هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
15132
نام: سورنا
شهر: نزدیک کربلا
تاریخ: 12/25/2005 4:17:12 AM
کاربر مهمان
  ***خدای برآورنده نیاز!
***خدای نوازنده موسیقی استجابت!
***خدای نازم!سلام.
دلم برایت تنگ است خدا.تشنه ام خدا.تشنه تو وفقط تو.نگاه به روسیاهی وبیچارگی ام نکن،
هرچند می دانم اهل اینجور نگاهها نیستی.ببین که صورتم خیس اشک عشق وندامت وشوق وشکوه وتنهاییست.
خدا!خدا!خدا!مگر من از پیش تو به این خانه خراب نیامده ام؟پس چرا نقش صورتت وحریر نرم نگاهت را اصلا به یاد نمی آورم؟
نازنین؛خدای پاکم!
با من باش،هرچند غفلت نمی گذارد هر لحظه با تو باشم.
دوستم بدار نه آنگونه که من ادعای دوستی تو را دارم.
خدای عاشق!عشق همه چیز وهمه کس را ازمن بگیر وجایش یک قطره،نه ،نه،- از تو نباید کم خواست -،دریا دریا از محبت خودت را در جانم بریز.
***************************************************************ملتمس دعایتان"سورنا"از نزدیک کربلا
15131
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 12/25/2005 3:41:12 AM
کاربر مهمان
  سلام عزیزان حرف دلی
دلم می خواد یه کم به زبون خودم بگم!
*******
حیدر بابا، شیطان بیزی آزدیریب*** حیدربابا شیطان مارو گمراه کرده
محبتی اورکلردن قازدیریب*** محبت رو از دلامون فراری داده
قره گونون سرنوشتین یازدیریب***بدبختی رو برامون نوشته
سالیب خلقی بیر- بیرینون جانینا!*** مردم دنیا رو به جان هم انداخته
باریشیغو بلشدیریب قانینا!*** صلح رو به خون آغشته کرده
گوز یاشینا باخان اولسا، قان آخماز!***اگه به اشک چشمی توجه بشه، از چشم کسی خون نمی چکد!
انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز!***اگه انسان واقعی باشیم، دیگه خنجر به کمر نمی بندیم!
اما حیف، کور توتدوغون بوراخماز!*** اما حیف که کور چیزی نمی تواند دید!
بهشتیمیز جهنم اولماقدا در!*** بهشتمون در حال جهنم شدنه!
ذیحجه میز محرم اولماقدادر!*** ذیحجه جاش رو به محرم می ده!
****
از همه ی دوستانی که نبود ما به یادمون بودن خیلی ممنون! ناشناس دل مهربون کجایی عزیز!؟ سورنا و بی قرار و بازمانده و شهید گمنام و دکتر اسلامیان و پیمان وووووو آقا حسین کیمیا و گمشده و آقامحمد حسین و آقا رضا از تهران(که خیلی وقته نیستن!) و سیمرغ و.....
در پناه حق مهربونا- یا زهرا(س)
15130
نام: منتظر
شهر: نورستان
تاریخ: 12/25/2005 3:39:35 AM
کاربر مهمان
  اوصاف حضرت مريم (ع) در قرآن مجيد
"و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا..."
اين آيه عطف است به جمله"امرأت فرعون"، و تقديرش اين است كه: "و ضرب الله مثلا للذين امنوا مريم... ـ خداوند مريم را مثل زده براى كسانى كه ايمان آورده‏اند...".

در خصوص مريم (ع) مى‏بينيم كه به نام مباركش تصريح نموده، ولى درباره همسر فرعون چنين كارى نكرد، اصولا در قرآن كريم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده، تنها آن جناب است كه در حدود بيست و چند سوره و در سى و چند آيه نام او را برده است.

"التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا" ـ در اين قسمت از آيه مريم را به خاطر عفتش مى‏ستايد، و ستايش مريم (ع) در قرآن كريم مكرر آمده، و شايد اين به خاطر رفتار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب روا داشته، و تهمتى باشد كه ايشان به وى زدند، و قرآن كريم در حكايت آن مى‏فرمايد: "و قولهم على مريم بهتانا عظيما" (1) و در سوره انبياء هم نظير اين قصه آمده مى‏فرمايد: "و التى احصنت فرجها فنفخنا فيها " (2) .

اصولا در قرآن كريم جز مريم نام هيچ زنى برده نشده، تنها آن جناب است كه در حدود بيست و چند سوره و در سى و چند آيه نام او را برده است.


"و صدقت بكلمات ربها" ـ يعنى مريم كلمات پروردگار خود را كه به قول بعضى (3) همان وحى انبيا باشد، تصديق كرد. بعضى (4) ديگر گفته‏اند: مراد از كلمات خداى تعالى در اينجا وعده و تهديد و امر و نهى خداست. ولى اين وجه درست نيست، زيرا بنا بر اين، ديگر احتياج نبود نام كتب خدا را ببرد، چون كتب آسمانى همان وعده و وعيد و امر و نهى است.

"و كتبه" ـ منظور از كتب خداى تعالى همان كتبى است كه شرايع خداى تعالى در آن است، شرايعى كه از آسمان نازل شده، مانند كتاب تورات و انجيل، و اصطلاح قرآن هم در كتب آسمانى همين است، و شايد منظور از تصديق كلمات پروردگارش و تصديق كتب خداى تعالى اين باشد كه مريم (ع) صديقه بوده، همچنان كه در آيه زير فرموده: "ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة" (5) .

"و كانت من القانتين" ـ يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند، و دائما بر اين حال هستند، و اگر مريم (ع) را با اينكه زن بود، فردى از قانتين خواند با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند.

مؤيد اينكه قنوت به اين معنا است. اين است كه قنوت به همين معنا در آيه‏اى ديگر، در خصوص مريم (ع) آمده، آنجا كه ملائكه به حكايت قرآن كريم مريم را ندا داده مى‏گويند: "يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين" (6) .

ولى بعضى (7) از مفسرين احتمال داده‏اند مراد از قانتين خصوص قوم و قبيله خود مريم باشد، چون آن جناب از خاندان و از بيتى به وجود آمد كه عموما اهل صلاح و طاعت بودند.

ولى اين احتمال بعيد است، اولا به خاطر وجهى كه قبلا ذكر كرديم، و ثانيا به خاطر اينكه آيه شريفه در مقام تعريض به دو تن از زنان رسول خدا (ص) است، و در چنين مقامى مناسب آن است كه منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.

بحث روايتى

در تفسير برهان از شرف الدين نجفى، و او بدون ذكر سند از امام صادق (ع) روايت كرده كه در شان نزول آيه شريفه "ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط..."فرموده: اين مثل را خداى تعالى براى عاي
15129
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 12/25/2005 3:34:47 AM
کاربر مهمان
  درود و مهر فراوان به همه عزیزان
فرارسیدن میلادعیسی و مسیح بر شما خجسته وفرخنده باد
(یاحق)
15128
نام: موسی
شهر: ناکجا آباد
تاریخ: 12/25/2005 3:11:52 AM
کاربر مهمان
  راستی آوینی که بود
15127
نام: هدا
شهر: امریکا
تاریخ: 12/25/2005 2:38:04 AM
کاربر مهمان
  HAPPY CHRISMAS EVERY1, HOPE YOU HAVE FUN WHERE EVER U R.
15126
نام: الهه جمشیدی
شهر: اراک
تاریخ: 12/25/2005 2:12:49 AM
کاربر مهمان
  با سلام کریسمس و میلاد پیامبر حق حضرت عیسی مبارکباد
15125
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 12/25/2005 1:13:31 AM
کاربر مهمان
  ادامه ی دلگویه...
مستم کن و مدهوش از عطر حضور! الهی! عبدالفاطمه را از داشتن توقعات بی جا برهان! رهایم کن از خویش و رهایم کن از هرچه خواستن بر خویش است و...... خدایا! حرف دل می گویم نه حرف از رنج جسم! خدایا! سوز دلم به فریاد کشانیدم که خوب در یافتم هنوز آنقدر ظرفیت و توان درک ندارم! الهی! می ترسم از آشکار کردن این درد و این سوز هجر و می ترسم از بی معرفتیت و می ترسم از نداشتنت! الهی! قرب تو خواهم و تو خواهم که اندرونم روشن سازی به نور بی منتهایت ! الهی! تاریکم و سرد و وحشتناک از درون! واین بر رعبم از خویش می افزاید! چه کنم با نفس سرکش خویش!؟ الهی! بیا و رهایم کن از بند خویشتن که داره زجرم می ده بی تو بودن! ربّ من! تو که آفریده ات به حال خویش رها نمی کنی؟! این رو باورم شده، پس تنهام مگذار که این بیشتر می ترساندم! الهی! از غیر تو ابایی ندارم! از عذاب تو نیز ترسی ندارم( هر چند هنوز آن درک رو کامل نکردم!) از دوری و تنهایی و نبودن تو با من است که می ترساندم! از اینکه رهایم کنی و ....تصور آن لحظه که رهایم کنی به حال خویش نیز می ترساندم، نه! می دانم که چنین نمی شود!
الهی! این حال خوش از من مگیر!..................فریاد از خویشتن!
در پناه حق – یاز هرا(س
15124
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 12/25/2005 1:10:47 AM
کاربر مهمان
  دوباره سلام
عبدالعاصی عزیز که نفس عبدالفاطمه عاصی تراز شماست، عزیز من! یه جورایی اینجا همه دنبال معرفتن، اگه دلگویه های بچه ها رو دقت کرده باشی همه از بی معرفتی خویش و ربّشان می گویند! اما عزیز! به قول آقای کیمیا جوینده یابنده است! یه پیشنهاد دارم، آروم آروم برو جلو، اولین قدم آروم گرفتن خودته! بعدش بیایی وآروم با خدا بشینی به حرف زدن، اما این بار نه از خواسته هات بگی و نه از غصه های دنیایی ات ! بیایی و از هرچی عشقه و اخلاصه و احساسه و دلیل و برهان وجودی خدا و از اعتقاداتت بگی و از خودش بخوای دستت رو بگیره و پیش ببره! چرا که خودش آگاهتر و نزدیکتز به اعمال ماست! بگی ای به من از من خودی تر! خود به خویشت برسانم! خودت رو از هرچی تعلقه به غیر اون دور کن! حتی شده یه مدت از رایانه ات هم دوری کن! فقط و فقط با خدا بگو و از اون بخواه که کاری بکنه! باورکن که غیر او کس ماندنی نیست و اوست باقی ، ذکر لب کن: اللهم غیّر سوء حالنا الی احسن الحال
اونوقت می بینی که چقدر بنده های خدا بی انصافی می کنن! اونوقت دلت به حال خودت می سوزه که کجای کار بودی والان کجایی!؟ اونوقت می بینی که چقدر از حرف دل گفتنت با خدا لذت می بری! اونوقت هرچی با خدا بگی کم گفتی! اونوقت دیگه نیازی به غیر او درونت رو پر نمی کنه! اونوقت تنها با وضو گرفتن و ایستادن در پیشگاهش آروم می گیری واونوقت می بینی چقدر دلتنگ نماز می شیو اونوقت منتظری که صدای مؤذن رو بشنوی و اونوقت دلت پر می کشه برا نیمه شب خا و گفتنت با اون و می دونی که فرصت کمه!
درپناه حق - یازهرا)س(
15123
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 12/25/2005 1:10:44 AM
کاربر مهمان
  یا ذوالجلال والاکرام
سلام مهربونای حرف دلی، سلام و سلام و...دلگویه های دیشبم .........
خدای من! امشب به بهانه ای بندم! کافی است تلنگری بر من بخورد سیلاب اشک از دیدگانم که تاکنون سعی بر پاکیش کرده ام روان شود!
خدای من! در این چندروزه ،می دونی که حرف دل کجا نهان داشتم! دیگر توان سکوتم نبود! اله من! چرا بعضی هامون دوستی رو با این خزعبلات دنیایی اشتباه می گیریم!؟ چرا هنوز بعضی هامون دوستی رو آلود اش می کنیم به توقعات دنیوی !؟
اله من! دوباره زبان به شکوه گشود عبدالفاطمه!!! اله من! تا به کی چنین رفتن!؟ خدای من! خودت نگذار عبدالفاطمه دست به خواست حاجت بر آستانت بلند کنه وخودت بی نیازم کن از هرچه خواستن غیر توست وهر آنچه که از غیر توست!
نازنین مهربان من! نخواه که من از تو تسکین دردی که بر جانم فکندی خواهم که این درد با غیر قرب تو آرام نگیرد! الهی! امشب دلم به بهانه ای بند است! اصلاً راحت بگم دلم تورو می خواد!
خدایا! دیشب دوستی غمگینم کرد! ولی حال شکرت می کنم! خدایا نخواه که از پرتاب سنگ دوست و دشمن غمگین و حزین گردم! الهی! یادم ده که چگونه از این سنگ ها بر خود و ایمانم بر تو و معرفتم بنایی محکم سازم که شیطان را راه نفوذی بر آن نباشد!
ربّ من! دیگرنه زمان گلایه از دوستان است ونه زمان توقع از دیگران!آنقدر دلتنم که یارای گفتنم نیست! آنقدر دلتنگم که در این موقع شب تنها تونستم بیام حرف دل!
الهی! ذهنم خسته است! خسته از هرچه دورویی و کج فهمی است! خدایا خسته ام از خویش و خسته ام از هرچه بی معرفتی است و خسته ام از هرچه درک نکردن است و از همه بیشتر خسته ام از نادانی .... وخسته تر اینکه هنوز باید سکوت کنم! سکوت کنم ومی ترسم که سکوتم نشانه ی تأییدی بر حرکات و رفتارشان باشد!؟
خدایا! دلتنگم و جز تو کس ندارم! جز سجاده ی آلوده به ریا و تملق و چاپلوسی ام امشب راهی به سویت نیافتم! واین بیشتر نگرانم می کند که هنوز در بند خویشم و تنها............
الهی! اشک به جای ذکر بر لب می پذیری!؟ می دانم! می دانم که ذکر بر لب داشتن خوش آهنگ تر است! اما نوای برخورد اشک بر خرده شکسته های دل شکسته و بی معرفت عبدالفاطمه هم بدآهنگ نیست!
خدای من! جان بر کف گرفتم و استخوان بر گلو دیدن مقتدایم ...
الهی! شرم دارم از اینگونه بودن و نتوانستن و هیچ نکردن! خدایا اشک های مرا از بزرگی و هیبت خود جاری ساز و... خدایا این ریسمانهای نفس من است که بدست تو می‌دهم و این بار سنگین گناه من است که در جایگاه عفو و رحمتت باراندازی می‌کنم...
الان هنوز مبهوتم، بگذارید تا آرام بگیرم!!! اللهم غیر سوء حالنا الی احسن الحال! نمی دونم تاحالا مثل من احساس اسیری کردین!؟ نمی دونم تا حالا حس کردین توبندین و می خواین رهابشین!؟ یا نه! آماده برای وصل شدن به نور لم یزلی و اون بالا و آماده حضور! فقط حضور و دیگر هیچ! امشب حال غریبی دارم........خدایا این حال خوش از من مگیر! خدایا! امشب به بهانه ای بندم، بهانه ای فراهم ساز! خدایا! می ترسم از اینکه حتی کویر جان بی معرفتم مزرعه ی شیطان شود! خدایا! اگه اینطوریه، همین امشب جانم گیر که مورد خشم و غضب تو واقع نشم که مرا توان صبر در برابر بی اعتنایی ات نیست!!
الهی! این چه دردی است بر جانم و این چه هبه ای است بر من !؟ الهی شکر از این همه درد و تنهایی و شب و سکوت و بهانه و اشک و حضور و وجود تو......... يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک!
الهی! امشب از باده ی قربت مستم خواهی کرد؟ خدایا دیگر توان ماندنم نیست! مس
<<ابتدا <قبلی 1519 1518 1517 1516 1515 1514 1513 1512 1511 1510 1509 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1514&mode=print