اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
15782 |
نام:
نیما
شهر:
اصفهان
تاریخ:
1/9/2006 6:16:53 AM
کاربر مهمان
|
با تشکر از مطالب بسیار مفید
|
|
15781 |
نام:
مست وصال
شهر:
تهران
تاریخ:
1/9/2006 5:28:20 AM
کاربر مهمان
|
* آن کس که تو را از دست داد، که را يافت و آن که ترا يافت که را از دست داد! به راستی که زيانکار است آن کس که به جای تو ديگری را برگزيند، بسی خسران زده است آن که بکوشد تا از تو جدا گردد . چگونه به غير تو اميدوار شوم، در حالی که تو رشته احسان را نگسسته ای و چگونه نياز خويش از درگاه غير تو بطلبم و حال آن که عادت بخشندگی خويش را دگرگون نساخته ای.
* خدايا! چگونه ردای بينوايی به تن نکنم، در حالی که مرا در جايگاه فقرا نشانده ای و چگونه خويشتن را فقير بنامم با آن که تو با بخشش خود بی نيازم ساخته ای !...
|
|
15780 |
نام:
مست وصال
شهر:
تهران
تاریخ:
1/9/2006 4:41:36 AM
کاربر مهمان
|
روز نهم، به عرفات برو و درآنجا توقف کن. وقوف! آری وقوف، رکود و درجا زدن درآنجا نيست، بلکه تحرک و نشاط است . وقوف درعرفات به منزله شناخت وعرفان است به معارف الهی. عرفات سرزمين اشک و دعاست . آنجا، مکانی است که خداوند به دليل اشکها و دعاهای زائران به فرشتگان مباهات می کند. سرزمينی که گناهان در آن بخشيده می شوند.
عرفات سرزمينی است که به عرصات قيامت ماند که خلايق همه جمع اند وهر کس به دعا مشغول است و در انتظار رد و قبول، بيرون دروازه اند . بايد بيابند تابه حرم" مشعر" راه يابند، تا نيابند به حرم راهشان نيست. آنگاه که پاک شوند، وارد حرم می شوند. خانه خدا پاک است وميهمان پاک می پذيرد.
واينك مولاي عشق رو به آسمان ايستاده است و عاشقانه آماده دوئل ، آري دوئلي عاشقانه با اوست.
خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقيانوس جان، نثار بارگاهت نمايم . خيال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسودهام كرده است...
* ای مولای من، تويی که نعمت دادی، تويی که احسان کردی، تويی که به نيکی رفتار نمودی، تويی که کرامت فرمودی، تويی که فضيلت بخشيدی، تويی که فضل خود را به اتمام رسانيدی، تويی که روزی عطا فرمودی، تويی که کرم کردی، تويی که توانمندم ساختي، تويی که سرمايه ام دادی، تويی که پناه دادی، تويی که کفايت کردی، تويی که هدايت کردی، تويی که از گناه بازداشتی، تويی که گناهان را پوشانيدی، تويی که گناهان را بخشيدی، تويی که عذر پذيرفتی، تويی که مکنت و جاه بخشيدی، تويی که عزت دادی، تويی که پشتيبان بودی، تويی که اکرام کردی، بلند مرتبه ای پروردگارمن، ستايش جاودانه از آن توست و سپاس پيوسته تو را سزاست.
* اما من، ای خدايم، به خطاهايم معترفم، پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانی کردم، منم که به سوی گناه شتافتم، منم که وفا ننمودم، منم که پيمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم. بارالها! من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم، تو نيز مرا بيامرز.
* ای کسی که گناه بندگان ، تو را ضرری نرساند و نيازی به طاعت ايشان نداری، هر کدام از بندگانت که کاری نيکو به جای آوردند، به توفيق و لطف توست، پس ستايش و حمد شايسته تو است.
* خدايا، چون مرا فرمان دادی سرکشی نمودم و چون نهی کردي، آنچه را که نمی خواستی به جای آوردم. اينک اين منم که نه دليلی بر بی گناهی خود دارم که عذر بخواهم و نه نيروی آن دارم که از کسی ياری بخواهم. حال با کدامين اعضايم مقابل تو بايستم، آيا با گوشم ، چشمم ، زبانم و يا پاهايم، آيا تمامی اينها نعمتهايی نيست که مرا عنايت فرموده ای و من با همه آنها نافرمانی کرده ام، ای مولای من، حجت و دليل از آن توست و من محکومم.
* پروردگارا، مرا از زير بار ذلت نفس رهايی ده و پيش از آن که زمان مرگم برسد ، از آلودگی شک وشرک پاکم کن. از تو ياری می جويم، ياريم کن، بر تو توکل می نمايم، مرا به حال خود وامگذار. تو را می خوانم، مرا نوميد مساز، مشتاق فضل توام، محرومم مکن. خويشتن را به وجود پاکت منتسب می نمايم، دورم مگردان . مقيم درگاه توام، از خود نرانم.
* آن کس که تو را از دست داد، که را يافت و آن که ترا يافت که را از دست داد! به راستی که زيانکار است آن کس که به جای تو ديگری را برگزيند، بسی خسران زده است آن که بکوشد تا از تو جدا گردد . چگونه به غير تو اميدوار شوم، در حالی که تو رشته احسان را نگسسته ای و چگونه نياز خويش از درگا
|
|
15779 |
نام:
سید محمد حسین
شهر:
تهران
تاریخ:
1/9/2006 4:24:09 AM
کاربر مهمان
|
شهادت سردار احمد كاظمی فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران، سعید معتدی معاون هماهنگ كننده و فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله (ص)، سعید سلیمانی معاون عملیات نیروی زمینی سپاه ، حنیف مسئول اطلاعات نیروی زمینی، یزدانی فرمانده یگان توپخانه ، حمید آذین پور و اسدی از اعضای دفتر فرماندهی نیروی زمینی، رشادی معاون نیروی زمینی و كربندی خلبان هواپیمای جت فالکون ۲۰؛ الهام نژاد و بصیری که صبح امروز در ارومیه دچار سانحه شد را به داغداران این سانحه و همه ی ملت ایران تسلیت می گم.
هوا، هوای وصل است. لیک بوی جدایی از ما...
|
|
15778 |
نام:
مسعود اسلاميان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
1/9/2006 4:04:42 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحيم
شعر از علامه سيد محمد حسن ميرجهاني (ره)در وصف پيغمبر اكرم صلوات الله عليه
چون احد برحمد خود مشتاق بود
احمدي گفتا كه جفتش طاق بود
ذات واجب خويشتن را چون ستود
احمدي از غيب آمد در شهود
ميم فرق احمد آمد با احد
تا جدا ممكن خود از واجب شود
فرق موجود ووجود از ميم شد
خود همين ميم آيت تعظيم شد
حق چوزد نقش مشيّت را رقم
كرد ايجاد مداديّ وقلم
كه ابتدا وانتهاي آن واين
نيست غير از ميم نزد ناظرين
فارق كان بامكان جز ميم نيست
ميم را خود اوّل وآخر يكيست
خويش را احمد متمّم خوانده است
كردگارش نيزخاتم خوانده است
حق غنيّ ومصطفي مستغني است
ميم احمد كاشف اين معني است
يعني او باالذات واحمد زوغني است
شير امكان را محمد روغني است
ليك اين روغن فداي گُل شده
زين سبب خود رهنماي كلّ شده
جلوه هاي كبريائي مي كند
بنده است وخود خدائي مي كند
نكته ها دانم زمو باريكتر
كه نه بتوان گفت باهربي بصر
پايه ي مطلب بسي آمد بلند
كه نه حدّ من بود اي ارجمند
خاتم سرّم اگر برلب نبود
هيچ باك از شرح اين مطلب نبود
در شب معراج باكي راز داشت
كز مكان در لامكان پرواز داشت
از حجب بگذشت وپا برتر نهاد
با كه بود ودر چه جائي سر نهاد
قاب قوسين چيست اَواَدني چه بود
بود مهمان ميزبان آنجا كه بود
ساحت واجب كجا امكان كجا
مي ندانم اين كجا وآن كجا
نقش امكان شسته اندر آب بود
غير شخصش آب هم ناياب بود
اندر اينجا جاي استدلال نيست
علم ظاهر كاشف اين حال نيست
آنچه مي گويند وهم است وخيال
آنچه مي بافند غيّ است وضلال
به كه از اين بافتن كرده سكوت
اِنْ هِيَ اِلاّ كَنَسْجِ العَنكبوت
بهره گير از سوره ئ «والعاديات»
بلكه تا شايد دلت يابد حيات
|
|
15777 |
نام:
پورمند
شهر:
سراوان
تاریخ:
1/9/2006 3:50:58 AM
کاربر مهمان
|
دلم تنگ است دلم
خسته است زیر سنگ است دلم
می خوام داد بزنم ولی نمیشه
میخوام گریه کنم ولی اشکم در نمی یاد
میخوام حرف بزنم بغذ یو گلوم گیر کرده
میخوام حرف دلم را به مردم بگم انگار کسی دستشورولبم میزاره میگه نه................
سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست
|
|
15776 |
نام:
سورنا
شهر:
نزدیک کربلا
تاریخ:
1/9/2006 3:23:03 AM
کاربر مهمان
|
یا لطیف
اهالی دل سلام
عرفه نزدیک است.هیچ حرفی ندارم جز اینکه بگویم التماااااااااااااااااااااااااااس دعا!
کامپیوترم حسابی قاطی کرده و احتمالا تا مدتی بیمار خواهد بود .به همین دلیل توفیق مصاحبت با شما عزیزان را تامدتی ندارم.اما دوست دارم از دعای خیرتان فراموشم نکنید.
حاج آقا بیقرار ،کیمیای عزیز،عبدالله کم پیدا!گم شده که الان نیستی!عبدالفاطمه،منتظر،هدا جان،
خروش با صفای حرف دل!بازمانده ی همیشه رزمنده وسایر عزیزان باز هم می گویم التماس دعا!الان خیلی به دعایتان محتاجم.
ملتمس همیشگی دعایتان"سورنا"از نزدیک کربلا
|
|
15775 |
نام:
نرگس
شهر:
تهران
تاریخ:
1/9/2006 3:17:56 AM
کاربر مهمان
|
خدایا!!
می دونم همیشه هوامو داشتی و همیشه با منی.
ولی کاش می تونستم از حکمت و مصلحت کارات سر در بیارم.آخه خیلی دلم گرفته.
آخه چرا همیشه باید عاشقا بسوزند؟
آخه چرا دل سوختگی باید مال عاشقا باشه؟
چرا باید معشوق این قدر بی خیال عاشق باشه؟
ای کاش.....
|
|
15774 |
نام:
زهرا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/9/2006 2:48:11 AM
کاربر مهمان
|
این شعررو ازطرف حافظ برای اون دسته ازدوستانی
می نویسم که ابراز ناامیدی و دلتنگی کردند.
دلا بسوزکه سوز تو کارهابکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
...
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق،لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند
فراموش نکنیم که فردا بهترین فرصته
برای همدیگه دعا کنیم
|
|
15773 |
نام:
مهری
شهر:
چرمهین
تاریخ:
1/9/2006 2:40:09 AM
کاربر مهمان
|
من می خوا هم در کنکور قبول شوم
|
|