اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
16312 |
نام:
زهرا
شهر:
تنهایی
تاریخ:
1/24/2006 8:19:13 AM
کاربر مهمان
|
سلام !
...........
یاعلی (ع) مددی
|
|
16311 |
نام:
هبوط
شهر:
آسمانیها
تاریخ:
1/24/2006 8:17:28 AM
کاربر مهمان
|
روز مباهله ..
=======
سوره آل عمران آیه 61..در مورد مباهله نازل شده است
=====
اعمال روز بیست و چهارم ذی الحجه ( چهارشنبه 5 بهمن ماه )
====
بنابر مشهور روز مباهله رسولخدا (ص) با نصارای نجران میباشد و همچنین روزی است که پیامبر مکرم اسلام عبا بر دوش مبارک گرفت و امیر المومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را داخل در عبا نمود ..همچنین در این روز امیر المومنین علیه السلام در حال رکوع انگشتری خود را به سائل داد و آیه( انما ولیکم الله) در شان حضرتش نازل شد ..
اعمال این روز عبارتست از :
غسل ..روزه ..نماز مثل نماز عید غدیر ...خواندن دعای مباهله که شبیه دعای سحر ماه مبارک رمضان است .
******************
اعمال روز بیست و پنجم ذی الحجه
==
روزی است که ایه (هل اتی ) در حق اهلبیت علیهم السلام نازل شد به جهت آنکه سه روز روزه گرفتند و در هنگام افطار غذای خود را به مسکین و یتیم واسیر دادند وشایسته است که شیعیان به ایشان تاسی نمایند به مساکین و ایتام صدقه بدهند و این روز را روزه بدارند .
===
التماس دعا ...
|
|
16310 |
نام:
فرشته
شهر:
کرج
تاریخ:
1/24/2006 8:15:39 AM
کاربر مهمان
|
یه مورچه عاشق یه مورچه دیگه می شه بعد از دو سال می فهمه معشوقش تفاله چای بوده.
با تشکر از محمدرضا نیک صالحی عزیزم.
۸۴/۱۱/۴
|
|
16309 |
نام:
آشنا
شهر:
دردستان
تاریخ:
1/24/2006 7:57:44 AM
کاربر مهمان
|
در سرزمینی که مردمانش با چشمان خود
می اندیشند،می خواهم دیوانه ترین باشم.
در دیاری که بر هوس های جنسی خود نام عشق
می نهند،می خواهم سنگدل ترین باشم.
درجهانی که هر کس صدایش بلندتر است حق با اوست،
می خواهم رساترین فریادها باشم.
|
|
16308 |
نام:
شبنم
شهر:
دبی
تاریخ:
1/24/2006 7:35:20 AM
کاربر مهمان
|
از كفر من تا دين تو راهي به جز ترديد نيست
دلخوش به فانوسم نكن اين جا مگر خورشيد نيست؟
با حس ويراني بيا تا بشكند ديوار من
چيزي نگفتن بهتراز تكرار طوطي وار من
بي جستجو ايمان ما از جنس عادت مي شود
حتي عبادت بي عمل وهم سعادت ميشود
با عشق آن سوي خطر جايي يراي ترس نيست
در انتهاي موعظه ديگر مجال درس نيست
كافر اگر عاشق شود بي پرده مومن مي شود
چيزي شبيه معجزه با عشق ممكن مي شود
*************************************
حالمان بد نيست غم کم میخوريم
کم که نه هرروز کم کم میخوريم
آب میخواهم سرابم میدهند
عشق میورزم عذابم میدهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نکردی آفتاب؟
خنجری بر قلب بيمارم زدند
بيگناهی بودم و دارم زدند
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
يک شب داد آمد و بيداد شد
عشق آخر تيشه زد بر ريشهام
تيشه زد بر ريشه انديشهام
عشق اگر اين است مرتد می شوم
خوب اگر اين است من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم ديگر مسلمانی بس است
در عيان خلق سرد ر گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از اين با بی کسی خو میکنم
هر چه در دل داشتم رو میکنم
من نمیگويم دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شيرين شاد باش
دست کم يک شب تو هم فرهاد باش
نيستم از مردم خنجر به دست
بت برستم بت برستم بت برست
بت برستم بت برستی کار ماست
چشم مستی تحفه بازار ماست
درد میبارد چون لب تر میکنم
طالعم شوم است باور میکنم
من که با دريا تلاطم کردهام
راه دريا را چرا گم کردهام
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن
من نمیگويم که خاموشم مکن
من نمیگويم فراموشم مکن
من نمیگويم که با من يار باش
من نمیگويم مرا غمخوار باش
آه ! در شهر شما ياری نبود
قصه هايم را خريداری نبود
وای ! رسم شهرتان بيداد بود
شهرتان از خون ما آ باد بود
از در و ديوارتان خون میچکد
خون من فرهاد مجنون میچکد
خستهام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان
اين همه خنجر دل کس خون نشد
اين همه ليلی کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فريادتان
بيستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پيشه ام
گويی از فرهاد دارد ريشه ام
عشق از من دورو پايم لنگ بود
قيمتش بسيار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
تيشه گر افتاد دستم بسته بود
هيچ کس فکر ما را کرد؟ نه
فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه
هيچ کس از حال ما پرسيد ؟ نه
هيچ کس اندوه ما را ديد؟ نه
هيچ کس اشکی برای ما نريخت
هر که با ما بود از ما میگريخت
چند روزی است که حالم ديدنی است
حال من از اين و آن پرسيدنی است
گاه بر روی زمين زل میزنم
گاه بر حافظ تفأل میزنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت
يک غزل آمد که حالم را گرفت:
*ما ز ي
|
|
16307 |
نام:
سوته دل
شهر:
بوشهر دشتی روستای چارک
تاریخ:
1/24/2006 7:23:27 AM
کاربر مهمان
|
فروغ
****
بعضي وقتها فكر ميكنم كه ترك كردن اين زندگي براي من در يك ثانيه امكان دارد چون به هيچ چيز دلبستگي ندار م
***************************************************************
آه ای زندگی منم که با همه پوچی از تو لبريزم
***************************************************************
عصيان
*****
كتابي ،خلوتي،شعري،سكوتي
مرا مستي و مكر زندگاني است
چه غم در بهشتي ره ندارم
كه در قلبم بهشتي جاوداني ا ست
دوست داشتن
**********
آري آغاز دوست داشتن است
گر چه پايان راه ناپيداست
من به پايان نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
افسانه تلخ
*********
نه اميدي كه بر آن خوش كنم دل
نه پيغامي نه پيك آشنايي
نه در چشمي نگاه فتنه سازي
نه آهنگ پر از موج صدايي
|
|
16306 |
نام:
سوته دل
شهر:
بوشهر دشتی روستای چارک
تاریخ:
1/24/2006 7:20:59 AM
کاربر مهمان
|
فاطمه فاطمه است
**********
مريم مادر عيسي است
من خواستم با چنين شيوه اي از فاطمه بگويم
باز در ماندم
خواستم بگويم كه:فاطمه دختر خديجه بزرگ است
ديدم كه فاطمه نيست
خواستم بگويم كه:فاطمه دختر محمد(ص)است
ديدم كه فاطمه نيست
خواستم بگويم كه:فاطمه همسر علي است
ديدم كه فاطمه نيست
خواستم بگويم كه:فاطمه مادر حسين است
ديدم كه نيست
خواستم بگويم كه: فاطمه مادر زينب است
باز ديدم كه فاطمه نيست
نه اينها همه است واين همه نيست
فاطمه فاطمه است.
|
|
16305 |
نام:
سوته دل
شهر:
بوشهر دشتی روستای چارک
تاریخ:
1/24/2006 7:14:16 AM
کاربر مهمان
|
سخن دل
*اگر خواستي قاتل بشي. همه رو بكش . چون اگر يك نفر را هم زنده بگزاري مي ياد و انتقام بقيه را ازت مي گيره .
*اگر خواستي عاشق بشي . وايسا تا خود طرف اين را بفهمه . چون اگر تو بهش بگي بهت ميگه . لوس . ...
*در عرض يك دقيقه ميشه كسي رو خرد كرد . در يك ساعت ميشه كسي رو دوست داشت و در يك روز ميشه عاشق شد ولي يك عمر طول ميكشه تا كسي رو فراموش كني .
*به محض اينكه توانستم حرف بزنم به من گفتند كه گوش بده . به محض اينكه توانستم بازي كنم گفتند كار كن . تا كار پيدا كردم گفته شد كه ازدواج كن . تا ازدواج كردم بچّه دار شدم . تا خواستم بچّه ها را درك كنم . بچّه ها تركم كردند . تا خواستم از ندگي لذّت ببرم زندگي تمام شده بود .
*با نيم نگاهي به آينده در حال زندگي كن .
*در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره روح را آهسته در انزوا مي خورد و مي تراشد.
*نيست . نيست . اگر هست . نيست نيست . هست هست
آن خطاط سه گونه خط نوشتي
يكي را او خواندي لا غير
يكي را هم او خواندي و هم غير
يكي نه او خواندي نه غير او
آن خط سوم منم
آن خط سوم منم
|
|
16304 |
نام:
مینا
شهر:
بوشهر
تاریخ:
1/24/2006 6:50:19 AM
کاربر مهمان
|
بیاین تو زندگی خدا را فراموش نکنیم
و دل بنده هاش را برای موضوع های الکی نگیریم
خدایا اگه تو را نداشتم تا حالا کم آورده بودم
از خودت می خوام کمکم کنی
التماس دعا از اهل دل
|
|
16303 |
نام:
صفر
شهر:
محرم
تاریخ:
1/24/2006 5:23:58 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحيم
حسينيه كربلايان
السلام عليك يا ابا عبد الله (عليه السلام)
السلام عليك يا ابا الفضل العباس(عليه السلام)
چه شد كه امام حسين رفتند كربلا؟
شايد بحث خوبي باشه براي مقدمه صحبت در مورد فلسفه عاشورا
شما هم شركت كنيد در مجلس روضه آقا و نظر بدهيد.
يارب الحسين بحق الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجة
|
|