هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
15492
نام: شهید گمنام
شهر: جزیره مجنون
تاریخ: 1/1/2006 6:44:57 AM
کاربر مهمان
  بعد از هلاکت مامون برادرش معتصم بجای او بر مسند خلافت نشست و تصمیم گرفت امام جواد(ع)را که در مدینه دارای شخصیت و احترام ... بود به بغداد احضار کند سر انجام در تاریخ ۲۸ محرم ۲۲۰ امام جواد با همسرش ام الفضل به بغداد آمدند در این ایام ام الفضل مامور مسموم کردن امام(ع) گردید و معتصم و جعفر سمی را در انگور رازقی تزریق کردند و برای ام الفضل فرستادند ام الفضل نیز آنرا در میان کاسه ای گذاشت و جلوی همسر جوانش امام جواد (ع) نهاد و از آن انگر توصیف بسیار نمود و سر انجام امام جواد(ع) از آن انگور خوردند و طولی نکشید که آن حضرت آثار سم را در جگر خود احساس نمودند و کم کم درد شدیدی بر او عارض گردید. همچنین گفته اند که بر اثر آن زهر امام جواد (ع) عطش شدیدی پیدا کردند و در خواست آب نمودند اما ام الفضل از دادن آب به آن حضرت خودداری نمودند و حتی جنازه آن حضرت چند روز بالای پشت بام زیر آفتاب بود و پرندگان هوا بر بالای بدن مطهر امام می آمدند و سایه می کردند. اما بمیرم برای بدنی که خانم زینب در گودی قتله گاه خواست برای او سایه بانی باشد ولی ...؟!!!

نزنیدم... نبریدم... که در این دشت مرا کاری است
گل اگر نیست ولی صفحه ی گلزاری است
15491
نام: فاطمه
شهر: قم
تاریخ: 1/1/2006 6:14:18 AM
کاربر مهمان
  سلام
برام دعا کنید.
15490
نام: خروش!
شهر: همين دور و برا
تاریخ: 1/1/2006 6:06:46 AM
کاربر مهمان
 
مدتي است كه دوست خوبمان آدين را زيارت نمي كنيم.

آدين جان !
شما كه از شهر خيال اومديد، چطور اينقدر بي خيالي طي مي كنيد؟؟!! منتظر حضورتون هستيم...
15489
نام: سيدعلي
شهر: تهران
تاریخ: 1/1/2006 6:06:18 AM
کاربر مهمان
  بيانات مقام رهبري در مورد هنر
من در مقوله هاى سينمايى و هنرهاى تجسمى و تصويرى و امثال اينها ورود ندارم يعنى يك مستمع عامى هستيم - اما در مورد شعر و رمان نه ، آدم عامى يى نيستم ؛ از اين آثارى كه وجود دارد، زياد خوانده ام . اگر همين الان شما ادبيات شوروى را نگاه كنيد. ناگهان مى بينيد كه پرده يى وسطش وصل است ؛ يعنى حصارى وجود دارد. در من دو طرف اين حصار، كارهاى عظيمى هست و متعلق به دو طرف است ؛ اما وقتى شما كار مثلا شولوخف (49) يا آلكسى تولستوى (50) را نگاه مى كنيد، مى بينيد كه طعم ديگرى دارد. اين اآلكس تولستوى يك نويسنده ى بسيار قوى است و رمانهاى بسيار خوبى دارد و از نويسندگان انقلاب شوروى است و طعم دوران جديد در نوشته ى اوست ؛ والا شما در كتاب جنگ وصلح لئو تولستوى (51) آثار مليت روسى را مى بينيد، اما آثار دروان شصت ساله ى اخير را نمى بينيد؛ آن يك دوره و يك اثر ديگر است و اصلا متعلق به جاى ديگر است . آن چيزى كه نشاندهنده ى شخصيت امروز روسيه است ، كدام است ؟ اثر شولوخف و اثر همين آلكسى تولستوى و امثال اينهاست . بنابراين ، هنرمند هر دوره ، آن كسى است كه متعلق به آن دوره و ساخته و پرداخته ى آن دوره و سراينده ى آن دوره است ؛ والا آن كسى كه از دوره ى قبل مانده و به ياد آن دوره قلم مى زند، متعلق به اين دوره و ادبيات اين دوره كه نيست .
من اگر خواهيم يك نمونه ى كامل اين موضوع را براى شما مطرح كنم ، بايد از يك رمان نام ببرم . من رمانى به نام دل سگ خواندم ، كه نويسنده اش روسى است (52). اين رمان ، داستانى علمى ، تخيلى است و يك نمونه براى كار افرادى مثل ... (53) در امروز است كه ممكن است آن گونه فيلم هم بسازند؛ اما اصلا هنر امروز نيست ؛ اصلا غلط است ، دروغ است ، آن كپيه ى هنر قبل است . گيرم كه كپيه ى كار امريكا و انگليس و فرانسه نباشد، اما كپيه كار امريكا و انگليس و فرانسه نباشد، اما كپيه ى هنر دوران قبل از انقلاب اكتبر است و هنرمندان است . اين رمان در ايران هم ترجمه شده و چاپ گرديده است ؛ ولى شماها اسمش را هم نشنيده ايد. رمان دل سگ ، يك رمان ضد انقلابى است كه در حدود سالهاى 1925 يا 1926 - يعنى همان اوايل انقلاب روسيه نوشته شده و نويسنده اش ‍ به انقلاب و به بعضى از كارها معترض است و آنها را مسخره كرده است ؛ مثل همين كارهايى كه در اين جا هم نظيرش را ديده بوديم . اين اثر، اصلا جزو ادبيات روسيه نيست . اين رمان مى توانست در دنيا پخش بشود. نمى شود گفت كه آن جا پشت پرده ى آهنين بود، يا در زمان استالين بود، نه چرا در دنيا پخش نشد؟ چرا به عنوان يك اثر برجسته در دنيا ظهور پيدا نكرد، در حالى كه دن آرام در دنيا به عنوان يك اثر برجسته مطرح است - بحث روسيه نيست - و به زبانهاى زنده ى دنيا هم ترجمه شده است ؛ يعنى اثر انقلاب است
15488
نام: تنها
شهر: غریبستان
تاریخ: 1/1/2006 5:28:21 AM
کاربر مهمان
  فقط خدا کند بچه های مخلص این سایت دچار بازی باکلمات نشوند.حیفه که به جای بیان حقایق در سیاهی کلمات بمانیم.همدلی خیلی خوبه ولی خدای ناکرده اگر بخواهیم برای اینکه با هم باشیم از حقیقت فاصله بگیریم و فقط چیزی از صفحات رو پر کنیم برای ما بچه حزب اللهیا قشنگ نیست.
بیایید روابطمونو خالص کنیم هندونه به هم قرض ندیم...
یه نکته دیگه این که ما اینجا قراره حرف دلامونو بزنیم. احساس کردم صفحه پاک حرف دل داره عرصه ای برای بیان حرفهایی می شه که بهتره تو وب لاگهای دیگه باشه.جنسیت مهم نیست.فکر نمی کنید بهتر اینه که بدون ذکر نام بنویسیم... قشنگتره .اینطور نیست؟
من مخلص همه شما هستم.
از دست من ناراحت نشین.
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلولتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه عرضک طو عا و تمتعه فیها طویلا
15487
نام: رضا
شهر: تهران
تاریخ: 1/1/2006 3:18:23 AM
کاربر مهمان
 
سلام
***

قطاري كه به مقصد خدا مي رفت ، لختي در ايستگاه دنيا توقف كرد و پيامبر رو به جهانيان كرد و گفت: مقصد ما خداست . كيست كه با ما سفر كند؟ كيست كه رنج و عشق را توامان بخواهد ؟ كيست كه باور كند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن ؟...
قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندكي بر آن قطار سوار نشدند، از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود.در هر ايستگاه كه قطار مي ايستاد ، كسي كم مي شد قطار ميگذشت و سبك مي شد ، زيرا سبكي قانون راه خداست...
قطاري كه به مقصد خدا مي رفت، به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت: اينجا بهشت است . مسافران بهشتي پياده شوند ، اما اينجا ايستگاه آخر نيست...!
مسافراني كه پياده شدند ، بهشتي شدند .اما اندكي ، باز هم ماندند ، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.
آنگاه خدا رو به مسافرانش كرد و گفت :
درود بر شما ، راز من همين بود .آن كه مرا ميخواهد ، در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد .
و آن هنگام كه قطار به ايستگاه آخر رسيد ديگر نه قطاري بود و نه مسافري.../
15486
نام: بي قرار
شهر: گمگشته
تاریخ: 1/1/2006 2:43:46 AM
کاربر مهمان
  خداياازحكمتت برايم بگوبگوكه تمام فكري كه درموددت داريم اشتباه است بگوبامن حرف بزن خيالم راراحت كن بگذاربراي يك لحظه هم كه شده ارام بگيرم خداياكمكم كن كمكم كن كمكم كن
15485
نام: مسافر
شهر: مسافرخانه
تاریخ: 1/1/2006 2:35:47 AM
کاربر مهمان
  سلام بر همه ؛

شهادت نهمین اختر تابناک ولایت و امامت را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض مینمایم.

هرکس ثروت و مال دنیایی و اخروی میخواهد بیاید

او جواد الئمه است جود و کرم مختص ایشان است.

برای من هم توشه آخرت بخواهید.

**برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان صلوات**
15484
نام: ناشناس
شهر: غریبستان
تاریخ: 1/1/2006 2:30:56 AM
کاربر مهمان
  سلام - عرض تسلیت خدمت همه دوستان
**********************************************
امروز روز شهادت آقا امام جواده . دردانه و شاه محفل مولامون امام رضا (ع). باب الحوائجی که رخصت دیدار پدر از غیر نمیخواد ، دیوار زمان و مکان پرده نازکی بیش برایش نیست که به سرانگشتی آنرا به کنار زد و آغوش پدر رو در آخرین دم بازیافت.

**********************************************
بارخدایا به حرمت دل تنها و غریب و دور از پدر باب الحوائج آقا امام جواد (ع) الساعه دل ما از غربت و دلتنگی وجود مقدس امام زمان (عج الله) دور گردان و نصیب ما قرب حضرتش قرار بده .
**********************************************
خروش بزرگوار - عرض ارادت برادر
اگه بحث حلالیته که مهربون خدا ما باید طلب کنیم که اونقدر ظرفیت نداریم لااقل درد دلتون رو درک کنیم و دم بر نیاریم. باور کن عزیز روزی که حرفاتو خوندم غریب دلم گرفت. به قول عزیزمون سورنا نیت آزرده کردن دل پاک شما نبود.
راستی !!!!!!!!!! گرای آشنایی رو ندادی .... باشه به قول نقطه چینها ............. این نیز بگذرد.

حسین آقای کیمیا . برادر کجا میری کیمیا میشی. وقتی نیستید احساس میکنم حرف دل بزرگتر نداره. راستی این چه حسیه من درمورد شما دارم ؟؟؟؟؟
ما دربست مخلصیم

بازمانده عزیز. کوچیکتم
ناشناس شما خیلی کوچیک ، حقیر و زیر پا مونده است . اونقدر که حتی طلب شهادت رو هم نمیکنم چون ایمان دارم اونقدر انسانهای لایق شهادت و مقرب درگاه خدا زیادن که ما ریزه خوار خوان اونها باشیم از سرمون هم زیاده .
بازمانده عزیز شادی قلب و روح شما آرزوی منه . بزرگواریتون چیزی نیست که ما بگردیم تا برامون ثابت بشه پس دعا در حق شما رو من به خودم واجب میدونم و چه زیبا که دعای من آرزوی شما باشه .

الهی باب شهادت رو برای رفقای نازنین من ، کسایی که به عشق گفتگو و راز و نیاز با تو و عزیزترین بنده تو بر روی زمین آقای دلهای مهجورمون مهدی به سایت بنده منتخبت سید مرتضی میان ، باز بگذار و مرگ رو زیباترین لحظه زندگیشون که همانا بنام شهید به آستان مقدس تو پابگذارن قرار بده و لیاقت ناشناس همین بس که کنار قافله شهدا به عطر وجودشون روح سرگردونش رو آرامش ببخشه

و شهید گمنام عزیز ............ ما رو بیشتر دریاب. دعای خالص ما هدیه کوچکی به شما ....
بیقرار برقرار ، سید محمدحسین ، هدا خانوم ، مست وصال اشتباه نکنم بدجوری دارین نور بالا میزنید که اینقدر کم پیدا شدید. راستی مهربون رفع کسالت شد ؟؟ لااقل هر از گاهی ما رو از احوالتون باخبر کنید. به قول عبدالفاطمه عزیز اینجوری نمیشه باید همه رو یه جا جمع کنیم شاید حرمت نگاه باعث بشه اینجور ناگهانی ما رو ترک نکنید.

بیقرار دلای دریاییتون هستم

یا علی
خدایا آیا تنها یک آرزو داشتن زیاده ؟؟؟
15483
نام: عبد الفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 1/1/2006 2:28:28 AM
کاربر مهمان
  یا ذوالجلال والاکرام
سلام یا مولای من، آقا می گن اگه سلام کنی هر چقدر هم طرف ناپاک باشه باید جوابش رو داد، پس می شه به حرمت جوادیت یه نگاه به دل خروش ! مهربون ما بکنی!؟ آقا برآورده شدن آرزوی یه دوست همدل ، اونم مثل خروشت... جان در ره دوست دادن که قابل نیست! اگر جان در ازای قرب دوست دادن خطاست که ...
خدایا! دوباره طلوع خورشید رو دیدم هزاران بار شکرت کردم که می شه یه بار دیگه امید به انجام عملی در راه تو داشت، هر شب که از حساب و کتابهایم می گذرم، می فههمم که چقدر کم کاری کرده ام چقدر نیاز آوردم و تو چقدر ناز فروختی مهربان من!
الهی! چه بسیارند کسانی که صبح را در پی خواست خویش پا به خیابان می گذارند و چه اندکند آنانی که صبح رو با سلام به مولای زمان خودشون شروع می کنن!
آقا! گاهی وقتا دلم می گیره....
خدایا! چه می شود ما را ؟ به کجا چنین شتابان در پی سیر کردن شکم های سیری ناپذیریم؟
الهی! دلم به درد می آید وقتی نیت کار برای تو را به نیت روزی پردر آمد عوض می کنند! اله من! نمی دانم من عجیب و غریبم یا اینان خود گم کرده اند!؟
خدایا! من نیز در حال کسب روزی ام ولی...
بگذریم که این نیز بگذرد
قصدم مکدر کردن دلای نازنینتون نبود که امروز به اندازه ی کافی غصه دار هستیم- حلالم کنید دوستان
الهام خانم از مشهد! خدای بزرگ همیشه جواب بنده هاش رو می ده، این منم که یا درست صدا نمی کنم یا اینکه نمی تونم جواب رو بگیرم- امیدوارم مشکلت به حرمت صاحب امروز حل بشه
در پناه خدای بزرگ – یازهرا(س)
<<ابتدا <قبلی 1555 1554 1553 1552 1551 1550 1549 1548 1547 1546 1545 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1550&mode=print