اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
15762 |
نام:
داییییییییییییییییییییی حسن
شهر:
قم
تاریخ:
1/8/2006 11:39:01 AM
کاربر مهمان
|
مطالب ارزندهشما مرورشد بسیار زیباولذت بخشبود. اجرکم عندا...
|
|
15761 |
نام:
آسو پاس
شهر:
آواره
تاریخ:
1/8/2006 10:55:41 AM
کاربر مهمان
|
امام زمان رو فراموش نکنید
|
|
15760 |
نام:
منتظر
شهر:
شیراز
تاریخ:
1/8/2006 10:42:02 AM
کاربر مهمان
|
سلام بچه های حرف دل
عرفات عرفات خدا چه مهربان من که قدرشه نمی دونم، شما که قدرشه می دونید برای دل سیاه من دعای نور کنید
التماس دعا روزعرفه یادتان نرود
|
|
15759 |
نام:
منتظر
شهر:
شیراز
تاریخ:
1/8/2006 10:30:01 AM
کاربر مهمان
|
خداوندا کاروانان حجاج بسوي سرزمین عرفه در حرکت هستند اما در ميا اين کاروانها يک کاروان است که سرتا پا نور است وبا همه کاروانها فرق دارد اين کاروان حاجي شش ماه دارد حاجي خانم سه ساله دارد حاجي 18 ساله دارد حاجي 13 ساله دارد حاجي دارد که هم سقا است هم علمدار است حاجي دارد که سالار است اما حاجي خانمي دارد که يک چشم به سالار کاروان ويک چشم پريشان است واي خدا يك فرق ديگر اين كاروان دارد كه قرباني هايش را به همرا دارد
|
|
15758 |
نام:
هبوط
شهر:
آسمانیها
تاریخ:
1/8/2006 10:24:49 AM
کاربر مهمان
|
فرازهایی از دعای عرفه
=====================
...من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدی همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بد عهدی کردم ...
و ... اکنون بازگشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من !
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می دهد.
...معبود من !
اینک من پیش روی توام و در میان دستهای تو.
آقای من !
بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم
نه ریسمان چجتی که بدان بیاویزم
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم ؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است!؟
انکار !؟
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
...خدای من !
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
بسوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا !
از خیمگاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت مارا مران.
...ای خدای مهربان !
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش
و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن
و از آتش جهنم رهایم ساز.
====
===
|
|
15757 |
نام:
حجت
شهر:
بوشهر
تاریخ:
1/8/2006 9:48:06 AM
کاربر مهمان
|
اي شهيدان ما همه شرمنداه ايم
|
|
15756 |
نام:
مینا
شهر:
بوشهر
تاریخ:
1/8/2006 8:50:18 AM
کاربر مهمان
|
خیلی با حال بود
|
|
15755 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
1/8/2006 8:06:40 AM
کاربر مهمان
|
ادامه یه دنیا...........
***
دلم می خواد از روی برفایی که دلم رو پشونده یه آدم برفی بسازم و تقدیمش کنم به تنهایی و بگم .............................
خدای من! چقدر فاصله میان ماندن ورفتن است !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا کی باید تو این دلم گل سکوت بکارم و صبر به پاش بریزم که سبز بشه و یه شکوفه ی وصال بده!؟؟؟؟؟
اله من! دریاب که جز تو کس ندارم.خدایا شکرت! شکر که دریافتم نباید جز تو برکس دل بست، دریافتم که عبدالفاطمه آنقدر بی تأثیر است و حقیر که اینقدر زود فراموش می شود، شکر که میان بندگان خوبت گم می شوم وهیچ، شکر که دریافتم هنوز آنقدر به تو نزدیک نشدم که.........
دریاب که بی قرارم امروز!
این روزها چقدر دلم می خواهد از حرف دل بگویم از دل و از آنچه بر آن می گذرد ولی افسوس..
خدایا! حرف دلم خود می شنوی و خود به ریز وبم وجود آگاهی، پس دریاب که جز تو کس بر دل بی معرفت عبدالفاطمه حکومت نکند.
در پناه خدای کریم- یا زهرا(س)
|
|
15754 |
نام:
ناشناس
شهر:
غریبستان
تاریخ:
1/8/2006 8:03:02 AM
کاربر مهمان
|
زمان : فروردین سال ۱۳۸۰
مکان : مرز خسروی
دل : زبانه آتش
شور : دلدادگی
پا : برهنه
مرز : عقل و جنون
تسبیح : پلکان ارتباط
قلب : آه ..... پرطپش
نسیم : بوی کوی یار
ذکر : احمدالله رب العالمین
قل هو الله احد
قل اعذوا برب الناس
قل اعذوا برب الفلق
قل یا ایهاالکافرون
انا انزلناه فی لیله القدر
یا علی و یا عظیم
اللهم لبیک
اللهم صل علی محمد و آل محمد
یا رب .......................
مسیر نگاه : گنبد طلایی عشق
اقتدا : سروری حسین
نماز : یگانگی
عاقبت : بخیر
حسرت : بازماندن
بغض : اشک واماندگی
شکستن : نکند !!!!!! بیایی و نباشم
داغ : مظلومی
آرزو : پابه پای حسین در عرفات
یا علی
|
|
15753 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
1/8/2006 7:54:56 AM
کاربر مهمان
|
یا الله
سلام عزیزان
خدایا! چه می شود مرا!؟ به دنبال تو می گردم و خود نیز اسیر خود می یابم، و اینک میان ریگزار وجود خویش جا مانده ام، به آسمان نگاه می کنم، دنبال چیزی که تو را در آن ببینم، غافل از آنکه تو خود در وجود منی، می بینی خدای من!؟ آنقدر در این دنیا غرقم که خود گم کرده ام و حال چگونه تو را بیابم؟ مولایم می فرماید که: نهایت در جه ی کمال معرفت خویش است.
خدایا! می ترسم ، می ترسم میان این همه نعمت که همه تجلی ذات رحمت و رحمانیت توست ، خود را گم کرده تر از این یابم و بمانم در خم یک نگاه تو!
می ترسم، می ترسم، نه از این امتحانات ... که از ندانستن آنچه داشتم و به کار نبردم برای رسیدن!
نه تنها رسیدن به تو که مایه ی ارامش من است ، پس دیگران چه!؟ درد من درد خود من نیست ! که اگر بود ....
خدایا! تو که از درون من آگاهی، من تنها در تو فنا شدنم که عین جاودانگی در جوار توست، درد درونم درد خود تنهایم نیست، درد درونم از بنده ه های ناآگاه توست که خود را به مستضعف فکری می نامند، درد این است که می دانند هستی و هستت نمود دارد وآنگاه خود به ظلم رشد می دهند!
خدایا! درد درد دنیای امروز نیست که پر است از ظلم و پر است از بی توجهی من وامثال من .
خدایا! مانده ام که اینان در خوابند یا من نمی فههم چه می گویند!؟
خدای من! چگونه است که عده ای اینگونه درک می کنند!؟؟؟ یکی می گوید موقعی که امام زمونمون بیاد اون روزیه که دنیا پر ظلم بشه، اونوقت اونی که اونقدر .... می گوید، بگذارید جهان پر ظلم شود و کاری به کار اسرائیل نداشته باشید که آقا بیایند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
می مانم برایش بگویم یانه!؟ ولی توی دلم می گم: بندهی خدا ظلم اون موقع نمود داره که تو بغهمی داره بهت ظلم می شه، اگه همین طور بشینی و هیچی نگی کسی نمی دونه دارن چقدر بهت ظلم می کنند، آقا اون موقع میاد که همه به این آگاه باشن که جهان پر ظلمه و بیداد که فریاد می کنن آقا بیا!، اگه من بشین م و تو بشینی ، و اعتراض نکنی که کسی نمی فهمه چقدر دارن بهت ظلم می کنند!؟ باید بگی تا همه از وسعت این ظلم آگاه بشن و اقا رو بخوان که بیاد!!! (هرچند من ود آقا رو یه جور دیگه می خوام که بیاد نه تنها برای رهایی از ظلم دنیوی!)
می ترسم اله من! این روزها حق وباطل شده است ، حکایت راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه! آنقدر تفکیک این دو از هم مشکل است که خود هراس دارم کدام حق است!؟؟؟؟
می ترسم، امروزها عجیب، روزهای در هم تنیده ای شده است، می ترسم از اینکه بر این تارموی برنده تر از شمشیر بلغزم و دیگر... عبدالفاطمه نابود شود در غیر تو!
خدای من! روزها پیش با خود می گفتم: "دست ما کوتاه و خرما بر نخیل" و اینگونه خود ، دلداری می دادم! و اینک چه دارم که گویم!؟
نه مهربان اله من! حال می گویم: " اِلهی اِن کانَ قــَلَّ زادی فی الــًمَسیر ِ اِلـَیکَ، فَلـَـقـَد حَسُنَ ظـَنــّی بـِالتــَّوَکـُّل ِ عَلــَیکَ،...."
خدایا دریافتم که برای به تورسیدن نیز باید از تو کمک خواست، خدایا! دیشب .... دلم هوای تو رو کرده بود، اینکه بشینم و فقط از تو برای تو بگم! اینقدر حمد تو رو با این وجود ناقصم به تصویر بکشم که دیگه ...
ای خدا! امان از دست این نقطه چین ها.........
مهربان اله من! خود بگو چطور بگویم!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا! دلم پر ابرای نباریده است و هوا هوای زمستونی که جون می ده تا آدم برفی درست کنی!!!! دلم می خواد از روی برفایی که دلم رو پشونده یه آدم برفی بسازم و تقدیم
|
|