هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
15412
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 12/30/2005 1:41:58 PM
کاربر مهمان
  سلام دکتر بگم اسلامیان بگم چی بگم غدیر خم بگم چی بگم ....هشت روی بگم بس است ...
درجهان همه چيز در جهت تکامل پيش می رود. برای آنهايی که واقفند طلا , فلزی است که بيش از هر فلز ديگر تکامل يافته و پاک شده است . کيمياگران واقعی آنهايی بودند که خود را در آزمايشگاهشان زندانی می کردند و سعی داشتند مثل طلا پاک شوند منزه شوند و به تکامل برسند و .... به . کيميا .رسيدند و آن هديه ای از روح تکامل يافته آنها بود.
گروهی هم فقط در جستجوی طلا بودند , کيمياگرانی که همه عمر در تلاش تبديل فلز ناپاک به طلای پاک بودند که هرگز به اسرار آن نرسيدند و راز آن را کشف نکردند.
کسی که در خدا صبر کند و گاهی صبور است و گاهی عاجز
اين انسانها هستند که ياد نگرفته تا گفتار دانايان و انديش مردان را آگاهانه و دقيق تعبير و تفسير کنند و بدينسان است که طلا بجای اين که سمبل تکامل باشد , نشان و انگيزه جنگ شد ....
کسی که در خدا و برای خدا و به خدا صابر باشد.

توکل در لغت به معنی اعتماد و در اصطلاح صوفيان تکيه کردن به آنچه نزد خداست و بريدن از آنچه در دست غير خداست. از ابراهيم خواص پرسيدند : با چه چيز به تصوف رسيدی ؟ گفت : با توکل .
(یاحق)

15411
نام: هدا
شهر: امریکا
تاریخ: 12/30/2005 1:39:59 PM
کاربر مهمان
  ************** سلام سپیده از تهران *************
من که از این وب سایت خیلی خوشم میاد و به نظر من کسانی که در این سایت هستند خیلی باحالن. بیشتر باحاشون حرف بزنی بیشتر میشناسیشون. التماس دعا.
15410
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 12/30/2005 1:28:11 PM
کاربر مهمان
  بسم رب یاس کبود
سلام عزیزان قلعه ی حرف دل
الهی! تا به کی خواهم گفت: عبدالفاطمه این هم آدینه ای دیگر... دلا بسوز که سوز تو کارها بکند. تا به کی ندبه سرخواهیم داد و اینگونه دست از عمل تهی ، به امید امدنش به انتظار صبح جمعه خواهیم نشست؟خدایا! شرمسارم از بندگی بی حاصل! شرمسارم از اینگونه در نادانی زیستن و هیچ درنیافتن از وظایف شیعه در عصر انتظار!
خدای بزرگ من! تو خود آگاهی که عبدالفاطمه از هرچه پست و مقام ومسند است به شکل دنیا طلبان بیزارم، تو خود آگاهی از مسئولیتی که غرور کاذب درونم لانه کند بیزارم، پس نخواه عبدالفاطمه مغرور و سرمست شود از مسئولیتی زیر سنگنی اش خرد می شوم!
خدایا! فرداشب دیشب هم رسید و این منم مانده در راه رسیدن! دریاب که خود شکنم در این شب که آیینه شکستن خطاست!
اله من! مگر نه اینکه مؤمن آیینه ی مؤمن است!؟ و دل مؤمن مثل آیینه ای شفاف که می توانم خود در آن به وضوح در یابم! الهی! نخواه دل آیینه ای هیچ اهل دلی به دست عبدالفاطمه ترک بردارد ، نگذار که شرمنده ی حرف دلی ها شوم و گوشه ی دلشان به حرف ناخواسته ی عبدالفاطمه خراشی بردارد که دیگر خود در آن هزار چهره ببینم!
نازنین اله من! عبدالفاطمه حقیر و کوچک و خرد است در برابر بزرگی و قدرت و عظمتت، الهی! برادران وخواهرانم عزت ببخش که نمی دانم چه در ازای ابراز لطف برادرم کیمیا چه گویم!
آقا حسین کیمیا! داشتیم برادر!؟؟؟؟ .... برادر! ما در درون سینه هوایی نهفته ایم *** برباد اگر رود دل ما زان هوا رود
بر خاک راه یار نهادیم روی خوش*** بر روی ما رواست اگر اشنا رود.
خدای من! دیریست که دلدار پیامی نفرستاد*** ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
خروش عزیز! امیدوارم که خروش دلت به خروش دل قمر بنی هاشم گره بخوره عزیز! و غیرتت به غیرت عباس کربلا نشان!
شهید گمنام! نیستی شهید !؟ نمی خوای تا شهید زنده ای فیضی ببریم از محضرتون!؟؟؟ بی قرار عزیز! نکنه سوغاتی سفرهای خارجی شما هم از نوع بنز و... باشه!؟؟ گفتم که یادتون نره معاون دوم هم !!! یه سهمی از این سفرها داره دیگه!!!!!(پول زور وخوام دیگه!! شوخی کردم ها!)
خدایا! تو خود خوب می دانی که:
من به تاریکی شب نیست که دلباخته ام***...چه سکوتی برپاست!***و ندایی به درون بیدار است***همه را می شنوم، می بینم. ***گوش سپردم به زمان***ثانیه ها در گذرند***و سحر نزدیک است...*** من به تاریکی شب نیست که دلباخته ام*** به صبوح سحری منتظرم***چه نشاطی دارد شب...*** من به امید طلوعی ماندم ، که صدا می دهدم از پشت همه تاریکی*** نه به مهمانی کس مفتخرم ونه کس را به درون مهمان است...
ببخشید که شعرم اینگونه بداهه اومد بر روی صفحه! عبدالعاصی عزیز ازتون میخوام دوباره و کمی با تأمل بیشتر همون پیغام قبلی بنده رو مطالعه کنید.در پناه حق – یازهرا(س)
15409
نام: غدير
شهر: غديرخم
تاریخ: 12/30/2005 1:21:00 PM
کاربر مهمان
  بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام، به مناسبت عيد غدير خم‏
30/ 03/ 71
بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

بنده هم اين عيد سعيد و بزرگ را به همه مسلمين و مستضعفان وعدالتجويان عالم وبه ملت شريف و عزيز ايران و به شما عزيزان، تبريك عرض مى‏كنم؛ بخصوص به برادرانى كه از راههاى دور تشريف آورده‏اند و عشق و شيفتگى خود را به مقام والاى ولايتِ عظما، عملاً اثبات كردند.

در ماجراى غدير، حقايق بسيارى نهفته است. صورت قضيه اين است كه براى جامعه نو پاى اسلامى در آن روز، كه در حدود ده سال از پيروزى اسلام و تشكيل آن جامعه گذشته بود، نبىّ مكرّم صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله‏وسلّم، موضوع حكومت وامامت را - با همان معناى وسيعى كه دارد - حل مى‏كردند و در غدير خم و در بازگشت از حج، اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاةوالسّلام را به جانشينى خود نصب مى‏فرمودند. خودِ همين ظاهر قضيه، البته بسيار مهم است و براى كسانى كه در مسائل يك جامعه انقلابى، اهل تحقيق و تدبّر باشند، يك تدبيرالهى است. ولى ماوراى اين ظاهر، حقايق بزرگى وجود دارد كه اگر امّت و جامعه اسلامى به آن نكات برجسته توجّه كند، خط و راه زندگى روشن خواهد شد. اساساً اگر در قضيه غدير، عموم مسلمين - چه شيعيان كه اين قضيه را قضيه امامت و ولايت مى‏دانند و چه غيرشيعيان كه اصل قضيه را قبول دارند، اما برداشت آنها از اين موضوع، امامت و ولايت نيست - بيشترِ توجّه خودشان را امروز متوجّه و متمركز به نكاتى كنند كه در قضيه غدير است، براى مصالح مسلمين دستاوردهاى زيادى خواهد داشت.

بنده به يكى دو نكته از آن نكات، به صورت كوتاه، اشاره مى‏كنم. يكى از اين نكات مهم، عبارت است از اين‏كه، با مطرح كردن اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاةوالسّلام و با نصب آن بزرگوار براى حكومت، معيارها و ارزشهاى حاكميّت، معلوم شد. پيغمبر، در قضيه غدير، كسى را در مقابل چشم مسلمانان و ديدگان تاريخ قرار دادند كه از ارزشهاى اسلامى، به طور كامل برخوردار بودند. يك انسان مؤمن؛ داراى حدّ اعلاى تقوا و پرهيزكارى؛ فداكار در راه دين؛ بى‏رغبت نسبت به مطامع دنيوى؛ تجربه شده و امتحان داده در همه ميدانهاى اسلامى: ميدانهاى خطر؛ ميدانهاى علم و دانش؛ ميدان قضاوت و امثال اينها. يعنى با مطرح شدن اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاةوالسّلام به عنوان حاكم و امام و ولىّ اسلامى، همه مسلمانان در طول تاريخ بايد بدانند كه حاكم اسلامى، بايد فردى در اين جهت، با اين قواره‏ها و نزديك به اين الگو و نمونه باشد. پس، در جوامع اسلامى، انسانهايى كه از آن ارزشها نصيبى ندارند؛ از فهم اسلامى، از عمل اسلامى، از جهاد اسلامى، از انفاق و گذشت، از تواضع و فروتنى در مقابل بندگان خدا و آن خصوصيّاتى كه اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام داشتند، بهره‏اى نداشته باشند، شايسته حكومت كردن نيستند. پيغمبر، اين معيار را در اختيار مسلمانان گذاشتند. و اين، يك درس فراموش نشدنى است.

نكته ديگرى كه در ماجراى غدير مى‏شود فهميد، اين است كه اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاةوالسّلام، در همان چند سالى كه به خلافت و حكومت رسيدند، نشان دادند كه اولويّت در نظر آن بزرگوار، استقرار عدل الهى واسلامى است. يعنى عدالت، يعنى تأمين كردن هدفى كه قرآن براى ارسال رسل‏وانزال‏كتب و شرايع آسمانى، بيان فرموده است: (ليقوم النّاس بالقسط(1).) اقامه قسط الهى. قسط و عدل با دستورى كه اسلام معيّن كرده، بهترين تضمين و تأمين كننده عدالت است. اين، در نظر اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاةوالسّلام، اولويّت درجه اوّل بود. جامعه اسلامى، با عدل و
15408
نام: شنگول
شهر: شادی
تاریخ: 12/30/2005 1:03:39 PM
کاربر مهمان
  شاعر خراباتی!خلوته چون سرعت اینقدر پایینه که آدم از هر چی گفتگوئه پشیمون میشه!
15407
نام: مسعود اسلاميان
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/30/2005 12:59:15 PM
کاربر مهمان
  عبدالعاصي
سلام
چندسالته؟
اينجا يه مشت جون در بداقون مثل خودت هستند يا مثل من كمتر از آونهاكه روشون نميشه برات نسخه بپيچند
ببين اگر خودت با خودت روراست باشي وهميشه درراه صدق وصفا مهرباني به بندگان خدا قدم بزني
آن وقت خداوند وچهارده معصوم با تو اند چون خودشون فرمودند كونوا مع صادقين
يه استاد براي خودت پيدا كن كه اين راه بدون استاد هرگز پيمودني نيست
اماخداوند متعال فرموده اگه تو يه قدم آمدي من ده قدم بسويت ميام
اعتراف به گناه اولين قدمه اما نه در اينجا واونجا فقط براي خدا
از قديم ونديم گفتند آب كم جوي تشنگي آور بدست
خدا در دل سودا زدگانست مجوئيد.......
اين سه چيز را سر لوحه خودت قرار بده اول اعمال صالح دوم اخلاق نيك وسوم عقايد درست
عمل تورا بالا ميبره وقتي كه اعتقادات درست باشه وبرعكس واخلاق نيك داشته باشي وغيره
رجوع كن به كتاب چهل حديث امام (ره)
عقيده به خداوند وروز جزا وغيره تقليدي نيست تحقيقي است
اينهاي كه حرف عشق مي زنند به قول عرفا حلواي نطلاي تا نخوري نداني اند عشق وعاشقي سوز وگدازي مي خواد آب كردني
شما تا معرفت به امامت نداشته باشي محبتي نمي آيد كه بخواي با سوز وگداز گريه هميشه گيداشته باشي
معرفت حق بايد پيدا كردسعي كرد اين را هم بدونيد معرفت قرص ودوا نيست يه شبه يه روزه ويه ساله بدست بياد كار لازمه......
بيخود نيست كه قلم عالم بالاتراست از خون شهيد درراه حق
خلاصه خودت را معرفي كن اول براي خدات بعد استمداد بگير بعد توكل كن وبگير آنچيزي كه ميخواهي
در حالت خوف رجا راهي كه هميشه اوليا ئ الهي طي ميكرده اند اگر ناميد شده ايم اين نشون ميده خدا را نشناخيم
تواگر خدا شناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من بخدا قسم خدا را
15406
نام: شاعر
شهر: خرابات
تاریخ: 12/30/2005 12:52:30 PM
کاربر مهمان
  می دونین چرا چند وقته که اتاق گفتگو خلوته ؟
دل آدم حسابی می گیره ....
15405
نام: اسماعیل
شهر: بهشهر
تاریخ: 12/30/2005 12:40:38 PM
کاربر مهمان
  سلام حدیث امروز مشکلم را حل کردوازشماکمال تشکررادارم التماس دعا
15404
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 12/30/2005 12:27:39 PM
کاربر مهمان
  سلام سپیده از تهران خوش امدید
اینجا انسانهای بی ریا و عاشق هستند...منهای خودم چون این لیاقتها را ندارم
اینجا (قلعه اوینی)خریدار دل. دلتنگ هستند...
اونهم به هر قیمت...
(یاحق)
15403
نام: مریم
شهر: تهران
تاریخ: 12/30/2005 12:24:26 PM
کاربر مهمان
  خیلی باهال هستید جگر
<<ابتدا <قبلی 1547 1546 1545 1544 1543 1542 1541 1540 1539 1538 1537 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1542&mode=print