اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
15332 |
نام:
سورنا
شهر:
نزدیک کربلا
تاریخ:
12/28/2005 2:20:06 PM
کاربر مهمان
|
ئاسو گیان!به ریز .ای سایته سایتی روناکی و خوشه ویستی یه.پاد له بانی چاوه مان.هیوا داره م همیشه بایده ای سایته اوو ایمه له خزمتی توو بیم!
هامه تمای دوعاد"سورنا"
|
|
15331 |
نام:
وجيهه فتاحي
شهر:
مشهد مقدس
تاریخ:
12/28/2005 1:49:50 PM
کاربر مهمان
|
من پسري را خيلي دوست دارم آنقدر كه براي رسيدن به او دور قرآن را برداشتم وتمام كردم و نيت كردم به او برسم چون واقعاً عاشق او هستم نمي دانم چه كنم كه او فقط به فكر پول است الهي اين ثروتي كه باعث فراموش كردن عشق مي شود هيچ وقت نباشد من حاضرم در نهايت تنگ دستي به حسينم برسم ولي او پول دوست دارد از شما خواهش مي كنم براي رسيدن به او برايم دعا كنيد و دعايي كه مستجاب مي شود را بگوئيد بخوانم چون تمام دعاهايي كه مهم است را خوانده ام ولي جواب نگرفتم حتي از قرآن بگوئيد كه دارم مي سوزم . يا اينكه اميدوارم خداوند مرگم را هر چه زودتر برساند همين براي يكي از اين دو آرزو يم دعا كنيد .
|
|
15330 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/28/2005 1:42:35 PM
کاربر مهمان
|
معما : الله
دلم مشغول ِ حرفی چار...تیشه ای بر ریشه ی اندوه اندیشه ؟الف
عین ِ َتا لُف
خلق را با خلق ...لا می بر ملا مت ، گو ملا مت بار...
و لا می ضرب ِ لا می ، ...با رشی رگبار ...
و ها یی در هلا کم ...آه ! .دانستی ؟؟
(یاحق)
|
|
15329 |
نام:
ئاسو رحیمی
شهر:
سنندج
تاریخ:
12/28/2005 1:15:42 PM
کاربر مهمان
|
سلام من ۱۶ سال دارم و نمی دانم این سایت در چه موضوعی است
|
|
15328 |
نام:
ئاسو رحیمی
شهر:
سنندج
تاریخ:
12/28/2005 1:15:40 PM
کاربر مهمان
|
سلام من ۱۶ سال دارم و نمی دانم این سایت در چه موضوعی است
|
|
15327 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/28/2005 12:50:42 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه ای دلتنگان
درسته که يه فکرای تلخی تو ذهن بعضی هامون اومده ولی خدای ارحم الراحمين . ميدونه که وقتی غم ميده بايد صبرم بده چون ظرفيت بنده هاش و ميشناسه . منم به همين اميدوارم . خدا نکنه که هيج وقت از نوشته هایه من حقیر تعبير بد بکنه که تو این میان حرمت شکنی بو جود بیاد؟؟
آی باد غارتگر از گناه ما مگذر . شيوه شقايقهاست سرخ و بی نشان مردن .
با تو باتوام ای مرگ ما حريف ميدانيم .
در تبار ما رسم است رو به آسمان مردن...
(یاحق)
|
|
15326 |
نام:
sahar
شهر:
Germany
تاریخ:
12/28/2005 12:15:30 PM
کاربر مهمان
|
Slam Hoda Khanoom Az Amrika
Man ham mesle to tooye keshvare gharib o door az vatan zendegi mikonamo delam baraye Iranemoon lak zade baraye man ham doa kon ta betoonam yek bare dige beram Iran,inja kheyli deltangam.
|
|
15325 |
نام:
بازمانده
شهر:
متولد تهران
تاریخ:
12/28/2005 11:59:42 AM
کاربر مهمان
|
با سلام به همه بچه های موقعیت شهید اوینی:
از دوستان عزیز ناشناس و عبدالفاطمه و شهید گمنام و دیگران که همگی به من محبت دارند کمال تشکر را میکنم وهمین طور دوستانی که با ایمیلشان بنده را مورد لطف خود قرار دادند بودند.
نمیدانم چرا ما اینقدر به اشک ریختن خود را عادت داده ایم ، مگر در مذهب ما خوشحالی وجود ندارد یا معثیت است؟ من در هیچکدام از نوشته ها ندیدم که کسی منتظر روز خوشی باشد، ولی برای عذاداری روز شماری میکنیم.وقت دعا ، نماز، ....... مگر خداوند بندگانی را که بیشتر اشک میریزند را بیشتر دوست دارد، یا دعا هاشون را زودتر مستجاب میکند. مثلا عزاداری محرم حق است ولی پیام مهمتری هم در ان نهفته است اما م حسین هیچ وقت نگفتند که بعد از من هر سال یک ماه عزا داری کنید ایشان فرمودند،اگر دین نداری ازاد باش فرمودند:که از دین جد بزرگورش که در خطر بود دفاع کردند.و با خون خود نهال اسلام را ابیاری کردند.ایشان میخواستند که حکومتی بر پا باشد که در ان کسی گرسنه سر بر بالین نزارد،هیچ مسلمانی بخاطر نداری جلوی زن و بچه اش خجل نباشه ، .......
واما ای امام حسین !
تو ای چراغ راه ، ای کشتی رهایی،ای خونی که ازآن نقطه صحرا ، جاودان میطلبی ، و میجوشی ، و در بستر زمان جاری هستی ، و بر همه نسل ها میگذری ، وهر زمین حاصل خیزی سیراب خون میکنی ، و هر بذر شایسته را ، در زیر خاک ، میشکافی ، و میشکوفانی ، و هر نهال تشنه ای را به برگ و با ر حیات و خرمی مینشانی ، ای اموزگار بزرگ شهادت !
برقی از ان نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن ، قطره ای ار ان خون در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز ، و تفی از اتش ان صحرای اتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما ببخش ، ای که مرگ سرخ را برگزیدی تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی ، تا با هر قطره خونت ملتی را حیات بخشی ، و تاریخی را به طبش اری و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی ، و بدانئ جوشش و خروش زندگی و عشق وا میدهی !
ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ،کالبد زمان ما ، " به تو و خون تو محتاج است.
|
|
15324 |
نام:
سمیه
شهر:
مهريز
تاریخ:
12/28/2005 11:54:36 AM
کاربر مهمان
|
می خواهم دانشگاه یزد قبول شوم. آیا می شود؟
|
|
15323 |
نام:
دنيا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/28/2005 11:28:56 AM
کاربر مهمان
|
ايا من و رضا به هم مي دسيم؟
|
|