دیگه حرفای شما خوب وبد هیچ کمکی بهش نمی کنه میگفت قسم خورده دیگه وارد این صفحه نشه ولی من فکر کردم بیام ببینم چی دانشجوی نمونه دانشگاهمون رو این طوری آشفته کرده شمانمی دونیدچه به روزتنهاترین دختر این شهر آوردید من هم نیومدم از او دفاع کنم یا بر خلاف میل او دوباره بحث های شما رو به جریان بندازم ولی می خوام از همه اونهایی که زهرا را دوست دارند بخوام به خاطر زهرا تمومش کنند وازتون بخوام برای این عزیز خیلی دعا کنید به قول خودش برای جسمش نه ، برای روحش دعا کنید
آدمین اگه همه دنیا جلوت ایستادند کار درستت را ترک نکن حرمت حرف دلیها بیشتر از شهدا وخدا که نبود بود؟ چرا به برخی فرصت می دهی کارهای زشتشان را ترویج دهند ؟
من حرف دلی نیستم فقط از دیدن حال وروز زهرا ترسیدم و تنها کمکی که می تونسنم بهش کنم این بود که براتون توصیفش کنم اماوقتی وارد سایت شدم فهمیدم این کار بی فایده است . هرچی بگم جدالهای لفظی شما را دربر دارد پس خودتون بدونید وخداتون بیشتر حواستون به حق الناس باشه - التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 1687 1686 1685 1684 1683 1682 1681 1680 1679 1678 1677 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1682&mode=print